🌿 #استاد_صمدی_املی:
🍁حضرت اقا《 #علامه_حسن_زاده_آملی》فرمود دو شهید از من زیاد اشک گرفت
🔰 #شهید_چمران
🔰 #شهید_صیاد_شیرازی
✅قسمتهای از مناجات عرفانی شهید چمران
🔸🔸🔸🔸مناجات عاشقانه🔸🔸🔸
🔸خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی،
🔹 بهر چه دل بستم، دلم را شکستی،
🔸 بهر چیز عشق ورزیدم آنرا زائل کردی،
🔹 هر کجا قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوش کردی،
🔸هر وقت دلم بجایی استقرار یافت تو آواره م کردی،
🔹هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی…
🔸 تا به چیزی دل نبندم،
🔹 و کسی را به جای تو نپرستم
🔸و در جایی استقرار نیابم
🔹و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم
🔸 و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم
🔹و فقط تو را بخوانم
🔸و تو را بخواهم و
🔹 تو را پرستش کنم
🔸و تو را بجویم…
🌹ای درد اگر تو نماینده خدایی ،
🔸که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشته ای تو را می پرستم،
🔹تو را در آغوش می کشم وهیچ گاه شکوه نمی کنم…
🔸بگذار بند بند م از هم بگسلد ،
🔹هستی ام در آتش بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود
🔸باز هم صبر می کنم و خدای بزرگ را عاشقانه می پرستم.
🔹ای خدا این آزمایش های دردناکی که فرا راه من قرار دادی،
🔸این شکنجه های کشنده ای که بر من روا داشته ای همه را می پذیرم.
🌹خدایا با غم و درد انس گرفته ام،
🔸 ای خدا، کودک که بودم از بلندای آسمان و ستارگان درخشنده لذت می بردم اما امروز از آسمان لذت می برم؛
🔹 زیرا اگر وسعت و عظمت آن از شدت درد روحی م نکاهد، دیگر خفه می شوم
🌹خدایا! تو را شكر میكنم كه با #فقر آشنایم كردی تا رنج #گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درك كنم.
🌹خدایا! تو را شكر میكنم كه مرا با درد آشنا كردی تا درد دردمندان را لمس كنم،
🔸 و به ارزش كیمیایی درد پی ببرم،
🔹و «ناخالصی»های وجودم را در #آتش درد بسوزم،
🔸و خواستههای نفسانی خود را زیر كوه غم و درد بكوبم،
🔹و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس كشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد
🔸 تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس كنم
🌿شهید مصطفی چمران
@jafar1352hodaei
یک روز در یکی از قرارگاه ها، صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟»
گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.» ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم.
صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد.
#شهید_صیاد_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/837156870C961b4605d2