eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
152 فایل
استاد حوزه و دانشگاه وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
، می گویند روزی فقیری به در خانه مردی ثروتمند می ‌رود تا پولی را به عنوان از او بخواهد هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنید که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگیری دارد که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریختید و مال من را این طور هدر دادید؟! مرد فقیر که این را می ‌شنود قصد رفتن می ‌کند و با خود می ‌گوید وقتی بر سر مال خود با اعضای خانواده ‌اش این طور دعوا میکند ، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز می‌ شود و مرد از خانه بیرون می ‌زند و فقیر را جلوی خانه می‌بیند. از او می ‌پرسد اینجا چه می‌کند؟ مرد فقیر هم می‌ گوید کمک می‌ خواسته اما دیگر نمی‌ خواهد و شرح ماجرا می ‌کند مرد غنی با شنیدن حرف ‌های او ، و دست در جیب میکند مقداری پول به او می ‌بخشد و می گوید : حساب به دینار ، بخشش به خروار. این ضرب المثل را در مورد افرادی به کار می برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست ، اما در زمان مناسب هم بی و مال خود را می ‌بخشند @jafar1352hodaei
پیرمردی بود که با شغل کفاشی گذر عمر می کرد. او همیشه شادمان آواز می خواند و کفش وصله میزد و هر شب با امید نزد خانواده خویش باز می گشت . در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری و عُنُقی بود؛ تاجر از آواز خواندن کفاش خسته و کلافه شده بود یک روز از کفاش سوال کرد درآمد تو چقدر است؟ کفاش گفت : روزی سه درهم ! تاجر یه کیسه به سمت کفاش انداخت و گفت بیا این از درآمد همه ی کار کردنت هم بیشتر است! برو خانه‌ات و راحت زندگی کن. آواز خواندنت مرا کلافه کرده... کفاش کیسه را برداشت و منزل رفت کفاش و همسرش مدتها متحیر بودند که با آن چه کنند. از ترس دزد شب ها خواب نداشتند ، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست دهند آرامش نداشتند‌. خلاصه تمام فکر و ذکرشان شده بود مراقبت از آن کیسه ی زر.. پس از مدتی کفاش کیسه را برداشت و نزد تاجر رفت . کیسه زر را به تاجر داد و گفت: بیا! سکه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده ...