بیانیه #گام_دوم_انقلاب
بخش #اول
خطاب به ملت ایران به ویژه #جوانان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
🔴ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحلهی #خودسازی ، #جامعهپردازی و #تمدنسازی
از میان همهی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که بهپاخاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند.
امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّهی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همهی وسوسههایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است.
درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ #چهل_سال_دوم میشود.
#آش_رشته_دانشجویی
1⃣#آبدارچی_نما
🔴 قسمت #اول
🔷 نخستین روز تحصیل دانشجویی ام بود. به زور از پدرم چند هزار تومان پول بیزبان گرفته بودم و با آن کیف سامسونت زیبایی خریده، در حالی که تیپ زده بودم وارد دانشکده شدم.
کم و بیش دانشجویان ترم اولی و به قول معروف صفر کیلومتر ها را می دیدم که ظاهری مانند من داشتند.
در همان آغاز مجبور شدم به آموزش دانشکده مراجعه کنم و مسئولان آن جا مرا برای پاره ای اصلاحات در انتخاب واحد ها به اتاق گروه ارجاع دادند.
اتاق گروه پر از دانشجویان ریز و درشت بود که بر سر مدیر گروه ریخته بودند. من مانده بودم که حالا با این شلوغی چطور نوبت به من می رسد؟
کار من این بود که از مدیر گروه بخواهم با استاد "زرکام" صحبت کند تا او نام مرا در لیست کلاسش وارد کند؛ اما هرچه بیشتر منتظر ماندم، کمتر نتیجه گرفتم.
در همین بین مشاهده کردم دو نفر با ظاهر معمولی و لباس های ساده در حالی که کیف های معمولی جلوی پایشان است، با هم درباره مباحث مهم و تخصصی رشته صحبت می کنند.
من از سوی تعجب کرده بودم و از سوی دیگر، خوشحال بودم و با خودم می گفتم : "عجب دانشکده جالبی است، حتی آبدارچی های آن هم از مباحث تخصصی رشته خبر دارند و درباره آن بحث میکنند."
#ادامه_دارد...
#آش_رشته_دانشجویی
1⃣#یک_بلوات_صلند!
🔴 قسمت #اول
در دوره دبیرستان همیشه از کنفرانس دادن سر کلاس واهمه داشتم، و هر بار با لطایف الحیل از دست آموزگارانی که تشویق و یا حتی اجبار به کنفرانس دادن میکردند میگریختم.
حتی یک بار که دبیر فلسفه به اجبار نامم را در ردیف کنفرانس دهندگان ثبت کرد، یک روز مانده به کنفرانس-وقتی هیچ راهی را برای فرار ندیدم-
بلیطی تهیه کردم و به بهانه زیارت یک هفته به مشهد رفتم تا به قول خودم آب ها از آسیاب بیفتد و موضوع فراموش شود.
بار دیگر قصد داشتم برای فرار از سخنرانی اجباری، راهی جبهه شوم که ترس مرا منصرف کرد و بالاخره هر طور بود راه دیگری پیدا کردم.
خودم هم از این ضعف آگاه بودم و همیشه اندیشه مبارزه با آن را در سر می پروراندم؛
اما به هیچ گونه نمی توانستم بر آن فائق آیم تا آن که، در یکی از نخستین روزهای ورودم به دانشگاه، حاج آقا جعفری نسب، استاد درس معارف به کلاس آمد و پس از توضیح اجمالی محتوای درس خود در طول ترم به این نکته اشاره کرد که دانشجویان باید خود بخشی از زحمت ارائه دروس را متحمل شوند و برای هر دانشجوی داوطلب کنفرانس ، نمره ای ویژه در نظر میگیرد.
آنگاه در حالی که انتظار داشت این تطمیع کارساز شده باشد، از داوطلبان خواسته دست خود را بالا کنند.
انتظار بیهوده بود.
در یک لحظه به ذهنم آمد مثل اینکه همه افراد کلاس مثل من از کنفرانس واهمه دارند.
#ادامه_دارد...
https://t.me/joinchat/AAAAAEL1_s8grLsqyOp68Q
#آش_رشته_دانشجویی
1⃣#یک_بلوات_صلند!
🔴 قسمت #اول
در دوره دبیرستان همیشه از کنفرانس دادن سر کلاس واهمه داشتم، و هر بار با لطایف الحیل از دست آموزگارانی که تشویق و یا حتی اجبار به کنفرانس دادن میکردند میگریختم.
حتی یک بار که دبیر فلسفه به اجبار نامم را در ردیف کنفرانس دهندگان ثبت کرد، یک روز مانده به کنفرانس-وقتی هیچ راهی را برای فرار ندیدم-
بلیطی تهیه کردم و به بهانه زیارت یک هفته به مشهد رفتم تا به قول خودم آب ها از آسیاب بیفتد و موضوع فراموش شود.
بار دیگر قصد داشتم برای فرار از سخنرانی اجباری، راهی جبهه شوم که ترس مرا منصرف کرد و بالاخره هر طور بود راه دیگری پیدا کردم.
خودم هم از این ضعف آگاه بودم و همیشه اندیشه مبارزه با آن را در سر می پروراندم؛
اما به هیچ گونه نمی توانستم بر آن فائق آیم تا آن که، در یکی از نخستین روزهای ورودم به دانشگاه، حاج آقا جعفری نسب، استاد درس معارف به کلاس آمد و پس از توضیح اجمالی محتوای درس خود در طول ترم به این نکته اشاره کرد که دانشجویان باید خود بخشی از زحمت ارائه دروس را متحمل شوند و برای هر دانشجوی داوطلب کنفرانس ، نمره ای ویژه در نظر میگیرد.
آنگاه در حالی که انتظار داشت این تطمیع کارساز شده باشد، از داوطلبان خواسته دست خود را بالا کنند.
انتظار بیهوده بود.
در یک لحظه به ذهنم آمد مثل اینکه همه افراد کلاس مثل من از کنفرانس واهمه دارند.
#ادامه_دارد...
@JADAZADQOM