eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
2.6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.4هزار ویدیو
156 فایل
استاد حوزه و دانشگاه وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 کلیپ تصویری 👌 ✅ تکنیک افزایش روزی 😍 دیدنش پشیمونتون نمیکنه...
نميدانم شهادت شرط زیبا دیدن است یا دل به دریا زدن؟ ولی هر چه هست جز دریادلان دل به دریا نمیزنند
💭 گرفتارِ نَفس ؛ هم‌ نَفَسِ امام‌ِ زمان ؛ نخواهد شد..!!✨
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏼 آقا سلام می دهم از جان و دل به تو تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را [شعر از محمدفردوسی] 🎧|
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
براے امامِ زمان عج چھ کنیم🤷🏻‍♂؟! 🎤|🗣 ┈┉┅━❀✨❀━
★در بـاغ را نبندیـــد 🌷به ما جاماندگان زان سونخندید ★رفــیقانم دعــا کردند و 🌷مــرا زخمی💔رها کردندو رفتند ★ نــردبان آســمان بـود 🌷شهـادت آسمان🌠 را نردبان بود ★چــرا بــرداشتند نردبان را⁉️ 🌷چــرا آســمان را ؟!😔
⚠️ و چه شد؟ 📝شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌‎های خود می‎نویسد: 🔻روزی نزد شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی‎دهد. 🔻قاضی را احضار کرد. 🔻سپس از زن پرسید: "آیا داری؟" 🔻زن گفت: "آری، آن دو مرد شاهدند". 🔻 قاضی از گواهان پرسید: "گواهی می‎دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد؟" 🔻 گواهان گفتند: "سزاست این زن صورت خود را بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است یا نه". 💥چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! ♨️شوهرش فریاد برآورد: "شما چه گفتید؟... برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره‎‌اش را به شما نشان دهد؟!... هرگز!... من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که همسرم در حضور دو نمایان شود". ✅چون زن آن و را از شوهر خود مشاهده کرد، از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید. ✴️ چه خوب بود که آن ، جامعه‌ امروز ما را هم می‎دید که برخی هموطنان، چگونه خود را به بی‎حیایی‎ها مزین نموده‎اند و و و نیز هم عقیده‌ آن‎هایند و در کنارشان به رفتار آنان می‎کنند.
دامن آلوده و بار گناه آورده ام - @Maddahionlin.mp3
زمان: حجم: 4.84M
احساسی 🍃دامن آلوده و بار گناه آورده ام 🍃گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام 🎤
آهاى دختر خانوماى عزيز‼️ ‼️ 👱🏻‍♀دختر خانمى كه ميگى با چند تا پسر دوستى و به كارت افتخار مى كنى...!!👠 👱🏻‍♀دختر خانمى كه چپ چپ نگاه كردن پسرا رو ميرى واسه دوستات تعريف ميكنى و دلت خوشه كه دوستات به تو حسوديشون شده...!💄 👱🏻‍♀دختر خانمى كه ميگى از اين سر خيابون تا اون سر خيابون برات صف كشيدن و كيف ميكنى....!💅 بعلـــه با شمام...😔🥀 خوشحال نباش عزيزم...😏😏 مشترى زياد داره...😒😁 🌸🍃.. .
•○• تو مدینہ قحطے اومده بود. همہ مردم جمع شدن دعا ڪنن بارون بیاد. هرچے نالہ، اشڪ، آه، نماز، هرچے علما و فقهاے شھر دعا ڪردن، هیچے نشد. هیچے... یہ غلام سیاهے اومد. سجاده‌شو پهن کرد یه گوشہ؛ رفت سجده! گف: خدایا! تا بارون نیاد من از سجده بلند نمےشم! شروع ڪرد یااللھ یااللھ یااللھ... هنوز خیلے نگذشتہ بود ڪہ ابرها آسمون رو پر ڪردن و شروع ڪردن باریدن. غلام سیاه شڪر ڪرد، پا شد سجاده‌شو جمع ڪرد رفت. یڪے ڪنجڪاو شد ببینہ این غلام سیاه مستجاب الدعوه ڪی بوده؟ تعقیبش ڪرد. رفت رفت رفت رسید بہ ڪوچہ بنے هاشم! رفت تو یہ خونہ اے. مرد رفت جلو. از یڪے از اهالے خونہ پرسید اینجا خونہ ڪیہ؟ گفت خونہ آقام امام زین‌العابدین؏! گفت اون غلام سیاه ڪے بود؟ گفت غلام آقا امام سجاد؏ و پدرشون امام حسین؏! - حالا دیدے نوڪر اهل‌بیت؏ دعاش مستجابہ؟ هنوزم شڪ دارے ایراد از ماست؟ بابا بسہ دیگه! جون من بیا دست بہ ڪار شیم... (: