فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️نیمه شعبان ۱۴۰۰ مسجد مقدس جمکران؛ چه خبره اینجا این مذهبیا دارن ریشه زندگی و سلامتی مردم رو میزنن خدا بگم چیکارشون کنه!
وای ببخشید اشتباه شد👇
۱۳فروردین۱۴۰۰ اینجا استان چهارمحال و بختیاری مردم عزیز و فهیم درحال تفریح در طبیعت هستند، که با کسب روحیه مجدد به جنگ کرونا بروند!
💢پ.ن: یه وقت فکر نکنید ما مخالف تفریحیم؛ نه اتفاقا ما هم با خانواده زدیم بیرون. ما از این دوگانگی مسولین ستاد کرونا مینالیم.
❤️فصل بیداری خون
🔸با شروع فصل بهار به تدریج طول روزها بلند و هوا رفته رفته رو به گرمی میرود، ابوعلی سینا بهار را به بیداری خون در بدن نسبت میدهد. اعتقاد بر این است که همان گونه که در فصل بهار یخ و برف آب میشود، خون هم در بدن ما گرم میشود و مصرف گیاهان و غذاهای شفا بخش مقوی، به خون کمک میکند خود را احیا کند و از این طریق به تقویت متابولیسم سلولی، پاک کردن اندام ها، از مواد مسموم کننده می پردازد.
#بهار
☘رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
🔸سیر بخورید که آن هفتاد بیماری را شفا می دهد.
📚مستدرک الوسائل|جلد۱۶|صفحه۴۳۳
#احادیث_طبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتما_ببینید
🔴صحبت های بسیار مهم و عمیق شهید قاسم سلیمانی عزیز درباره 🇮🇷جمهوری اسلامی
💠کل جمهوری اسلامی حرم است؛ وجوبش کمتر از حرم امام حسین (علیه السّلام) نیست.
💠 گستردگی این حرم بیش از گستردگی حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) است.
#جمهوری_اسلامی_ایران
#نشر_حداکثری
🔸خروج مواد زائد از بدن
☘در اوایل بهار، تاکید بر ورود مواد به بدن نیست، بلکه بر خروج مواد زائد از بدن است. اینکه توصیه شده در فصل بهار از ملین استفاده شود، به همین دلیل است.
#بهار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مراسم رقص و دروهمی در ایام کرونا با بودجه شهرداری!
خب در این دو سال ثابت شد که از دید برانداز و دولتیها کرونا فقط در مراسم مذهبی حضور پیدا میکنه، حتی اول از قم وعراق شروع میشه...
🌷یا صاحب الزمان!🌷
✍ می خواهم از تو بگویم.اما،چه بگویم؟
✍ از آن دشوارتر،چگونه بگویم؟
ای کاش می توانستم زیباترین شعرها را در وصف تو بسرایم؛اما،شعر نمی دانم.
✍ ای کاش می توانستم لطیف ترین عبارات را در بیان دوستی تو،به کار بگیرم؛اما،خامه،خیال آن را هم ندارد😔
السلام علیک یا عین الله الناظره
🙏زائر خدا هستی ؟😊
وقتی که می شنویم یکی زائر امام رضا ست؛ یکی امام حسین (ع) هست می گوییم
خوش بحالش رفته زیارت...
💠 یعنی در واقع خودش باپای خودش باذوق وشوق خودش بدون هیچ گونه عذاب وعقابی رفته زیارت
💖انسان هم وقتی #نماز_شب می خواند در واقع ««زائر خداست»»
💟 چون نمازشب امر واجبی نیست که از ترس عقاب وعذاب بخواند بلکه با ذوق وشوق وعلاقه خودش ميرود به زيارت اكرم الاكرمين!
آيا مرتبه ای از اين بالاتر هست كه خداوند به بنده اش كه ازروی عشق ومحبت او در دل شب بيدار شده است ، بگويد:خوش آمدی! مرحبا! تو زائر منی!
زائرین خدا التماس دعا🙏
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🍃🌸 #فضایل_نماز_شب 🌸🍃
عیسی علیه السلام فرمود : خداوند شب را برای سه خصلت آفرید. پس برای هر کس شب و روز بگذرد و او در این صفات نباشد، روز قیامت اورا محاکمه نماید.
1⃣ـ شب را آفرید تا آرام گیرد رگها (و بدن) تو که روز آنهارا خسته کرده ای
2⃣ـ و از خدا طلب مغفرت نمایی برگناهت، سپس دیگر به آن برنگردی
3⃣ـ در شب قیام کنی مانند قیام شکیبایان.
الدرالمنثور/ج5/ص356"
💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
MonajatShabaniyeh-950306.mp3
31.29M
💠 #مناجات_شعبانیه
🎤 بانوای : حاج میثم مطیعی
🔺اجرا شده در : هیأت شهدای گمنام سال ١٣٩۵
🌤اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
﷽ #احکام_مناسبتی
💬سوال
نظر اسلام در مورد سیزده بدر چیست؟ آیا آیین سیزده بدر مورد تایید اسلام است یا خیر؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍پاسخ
از دو نظر می توان به مراسم سیزده بدر نگاه کرد؛
1. اگر مراسم سیزده بدر به عنوان یک رسم بت پرستی و اعتقاد به نحسی سیزده که در اسلام مردود است انجام شود شکی در غلط و ناروا بودن آن نمی باشد .
- آیت الله مکارم شیرازی چنین عرضه می دارد: «سرچشمه مراسم خرافى سیزده بدر از نظر تاریخى به اصحاب الرس که در قرآن به آن اشاره شده بر مى گردد. به حالات اصحاب الرس در تفاسیر اشاره شده، و در یکى از شرح هاى نهج البلاغه نیز داستان مفصل آن را چنین یافتم؛
دوازده شهر یا آبادى بود که هر شهر و آبادى به یکى از ماه هاى سال خورشیدى نامیده شده بود . آیین مردم آن شهرها بت پرستى بود. درختان صنوبر را پرستش مى کردند. زیرا صنوبر منبع درآمد خوبى براى آنها بود. روز اول سال، همه مردم از تمام دوازده شهر یا روستا در شهر فروردین جمع مى شدند، و مراسم جشنى داشتند. فردا به شهر اردیبهشت مى رفتند، و در آنجا مراسمى داشتند. روز سوم به آبادى خرداد مى رفتند…، تا به آبادى اسفند که مى رسید، دوازده شهر تمام مى شد؛ روز سیزدهم دسته جمعى از آبادى ها خارج شده، به بیابان ها مى رفتند، و مراسم سیزده و جشن و پایکوبى و آلودگى به انواع مفاسد را در آنجا برگزار مى کردند. بنابراین سیزده بدر سنتى بوده که از بت پرستان باقى مانده است، همانطور که مراسم شب چهارشنبه سورى، که احترامى براى آتش قائل مى شوند، سنّتى از آتش پرستان است.» (پاورقی قهرمان توحید ، ص84). (مسائل جدید از دیدگاه مراجع ج1 ص155)
2. اما اگر مراسم سیزده بدر به عنوان خارج شدن از شهر و فضای آلوده آن و پناه بردن به دل طبیعت و استفاده از هوای پاکیزه آن و تفریح و استراحت سالم برای شروع مجدد به کار با انرژی و توان کافی باشد بدون آنکه اعتقاد به نحسی سیزده و رسم بت پرستی محرک این تفریح باشد امری ناشایست نخواهد بود .
به خصوص اگر این کار همراه با تفکر و اندیشه در حیات مجدد درختان و گیاهان باشد و در نتیجه انسان از حیات آنها درس زندگی بگیرد و به یاد عظمت و قدرت و علم نامحدود خالق آن بیفتد. (قهرمان توحید ، ص84)
- خداوند می فرماید:
« بگو در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را به وجود آورده است» (عنکبوت20)
- پیامبر گرامی فرمود:
«عاقل ساعات خود را به چهار بخش تقسیم می کند؛ساعتی برای عبادت خداوند و ساعتی برای محاسبه نفس و ساعتی برای تفکر در مخلوقات خداوند و ساعتی برای تفریح و بهره مندی از حلال های خداوند» (وسایل الشیعه ج16 ص97)
-این مضمون از حضرت علی نیز نقل شده است. (نهج البلاغه حکمت 390)
- و باز پیامبر گرامی فرمود:
« تفریح داشته باشید همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بی نشاطی باشد» (نهج الفصاحه ص259)
🌸🍃🌸🍃
یک وقتی خدمت آیت الله بهجت بودی فرمود: «همان اندازه که تصمیم گرفتي کار خوب انجام بدهی، خداوند، یک حسنه براي آن نوشت. اگر آن کار را انجام دادی، ده برابر برای تو می نویسد و اگر انجام ندادی، آن یک دانه را هم قلم نمی زند». اگر تصمیم بگیري نماز شب قشنگی بخواني، او فوراً برای تو می نویسد؛ ولو خيلي بدون آداب هم خواندی، او دیگر قلم نمی زند. اگر حال نداری نماز شب بخوانی، وضو بگیر و دو رکعت نماز بخوان. حال آن را هم نداشتی، باز هم سر خود را بگذار روی مهر و بگو: «خدایا! من آمدم؛ کمکم کن.»
خداوند، تو را محروم نمی کند. کسی که خدای به این مهربانی را دارد، سزاوار است که کوتاه بیاید؟ منظور اينكه ما می توانیم پرونده های چندین ساله خودمان را با نیم ساعت یا یک ربع ساعت، يا ده دقیقه كه صادقانه به در خانه خدا برویم، همه آنها را اصلاح بکنیم.
آيت الله ناصری
🌸🍃🌸🍃
مرحوم شیخ مرتضی زاهد از خوبان و نماز جماعتش در تهران محل انس بندگان خوب خدا بود . ایشان پس از نماز روایتی می خواند و موعظه ای می کرد و یکی دوتا مسئله شرعی می گفت . یک بار وقتی شب از مسجد به منزل بر میگردد و رساله را می بیند ، متوجه می شود که مسئله شرعی را اشتباه به مردم گفته است .
شبانه راه می افتد و یکی یکی در خانه کسانی که پشت سرش نماز خوانده بودند و آن ها را می شناخت ، می زند و می گوید : آقا من مسائله را اشتباه گفتم و درست آن چنین است . یکی از اهالی می گوید : حاج آقا ، حالا چه عجله ای داشتید ؟ خودتان را به زحمت انداختید . فردا شب بعد نماز تصحیح می کردید و درستش را می گفتید .
آقا شیخ مرتضی زاهد می گوید : عزیزم شما عجله ندارید . شاید حضرت عزرائیل (علیه السلام) عجله داشته باشد و امشب آخرین شب عمر من باشد و کار به فردا نکشد و دیگر فرصت درست کردنش را نداشته باشم ! چنین کسانی همیشه آماده اند . قشنگ زندگی می کنند و چون می دانند راهشان طولانی هست و بدون راهنما نمی توانند این راه بی نهایت را بروند ، دائم مضطر به اولای الهی و متوسل به آنها هستند.
مهدویت ، برنامه سمت خدا، مسعود عالی
🌺⭐️🌻🌟🌹✨🌷💫🌸🌙
🌷هر کس با ایمان این آیه را با نیت خالص و
توجه به خدا و معنی آن بخواند
دعایش مستجاب می شود و حاجتش روا می گردد🙏
آیه 124 سوره انعام :
📿وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ
📚خواص آیات قرآن کریم ص 59
سر حرف خود بایستید
اگر کودک خواستهای داشت که شما نمیتوانید و یا صلاح نمیدانید به او جواب مثبت بدهید، بر سر نه خود بایستید.
اگر کودک ببیند که بعد از اصرار و گریه و قشقرق میتواند شما را تسلیم خواسته خود کند یاد میگیرد که دفعات بعد هم از همین روش برای رسیدن به خواستهاش استفاده کند.
بنابر این تنها زمانی به فرزندتان نه بگویید که مطمئنید از حرف خود برنمیگردید. اگر موقع شنيدن جواب منفي شما دست به مانور زد، خودزني كرد، سرش را به زمين كوبيد يا خودش را به زمين انداخت، تا زماني كه ميدانيد خطري ندارد مطلقا بي اهميت باشيد.
از مهمترین ویژگیهای یک والد خوب، احساس امنیت دادن به کودک است. امنیت روانی، فیزیکی و عاطفی که به اندازه کافی باید کودک آن را تجربه کند. توجه زیاد از حد، یعنی کنترل و توجه کمتر از حد، میشود سهلگیری و بیخیالی.
جملاتی كه به کودک حس امنیت می دهد:
«من اینجا هستم و بغلت میكنم»
«من اینجا هستم، كنار تو و نمیگذارم آسیب ببینی»
«من اینجا هستم و صدایت را می شنوم، خواستهات را به من بگو، لازم نیست جیغ بكشی و گریه كنی تا توجهام را جلب كنی»
«من اینجا هستم و تو آرام باش»
«من اینجا هستم و میتوانی روی من حساب كنی».
هنرمند این اثر، دانشآموز کلاس نهم «آجونات» از ایالت کرالای هند است.
آجونات مدام از پدر میشنید که درباره (مادر آجونات) میگوید: «او خانهدار است، کار نمیکند» او متعجب میشد،چون مادر را هرگز بیکار ندیده بود.آجونات این نقاشی را کشید تا زحمات بیپایان مادرش را نشان دهد
#مادر
🌺🍃سربازی که از اولیاءالله بود
🌷زاهد متقی آقای مشهدی محمد علی نساج دزفولی نقل می کند
🌷روزی در میان بازار می رفتم به تاجری برخورد کردم به نام حاج محمد حسین
🌷از من پرسید اهل کجائی؟ گفتم دزفول،
🌷با شنیدن نام دزفول با من مصافحه و معانقه نمود
🌷و به من اظهار محبت کرده و مرا برای شام به خانه اش دعوت کرد
🌷از رفتار او متعجب شدم و با خود گفتم چگونه به خانه شخصی که نمی شناسم بروم؟
🌷با مشاهده تردیدی که در چهره ام نمایان بود گفت اگر خوف دارید مانعی ندارد می توانید یکی را همراه خود بیاورید
🌷کمی آرام شدم و دعوت او را قبول کردم و نشانی خانه اش را گرفتم و مطابق قرار، میهمان او شدم
🌷تشریفات و تدارک زیادی دیده بود سپس پرده از این رفتار عجیب برداشت
🌷و گفت علت اظهار محبت من نسبت به شما با این کیفیت آن است که من از دزفول شما فیضی عظیم برده ام
🌷و وقتی که فهمیدم شما اهل آنجا هستید خواستم قدری جبران گذشته را نموده باشم
🌷حکایت از این قرار است که من فرزند نداشتم، به جهت نداشتن فرزند خیلی ناراحت بودم
🌷تا اینکه به کربلا و نجف مشرف شدم در آنجا از علماء سئوال کردم که برای برآمدن حاجت مهم چه توسلی در اینجا مۆثر است؟
🌷گفتند به تجربه ثابت شده است که فلان عمل در مسجد سهله در شب چهارشنبه موجب توجه امام عصر صلوات الله علیه می شود
🌷از این رو تا مدتی شبهای چهارشنبه آنجا می رفتم و عمل آنجا را به نحوی که تعلیم کردند بجا می آوردم
🌷تا اینکه شبی در خواب کسی به من فرمود جواب مقصد تو پیش مشهدی محمد علی نساج در شهر دزفول است
🌷من تا آن روز اسم دزفول را هم نشنیده بودم لذا در باره آن نام و راه رسیدن به آن سۆالاتی نموده و به آنجا سفر کردم
🌷وقتی به دزفول رسیدم حوالی صبح به نوکر خود گفتم من می خواهم کسی را در این شهر پیدا کنم تو در منزل بمان
🌷اگر دیر کردم بدنبال من از منزل خارج نشو تا خودم باز گردم
تا عصر در هر کوچه و محله ای که می توانستم در پی مشهدی محمد علی نساج جستجو کردم
🌷ولی کسی او را نمی شناخت تا آنکه بالأخره به کوچه ای رسیدم
🌷پس از تحقیق دکانی را به من نشان دادند که سر همان کوچه قرار داشت
🌷وقتی رسیدم دیدم دکان بسیار کوچکی دارد و خودش هم در آنجا نشسته است
🌷به محض اینکه مرا دید سخن آغاز نموده و بدون مقدمه گفت حاج محمد حسین سلام علیک خداوند چند فرزند پسر به تو مرحمت می کند
🌷(تعداد آن ها را هم گفت و بعدها به همان تعداد هم فرزند به من مرحمت شد)
🌷بسیار متعجب شدم که بدون آشنایی قبلی مرا شناخت و حاجتم را گفت لذا جلوی درب دکان او نشستم
🌷وقتی که فهمید من غذا نخورده ام یک سینی آورد که درون آن مقداری ماست در یک کاسه و دو عدد نان جو قرار داشت
🌷وقتی که آن را خوردم و نماز خواندم اظهار کردم که من امشب مهمان شما هستم
🌷گفت حاجی منزل من همین جاست ولی چیزی ندارم که در اختیارت قرار دهم تا روی خودت بیندازی!
🌷گفتم من به همین عبای خود اکتفا می کنم چون مغرب شد اذان گفت و نماز مغرب و عشا را خواند
🌷و بعد همان سینی و کاسه را آورد با ماست و چهار عدد نان جو و بعد از صرف غذا خوابیدیم
🌷صبح شد اذان گفت و نماز خواند و پس از آن بکار خویش مشغول شد
👈ادامه.....
🌺🍃به حاجتت رسیدی دیگر چکار داری؟
🌷از او پرسیدم چگونه مرا با نام و حاجت و مقصودم شناختی؟
گفت حاجی به هدف و حاجتت که رسیدی دیگر چه کار داری؟
🌷در درخواست خود اصرار کردم به ناچار گفت این خانه عالی را که می بینی منزل یکی از اعیان لرها است
🌷هر سال به همراه چند سرباز به مدت پنج شش ماه به اینجا می آمدند در میان آنها سرباز لاغر اندامی بود
🌷روزی نزد من آمد و گفت تو روزی خود را چگونه تأمین می کنی؟
🌷گفتم اول سال مقداری جو می خرم و هر روز به اندازه چهار عدد نان جو که مصرف روزانه ام است آرد می کنم
🌷و به همان مقدار هر روز می دهم طبخ می کنند گفت ممکن است من هم پول بدهم به همان اندازه برای من هم نان تهیه کنی؟
🌷قبول کردم هر روز می آمد و چهار عدد نان جو می گرفت و می رفت تا آن که یک روز ظهر دیدم نیامد
🌷تأخیرش که طولانی شد رفتم از رفقای او سراغش را گرفتم گفتند امروز کسالت پیدا کرده و در مسجد خوابیده است
🌷به مسجد رفتم و پس از مشاهده او احوالش را پرسیدم
گفت من امروز تا فلان ساعت از دنیا می روم کفنم در فلان جا است
🌷تو در دکان آماده باش شب هر کس آمد و تو را طلبید او را اطاعت کن
🌷به دکان برگشتم و چند ساعتی که از شب گذشت یک نفر آمد و مرا صدا زد
🌷برخواستم و به همراه او تا مسجد آمدم، او از دنیا رفته بود
به دستور همراهم او را با کفن برداشتیم و آوردیم کنار چشمه آبی که در بیرون شهر قرار داشت
🌷از غسل و کفن و دفن او که فارغ شدیم اون یک نفر رفت من هم بدون آن که سۆالی از وی بپرسم به دکان برگشتم
🌷تقریبا یک ماه از این واقعه گذشت روزی شخصی به نزدم آمد و فرمود تو را طلبیده اند
🌷برخواستم و با او آمدم به صحرای وسیعی در بیرون شهر
جمع بسیاری از آقایان را دیدم که دور یکدیگر نشسته بودند
🌷آن صحرا به اندازه ای روشن و با صفا بود که به وصف نمی آید
آقائی که در بین آنها از همه محترم تر بودند به من فرمودند
🌷به خاطر خدمتی که در حق آن سرباز کردی می خواهم تو را به جای او منصوب کنم
🌷من چون تا آن لحظه متوجه مطلب نبودم عرض کردم من چگونه از عهده سربازی برآیم
🌷و این سربازی که می گوئید چه فائده ای دارد؟ خیلی هم که رشد و ترقی داشته باشد حداکثر به منصب سلطانی منتهی می شود
🌷و من به این امور تمایلی ندارم در این هنگام شخصی که به همراهش به آنجا رفته بودم فرمود این بزرگوار حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه هستند
🌷عرض کردم سمعا و طاعة مولای من فرمودند تو را به جای او گماشتم
🌷همیشه آماده باش هر زمان فرمانی به تو دادیم انجام دهی
وداع نموده و از آن مکان برگشتم
🌷یکی از آن فرمان ها این پیغامی بود که در امر فرزند به تو دادم