#آرزوی_ازدواج_با_دختر_کشاورز
مرد جوانی در آرزوی #ازدواج با دختر کشاورزی بود. پس آن دختر را از کشاورز خواستگاری کرد
کشاورز به او گفت برو در آن قطعه زمین بایست ، من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این #گاو_نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد
جوان قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و #خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود از آن به بیرون دوید . گاو با سم به زمین کوبید و به طرف مرد #جوان حمله برد . جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت
دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد . گاوی کوچکتر از قبلی که با #سرعت_حرکت می کرد . جوان پیش خودش گفت منطق میگوید این را ولش کنم چون گاو بعدی از این هم کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد آن گاو ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا #دم_گاو را بگیرد
اما آن گاو دم نداشت ...
فرصت های #زندگی را از دست ندهیم
@jafar1352hodaei
#پیش_نماز_مسلمان
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت بین شما کسی هست که #مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه می کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخاست و گفت: آری من مسلمانم. #جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا
#پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند . جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت می خواهم تمام آنها را #قربانی کنم و بین #فقرا پخش کنم و به کمک احتیاج دارم
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن #گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به #مسجد باز گردد و شخص دیگری را برای #کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به #قتل رسانده نگاهشان را به #پیش_نماز مسجد دوختند
پیشنماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه من می کنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت #نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود
@jafar1352hodaei
#درخواست_و_بخشش
روزی یک #کشتی در ساحل #لنگر انداخت ، بار کشتی بشکه هایی از عسل بود . پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت از تو میخواهم که این ظرف را پراز #عسل کنی تاجر نپذیرفت و پیرزن رفت...
تاجر به دستیارش سپرد که آدرس آن پیرزن را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد . آن مرد تعجب کرد و گفت از تو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی و الان تو یک #بشکه_کامل به او میدهی؟
#تاجر گفت #جوان او به اندازه خودش از من درخواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم...
پروردگارا ...
کاسه ی #حوائج ما کوچک و کم عُمقند ، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم
#آرزوهايتان را به دستان #خدا بسپارید
@jafar1352hodaei
#رمز_موفقیت_چیست؟
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی #رودخانه بیاید
وقتی هردو حاضر شدند. سقراط از مرد #جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود . وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید #سقراط با زیر #آب بردن سر مرد جوان ، او را شگفت زده کرد
مرد #تلاش می کرد تا خود را رها کند . سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود
سقراط از او پرسید ، در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟ پسر جواب داد #هوا
سقراط به او گفت این #راز_موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی ، بدستش خواهی آورد ، رمز دیگری وجود ندارد
🏴 @jafar1352hodaei
📒خواندنی | توصیه های رهبری
#جـوان بایـستی در خـود و محـیط پـیرامونش ایـمان و معـرفت و اراده
را تقـویت کنـد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
D1737363T17151680(Web).mp3
18.77M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه اول 🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9650
D1737365T16429327(Web).mp3
20.42M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه دوم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9652
D1737366T13102755(Web).mp3
18.52M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه سوم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9655
D1737366T16078413(Web).mp3
22.2M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه پنجم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9659
D1737366T13573056(Web).mp3
19.27M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه چهارم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9657
D1737366T17264264(Web).mp3
18.78M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه ششم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9661
D1737366T17282080(Web).mp3
18.1M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_عالی
💠 جوان موفق از دیدگاه امیرالمومنین امام علی علیه السلام 💠
🔘شرح نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام
🔻جلسه هفتم🔻
#جوان #روز_جوان
📌دسترسی به متن 👇
https://eitaa.com/fishemenbar/9663
💎 صدقهای که مرا از مرگ حتمی با نیش عقرب سیاه نجات داد!!
🔸روزی در دوران #جوانی به اردوی آموزشی رفتیم. کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها #خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن آنها را از خواب بیدار میکردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم #اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
🔸البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به #چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده. من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک #رختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه ها میخواهد من را اذیت کند لذا همینطور که #پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم.
🔸یکباره دیدم حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟ چی شد؟ #وحشت کردم سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای #حاضر و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری #لگد زدی؟ اومدم جلو و گفتم حاج آقا غلط کردم ببخشید من با کسی دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه #ضربه شدید باشه!
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو #ماشین میخوابم فقط با اجازه بالش خودم رو بر میدارم. چراغ برداشتم و رفتم توی چادر همین که بالش رو برداشتم دیدم یک #عقرب به بزرگی کف دست! زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو #نجات دادی، اما بد لگدی زدی هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم.
🔸اردو که تمام شد و برگشتیم، روز بعد من در حین تمرین در #باشگاه ورزشهای رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. #جوان پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت فلانی که #همسایه ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برا خوردن ندارن اجازه میدی از پول هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید #موتور اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به #نفرین ایشان پای تو هم شکست!
📕 کتاب سه دقیقه در قیامت
بهترین ها در کانال ما😊
🌴https://eitaa.com/jafar1353hodaei🌴