eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
362 دنبال‌کننده
285 عکس
9 ویدیو
5 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
تثبیت دائم بازدارندگی با اقدام ایران 🔸آنچه در این روزها و لحظات سرنوشت ساز پس از اقدام متجاوزانه باند تبهکار صهیونیستی، اهمیت دارد، پاسخی است که مجددا اقتضائات نظم جدید پس از عملیات وعده صادق را بر معادلات منطقه ای تثبیت کند. در فضای پس از عملیات بازدارنده و تاریخی وعده صادق، نوعی نظم جدید بر معادلات جنگ و صلح در منطقه و به تبع آن جهان حاکم شد. 🔸بازدارندگی آن عملیات، تاحد قابل توجهی امکان پاسخ معتبر را از رژیم صهیونیستی سلب کرد و موجی از سردرگمی را در فاهمه جریان سلطه موجب شد. سختی تحمل اثرات تاریخی آن عملیات، رژیم صهیونیستی را در خلأ واکنش جدید قرار داد. عصبانیت حاصل از عملیات نیز قابل کتمان نبود. اما پرسش اینجاست که آنچه منجر به جرأت یابی این رژیم کودک کش در چنین اقدام متجاوزانه شد، چه بود؟ 🔸یقینا این جرأت یابی ارتباط مستقیمی با خلأ بی عملی داشت. رژیم می دانست باید کاری کند اما عملا چنین امکانی برای او مقدور نبود. استحضار به پشتیبان ایالات متحده هم دردی از او دوا نمی کرد. به نظر می آمد، تنها یک امکان برای او فراهم بود که پس از چند ماه سردرگمی، پیش راهش قرار گرفت. این امکان که با کمترین هزینه ممکن، بیشترین و نافذترین پیام ممکن را منتقل کند. 🔸حمله شب پیش، با چنین هدفی صورت گرفت. با اینکه اثرات این حمله در لحظات اولیه و ساعات بعدی، می توانست و تا حدی توانست، نوعی بازگشت حیثیتی برای رژیم به ارمغان بیاورد، اما رخداد این اقدام متجاوزانه در فضای پس از عملیات وعده صادق، محاسبه ای بود که از فهم آن عاجز بود. این محاسبه اشتباه، که ناشی از غلبه احساس و عصبانیت و فشار درونی رژیم بود، فضای وجودی تغییر کرده منطقه و جهان پس از آن عملیات را در نظر نگرفته بود. 🔸پس از عملیات وعده صادق و تثبیت بازدارندگی جمهوری اسلامی، جرأت جبهه مقاومت در عملیات مستقیم به سرزمین های اشغالی چند برابر شد. طوری که برای نخستین بار پرتابه ای از کشور کوچک و مقاوم یمن، قلب سرزمین های اشغالی را هدف قرار داد. حزب الله نیز عملیات گسترده تری را آغاز کرد. در سطح جهان نیز، هسته های معترض، با جرات و جسارت بیشتری علیه سیاست های جریان سلطه حرکت کردند. 🔸عملیات همزمان رژیم در لبنان، عراق و ایران در این فضا بیشتر از آنکه ناشی از اقدام مبتکرانه و رقم زننده تحولات جدید در منطقه باشد، نوعی واکنش انفعالی و محدود به این شکست حیثیتی تاریخی بود. تنها عملیاتی می توانست و می تواند آبروی از دست رفته رژیم را بازگرداند که در گستره جهانی، تعریف شود و این یعنی اعلام جنگ با تمام دنیا که از عهده طاقت این باند جنایتکار خارج است. او حتی نتوانست در عرصه سرزمینی خود از عهده حماس بربیاید. 🔸بنابراین هر پاسخی که از سوی جمهوری اسلامی به این تجاوز داده شود، با درک فضای پس از عملیات وعده صادق خواهد بود و حتما با هدف تثبیت این نظم جدید، طراحی می شود. مهم تر از نوع پاسخ ایران این موضوع است که رژیم صهیونیسیتی زمینه مجازات سخت خود در چنین فضایی را فراهم ساخت و خونخواهی از این شهید سعید را به عنوان یک وظیفه دنبال خواهد کرد. 🔸پاسخ جدید ایران به این اقدام متجاوزانه، شکست حیثیتی رژیم صهیونیستی را به عجز پایدار تبدیل خواهد کرد. عجزی که حتی امکان اقدامات ایذایی و انفعالی چون ترور در حوزه سرزمینی ما را از او سلب خواهد کرد. مجازات سخت، تعریف جدیدی از بازدارندگی راهبردی است که به تثبیت دائم بازدارندگی تاکتیکی نیز خواهد انجامید. @jafaraliyan
أین قاصم شوکة المعتدین؟ 🔸در فرازی پرمعنا از دعای ندبه می‌خوانیم، «أین قاصم شوکة المعتدین»، یعنی «کجاست درهم‌شکننده شوکت ستمکاران و متجاوزین». 🔸در روزهایی که پرسش اصلی جامعه متوجه نوع پاسخ ما به تجاوز جدید رژیم صهیونسیتی است و تحلیل‌گران هر کدام به سهم خود احتمالاتی را بیان می‌کنند، جای خالی معنای حرف نویی که انقلاب اسلامی، عرضه کرده، حس می‌شود. 🔸عجز عقول مادی در درک این حرف نو، منجر به محاسبه اشتباه و سپس اقدام اشتباهی می‌شود. همین اقدام اشتباه، مجدداً پایه‌ای برای محاسبات و تحلیل‌های غلط بعدی و تکرار خطا می‌شود. 🔸زور زیاد، تجاوز آشکار، جنایت بیشتر و تهدید مستقیم، با محاسبه ایجاد ترس، انفعال، کرنش و تسلیم می‌شود، اما تبدیل به شجاعت، ابتکار، سربلندی و تهاجم در جبهه مقاومت می‌شود. واقعاً رمز این تبدیل و تبدل چیست؟ 🔸پاسخ در درک معنای حرف نوی انقلاب اسلامی است. هر گفتاری که واقعیات حوادث پس از انقلاب اسلامی، تحولات جبهه مقاومت و وقایع مابعد طوفان الاقصی را بر مبنای محاسبه ذهنی، تحلیل کند، خواسته یا ناخواسته در دام محاسبه غلط می‌افتد. 🔸در مقابل با فهم حرف نوی انقلاب اسلامی، حقیقت این صحنه مکشوف می‌شود و میدان برای هر محاسبه مادی پیشاپیش مغلوبه می‌شود. واقعیت برآمده از این فهم، عمیقاً خود را بر هر سناریویی تحمیل می‌کند و ما را در موقعیت فتح و پیروزی قرار می‌دهد. 🔸منطق بازدارندگی جمهوری اسلامی در ظرف این حقیقت، معنا می‌شود. منطقی که در حال تغییر معنایی نقشه منطقه از دوگانه سلطه‌گر/سلطه‌پذیر به متجاوز/مقتدر است. 🔸جبهه مقاومت به برکت سردست گرفتن حرف نوی انقلاب اسلامی، در موقعیت اقتدار قرار گرفته و جریان سلطه را به کُنج اقدامات متجاوزانه و شکست حیثیتی تاریخی رانده است. بارزترین واقعیت برآمده فعلی، آگاهی بخشی از مردم اروپا و آمریکا علیه تصمیمات دولت‌هایشان است. 🔸واقعیت مهم دیگری که مرتبط با تجاوز اخیر رژیم صهیونسیتی است و بدون فهم این حقیقت، درک‌شدنی نخواهد بود، افتادن این باند تبهکار در مهلکه اشتباهات پی‌درپی است که با محاسبه غلط احیای بازدارندگی از شروع طوفان الاقصی تا ترور شهید هنیه در گرداب آن افتاده است. 🔸فراز یادشده از دعای ندبه، که مناسبتی با شرایط حاضر دارد، اشاره‌ای نغز به همین حرف نوی انقلاب اسلامی است. در این فراز از امام زمان(عج) به عنوان درهم‌شکننده شوکت و حیثیت ستمکاران یاد شده است. انقلاب اسلامی با تکیه به همین بنیان مرصوص (امامت) به طمأنینه و اقتدار در برابر سلطه‌گران و زورگویان رسید. 🔸این تکیه و توسل راهبردی به امام زمان(عج) در برپایی انقلاب و استحکام چارچوب‌های آن، یقیناً چاره‌ساز و راهگشای ما در نبردها و مواجهات کوچک‌تر نیز خواهد بود. شک نکنید تکیه اصلی و اطمینان‌بخش ما در مجازات سخت رژیم صهیونیستی، به منطق امامت و ولایت است و رمز عملیات خونخواهی «یا صاحب‌الزمان(عج)» خواهد بود. @jafaraliyan
عقل انقلابی یا ذهن تراژیک؟ 🔸آنچه این روزها بیش از هر چیز اهمیت داشته و می‌طلبد پیرامون آن به میزان کفایت تولید پیام و محتوا صورت بگیرد، فهم منطق پاسخ انقلاب اسلامی به اقدام متجاوزانه‌ای است که رژیم جنایتکار صهیونیستی با ترور شهید هنیه آن هم در خاک جمهوری اسلامی ایران، مرتکب شد. 🔸اصلیترین نکته در خصوص این موضوع آن است که منطق پاسخ ایران برگرفته از عقلانیت انقلاب اسلامی بوده و خارج و بیرون از دستگاه محاسباتی غرب قرار دارد. بنابراین آنچه در وهله اول اهمیت قرار دارد، فهم چنین تفاوتی است. فهم این تفاوت، پیش نیاز درک ما از واقعیت‌های برآمده از این عملیات خواهد بود. 🔸مسأله آن است که میزان اثر این پاسخ را نمی‌توان با متر و معیارهای موجود سنجید. تفاوت بین دو نگاه است. سنجه‌ای که عقل انقلابی در اختیار ما قرار داده، و سنجه‌ای که ذهن تراژیک غربی پیش روی ما می‌گذارد. پاسخی که بر مدار عقل انقلابی داده می‌شود و توازنی که ذهن تراژیک غربی مدعی برقراری آن است. نزاع بین نظمی است که عقل انقلابی خواهان تثبیت آن است و نظمی که ذهن تراژیک خواهان تداوم آن است. 🔸اگر مبتنی بر بصیرت‌های تاریخ اساطیر یونان، «آشوب» را زمینه پیدایش نظم غربی بدانیم و دولت را جایگزین قهرمانان اساطیری بدانیم که بر آشوب‌های تاریخ یونان باستان فائق می‌آمدند، یکی از دغدغه‌های بنیادین حکومت های غربی، خطر بی‌نظمی و هرج و مرج بوده است. 🔸آنان بر همین مبنا نظم‌و‌آشوب را درهم آمیخته فرض کرده‌اند و ذهن تصمیم‌گیرشان را عادت به تراژیک اندیشی داده‌اند. این فرض که هیچ‌ نظمی پایدار نیست، چون درآمیخته با آشوب است و چه بسا هر آن دچار وضعیت «کی‌آس» شوند. این هراس تاریخی، اساساً نظم و نهاد دولت غربی را در تقابل با عدم قطعیت‌ها، غافلگیری‌ها، بحران‌ها و آشوب‌ها، سامان‌ داده است. 🔸رابرت کاپلان در این خصوص نوشته است: «ادیپ شاه سوفوکول تعلیم می‌دهد که هیچ انسانی را نمی‌توان سعادتمند دانست تا زمانی که بمیرد، زیرا هیچ چیز قطعی نیست و بنابراین هیچ چیز را نمی‌توان بدیهی انگاشت. فاجعه می‌تواند هر لحظه به موفق‌ترین و قدرت‌مندترین فرد ضربه بزند و جذاب‌ترین و ممتازترین زندگی‌ها را خاکستر کند.» 🔸میراث‌داری هراس و اضطراب تاریخی تمدن غربی، آنها را دلمشغول نوعی آینده‌نگری بیمناکانه کرده و فعالیت ذهنیشان را در فضای انتظار بحران و وقوع تراژدی (فاجعه) سامان داده است. بدبینی بیشتر از آنکه نوعی خصلت اخلاقی باشد، ناشی از نوعی بی‌قراری فلسفی است. آرتور شوپنهاور فیسلوف بدبین آلمانی در همین خصوص می گوید: «تراژدی بیهودگی تمام تلاش‌های بشر را آشکار می‌کند» 🔸این اضطراب موقعیت که ناشی از نشاندن ذهن بجای عقل الهی بر سریر سروری است، تفکر تراژیک را تبدیل به امری ذاتی می کند و حکم به آن می دهد که پیش از آنکه با حقیقت سخت در میانه بحران مواجه شود، از وقوع آن به هر شکل ممکن جلوگیری کند. اصلا ایجاد و تأسیس رژیم صهیونیستی، ولد نامشروع همین ذهن تراژیک و هراسان است. 🔸رژیم تبهکار باطن کت و شلواری و شیک تمدن غربی است که بدون وجود آن، چنین نظمی فرو می‌پاشد. آنان همیشه در این فکر بوده‌اند که چگونه می‌توانند نظمی استوار سازند که ورای آشوب باشد، بحران را هضم کند، تبدیل به انرژی کند و از حادثه نهراسد. تاسیس این رژیم وحشی و جنایتکار، با هدف راندن چنین تراژدی‌هایی به بیرون از مرزهای خود بوده است. 🔸اما رژیم صهیونیستی خود یک تراژدی و فاجعه رو به زوال است، فاجعه با فاجعه ماندگار می‌شود اما اگر دیگر کسی نباشد که از این حکمرانی ترس و جنایت بترسد، فاجعه عادی می‌شود و عادی شدن، پایان این تراژدی را نوید می‌دهد. ذهن تراژیک غربی تا سرحد مرگ، این فاجعه بشری را علیه بشریت مصرف کرده است و در این دقائق پایانی در حال ماجراجویی‌ها و تقلاهای بی‌حاصل است. 🔸کشش و اَمد ذهن تراژیک به پایان آمده است، چون جهان در حال تجربه حرف نویی است که انقلاب اسلامی کانون آن بوده است. عقلی که بر این ذهن تراژیک در حال لگام زدن است و فهمیده چگونه باید این اسب سرکش هراسان و عصبانی را رام کند. نظم انقلابی جلوه اصلی این عقلانیت اسلامی است و توانسته کاری کند که شعارهای انقلاب در اقصی نقاط جبهه مقاوت سر دست گرفته شود. 🔸جمهوری اسلامی در طول حیات خود، ایده نظم انقلابی را تجربه کرده است،‌ در برابر امواج سهمگین تغییر منفی ایستاده، بحران‌ها را به میان کشیده و انرژی‌شان را ذخیره کرده است. نظم انقلابی از این نظر مبتنی بر نوعی عقلانیت اسلامی است که بیرون از دستگاه محاسباتی غرب قرار دارد و در حال شناساندن عمیق این تجربه به مستضعفین جهان است. 🔸نکته آخر آنکه پاسخ انقلاب اسلامی به اقدامات متجاوزانه این اذهان تراژیک، عملیاتی عقلانی است که انسجام عقلی جبهه مقاومت را چندبرابر می کند و طعم خوش اقتدار را مجددا و به فاصله ای نزدیک از طوفان الاقصی و وعده صادق بر مذاق ملت‌‌های مستضعف می‌چشاند. @jafaraliyan
جاذبه ایران قوی 🔸آنچه در میان تحلیل ها و نگاه های موجود به موضوع افتخارآفرینی دختران ایران در المپیک، کمتر مورد توجه قرار گرفت، جاذبه ای بود که آنان زیر پرچم کشورمان رقم زدند: «جاذبه قدرت ملی». این پیام که اگر دختر ایرانی بخواهد می تواند. می تواند بر قوی ترین حریفان و سخت ترین موانع پیروز شود. اینکه اثبات کند خواستن توانستن است و توانستن یعنی تبدیل شدن به قویترن دختران دنیا. 🔸معادله بسیار ساده و سردستی است. اگر قوی شوید، پرجاذبه خواهید شد. همیشه قوی ترین افراد، موثرترین انسان های یک جامعه هستند. طبیعی است چنین افرادی مورد توجه آحاد مردم قرار گرفته و از قدرت الهام بخشی و جذب برخوردار می شوند. قوی شدن، یعنی روی پای خود ایستادن، یعنی استقلال، یعنی وابسته دیگران نبودن و در نهایت یعنی تبدیل شدن به تکیه گاه. 🔸افتخارآفرینی دختران ایران که عصاره و چکیده تلاش جامعه زنان و دختران در جامعه ورزش بانوان کشورمان است، هم یک نشانه است، هم یک نماد است. نشانه توانایی جهانی نقش آفرینی و تاثیر زن ایرانی با همه ویژگی های و خصوصیات مربوط به ایرانی بودن او و هم نمادی است از حقیقت قدرت ایران اسلامی. در جدول مدال های المپیک و در نگاه جهانیان، این نام ایران است که ارتقاء می یابد و این پرچم ایران است که بالا می رود. 🔸این عزت و غرور ملی است که فریاد می شود، این حس وطن دوستی است که تحریک می شود و این حس متعلق بودن به جایی است که دیده ها را از شدت افتخار گریان و دل ها را می لرزاند. جاذبه قدرت ملی یعنی همین، یعنی ایجاد قوی ترین حس تعلق در آحاد یک ملت. این که افتخار به ایران و ایرانی بودن کنیم. ایرانیان قوی، ایران را قوی می کنند و ایرانی قوی کسی است که حس تعلق خود و ملتش را به کشورش بیشتر می کند. 🔸گمان می کنم، کسانی که پشت به پرچم کرده‌اند و رفته اند، در نقطه مقابل این تحلیل قرار دارند. تلاش و موفقیت آنها دچار رنج بی جایی و بی تعلقی است. نمایش آنها و درخشش احتمالی شان زنجیره های تعلق به وطن را سست می کند. هر چند در چهره هایشان فریاد پشیمانی موج می زند، اما چنین حسی جدی نیست، خودخواهانه است. می خواهد دیگران نیز مانند آنها شوند، بیجا و بی تعلق. فرزند ایران کسی است که حس تعلق به وطن را بالا می برد نه برعکس. 🔸حس تعلق داشتن و مال جایی بودن ایرانی، دلیل می خواهد، دلیل آن ایران است با همه خصوصیاتش. ایران نیز با مردمش قوی و جذاب می شود. مردمی که رنج دوران و مصائبش را به جان می خرند تا ایران، ایران بماند و فرزندانش، ایران قوی را به حسرت دائمی جلای وطن کرده ها تبدیل کند. فرزندان ایران زیر پرچم ایران، هم قوی می شوند و هم حس تعلق به ایران را قدرت می بخشند. بدون چنین التزامی به پرچم، نه ایران خواهد ماند و نه ایرانی، ایرانی. 🔸نکته آخر آنکه ایرانی ماندن تابع هنجارِ وطن دوستی است. هنجار احترام و التزام عملی به پرچم، سرزمین، مردم، آیین و قوانینش. زندگی بی چنین هنجاری ممکن است، اما دیگر اسمش زندگی ایرانی نیست... @jafaraliyan
شهید و تغییر معادله ترس 🔸بیان روز گذشته مقام معظم رهبری در جمع اعضای کنگره شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد، حائز نکته ای روشنگرانه در خصوص عملیات روانی دشمن بود که با نظر به فضای فعلی سیاسی و اجتماعی کشور، قابل تحلیل و معنادار است. 🔸شاید بتوان گفت، یکی از بی دردسرترین و کم هزینه ترین، تکنیک های ایجاد روابط سلطه، ایجاد انفعال در دستگاه محاسباتی طرف مقابل است. انفعالی که منجر به محاسبه اشتباه و غلط از توان خود و توان دشمن شود. توان خود را کم و قدرت حریف بالا ارزیابی کند. 🔸انفعال نفسانی در بدن اجتماع وقتی رخ می دهد که او دچار ترس، اندوه و یأس شود. این سه امر سلبی اگر به هر طریقی به تن جامعه بیفتد و تبدیل به متغیرهای تحلیلی و بینشی آحاد اجتماعی شود، خروجی آن انفعال، وابستگی، اثرپذیری و کاهش مستمر مقاومت خواهد بود. 🔸از این نظر استقلال هر جامعه‌ای بستگی بسیار زیادی به وجود نشانه‌های زنده ای از شجاعت، نشاط و امید دارد. قهرمانان در هر جامعه واجد چنین کارکردی هستند. به یک معنا می توان آنان را فاتحان میادینی دانست که در برابر مهابت حادثه و ابهت حریف نهراسیده و با تمام وجود سینه سپر کرده اند. 🔸با این حال ملت هایی هستند با اینکه قهرمان دارند اما مغلوب معادله تزریق هراس سلطه گران می شوند، چرا چنین است؟ چون قهرمانانشان در دل تاریخ مانده، استثنا شده و نتوانسته هیچ دنباله و پیوستگی تاریخی عزت آفرین ایجاد کنند. 🔸در مقابل، اگر قهرمانان یک سرزمین پرتعداد، پیوسته، جاری و زنده باشند، آن ملت به یک فرهنگ قهرمانی دست می یابد که هر ترس و یاس و اندوهی را در خود هضم و هدم می کند. این قهرمانان از حافظه جمعی ملتشان پاک نمی شوند، در دل تاریخ نمی مانند، زنده اند و زنده می سازند و بنابر وعده الهی در انتظار قهرمانان بعدی به سر می برند. 🔸شهدا، معادله ترس را این چنین تغییر می دهند. قاعده النصر بالرعب دشمن را باطل می کنند. چرا که شهادت، فرهنگ قهرمانی چنین سرزمینی شده و طبیعتا «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد.» ترس در او راه نمی یابد، و در برابر عملیات روانی دشمن مقاومتش نمی شکند. 🔸یاد مستمر شهدا، حتی جلوی بروز انفعال تاکتیکی در برابر ترس و اندوه و یاس را می گیرد. از این نظر بزرگداشت شهدا، به معنای تحکیم مقاومت و حفظ مستمر استقلال ملی علیه انعقاد روابط سلطه است. @jafaraliyan
فهم نسبت رهبری با دولت‌ها 🔸آیا رهبری برای دولت‌ها یا کابینه‌ها تصمیم گیری می‌کند؟ می‌توان پاسخ راحتی به این سوال داد و خود را خلاص کرد. اما هیچ‌گاه پاسخ نمی‌تواند کوتاه‌تر از پرسش باشد، خاصه اگر آن پرسش مداوم تکرار شود. پاسخ و ساده و کوتاه یعنی پاسخ ندادن، یعنی بازگشت همان پرسش. پاسخ به این سوالات نیاز به حوصله دارد و خواندن یا شنیدن جواب هم البته حوصله می خواهد. خلاصه آنکه همیشه پرسیدن راحت است اما جواب دادن و جواب شنیدن به این راحتی نیست. 🔸گفتن فقره بالا از باب توجه به این نکته بود که لازم است برای مواجه شدن با قضایا، مسائل و پرسش‌ها، قدری صبور باشیم هم برای یافتن پاسخ و هم برای شنیدن جواب. پرسش‌ها ساده و سردستی است اما پاسخ‌ها تحلیلی و متاملانه است. باید این را بپذیریم و شاید بتوان گفت هم پرسیدن مهارت لازم دارد و هم پاسخ دادن آداب. با این حال نباید پاسخ را آب و تاب داد و برای رساندن اصل مطلب، از درودیوارگفت، این هم پاسخ را بی‌معنا می‌کند و حوصله‌ها را واقعا سر می‌برد. 🔸پاسخ به این سوال به طور مشخص بستگی به فهم نسبت مقام معظم رهبری با دولت‌ها دارد. این نسبت و رابطه بر یک قاعده و میزان استوار شده و برقرار می‌شود. قاعده‌ای که ایشان بارها در طول دوران زعامت خویش، بدون تغییر بر آن تاکید کرده است. قاعده‌ای که قانون اساسی  تعیین کرده و ایشان آن را تبیین نموده‌اند. 🔸در قانون اساسی تعیین سیاست‌های کلی نظام بر عهده رهبری گذاشته شده‌است. رهبری نیز بر این مبنا، طی سازوکاری، پس از طراحی سیاست‌ها در بخش‌ها و ظرفیت‌های کارشناسی کشور و طرح آن درمجمع تشخیص مصلحت نظام، آن‌ها را با ارزش‌های اساسی نظام اسلامی تطبیق داده، تعیین و سپس ابلاغ می‌کند. 🔸ولی فقیه بر این بنیان، به دیده‌بانی مستمر و مداوم از حرکت کلی نظام در چارچوب این سیاست‌ها و جلوگیری از انحراف آنها ملتزم است و هرجایی که انحرافی در این حرکت کلی حادث شود، ورود کرده و مانع آن می‌شود. مبتنی بر همین چارچوب، چنانچه اختلافی بین قوای سه گانه در خصوص شیوه و راه پیشبرد سیاستهای کلی بوجود آید، برای برقراری توافق و تعامل وارد شده و نمی‌گذارد این اختلاف روشی به شکاف وستیز تبدیل شود. 🔸بر این مبنا، در نگاه رهبری اهمیت پیاده‌سازی سیاست‌های کلی نظام توسط دستگاه‌های اجرایی (در نگاه کلی مجلس و قوه قضائیه و نیروهای مسلح هم دستگاه اجرایی محسوب می‌شوند) و ازجمله دولت‌ها تا حدی بالاست که «حمایت قاطع و کمک مستمر» به آنها را صرف نظر از سلیقه سیاسی، دنبال می‌کند. ایشان حتی حمایت خود از دستگاهی که حملات غیرمنصفانه‌ای به او شود، بیشتر می‌کند، خصوصا اگر  آن بخش در هدف‌گیری به سمت ارزش‌های نظام و اجرای سیاست‌ها مصرتر، محکم‌تر و صریح‌تر باشد.  🔸می‌توان این حمایت قاطع و کمک مستمر رهبری به دستگاه‌های اجرایی را، ظرف کلی نسبت رهبری با دولت‌ها تلقی کرد و نصیحت‌ها، توصیه‌ها، خطاب‌ها،‌ انتقادها، تذکرات و در نهایت ورودهای ایشان برای تغییر، تصحیح یا تکمیل تصمیم را ذیل آن درک کرد. 🔸به بیان دیگر هر نصیحت یا توصیه‌ای، کمک فکری به اجرای بهتر سیاست‌هاست. هر توصیه و خطابی، توجه بیشتر به نقاط حساس و بزنگاه‌های پرخطر اجرای سیاست‌هاست، هر انتقاد و تذکری با هدف کمک به خودپایی و اصلاح رویه‌هایی است که ممکن است نتیجه بخش نبوده یا کم نتیجه و مضر باشد و در نهایت ورود ایشان برای تغییر یک تصمیم یا توقف یک موضوع، ناظر به دفع خطر بالفعلی است که ممکن است حرکت کلی نظام را منحرف کند.   🔸حال اگر پرسش شود که آیا رهبری در تصمیمات دستگاه‌های اجرایی وارد شده و در تعیین درست و غلط آن ورود می‌کند، منطقا پاسخ منفی است. از نظر ایشان (با آن مبنایی که گفته شد) چنین ورودی نه ممکن،‌ نه معقول و نه قانونی است. اما اگر تصمیمی مستقیما منجر به انحراف در مسیر نظام شود، وظیفه ذاتی و قانونی رهبری آن است که ورود کند و به هر شکل ممکن جلوی آن بایستد. با این حال اقتضای شأن رهبری و مدیریت کلان ولی فقیه، همانطور که گفته شد، حمایت قاطع و کمک مستمر است ولو در قامت نصیحت، توصیه، خطاب، انتقاد، تذکر و در موارد بسیار معدود ورود مستقیم. 🔸چنین سلوک و رفتار قاعده‌مند و قانونی از رهبر معظم انقلاب و قبل از ایشان مرحوم امام (ره)، طبیعتا به یک فرهنگ سیاسی تبدیل شده است که کارگزاران نظام را مشتاقانه خواهان مشورت و نظرخواهی از ایشان کرده است. ادامه متن👇
ادامه بالا☝️ 🔸با این حال وقوف ایشان به وظیفه ذاتی دستگاه‌های اجرایی، منجر به آن شده که معظم‌له مبتنی بر همان وظیفه مدیریت کلان و دیده‌بانی حرکت کلی نظام و شرایط فعلی انقلاب اسلامی، معیارها وشاخص‌هایی را به عنوان کمک فکری یا مشورت در اختیار کارگزاران قرار دهد. 🔸ورود مصداقی به جزئیات تصمیمات یا تصمیم‌گیری به جای آن دستگاه، با قاموس این فرهنگ سیاسی بیگانه است. چرا که هر بخشی مسئولی دارد و هر مسئولی،‌ مسئولیت آن بخش را بر عهده گرفته است و چنین انتظاری اساسا به بی‌معنا شدن مسئولیت مسئولین درتصمیمات خود می‌انجامد. 🔸با این توضیحات می‌توان معنای واقعی گفتار رئیس‌جمهور محترم را در هماهنگ کردن کابینه با رهبر‌ معظم انقلاب درک کرد. مسلم است که معنای این اشاره رئیس جمهور، اعمال نظر و تعیین همه اعضای کابینه توسط رهبر انقلاب نیست، چه اگر چنین چیزی باشد، نسبت ناروایی است و دلیل بر بطلانش مورد اشاره قرار گرفت. 🔸اما اگر همانطور که وی در گفتار انتخاباتی اعلام کرد، برای عمل به سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم توسعه آمده و برنامه جدید غیر از این چارچوب را منطقی نمی‌داند، معنای آن گفته، یعنی هماهنگ کردن افراد با سیاست‌های کلی نظام است. یعنی ملاک و مناط همان معیارها و شاخص‌هاست. یعنی رئیس جمهور با هر سازوکاری که خواسته و مختار بوده و طبق سلیقه مدیریتی خویش، افرادی را که مستعد اجرای این سیاست‌ها بوده‌اند، انتخاب کرده است. 🔸آقای پزشکیان کلان مساله فعلی کشور را برای پیشبرد سیاست‌های کلی، وفاق ملی دانسته و ترکیب کابینه‌اش را با همین هدف، چیده است. مشورت‌خواهی ایشان از مقام معظم رهبری به معنای طلب حمایت و کمک فکری از معظم‌له برای تنظیم حرکت کلی کابینه به سمت اهداف نظام و سیاست های بالادستی است. 🔸رهبری هم یقینا برای موفقیت و حرکت درست کابینه نصیحت‌ها و توصیه‌هایی به ایشان داشته‌اند. نصیحت‌ها و توصیه‌هایی که به همه دولت‌ها داشته‌اند و این مشورت‌خواهی، امتیازی برای دولت ایجاد نمی‌کند. رافع مسئولیت انتخاب اعضای کابینه نیست و دست مجلس را هم برای انجام وظیفه قانونی و دقیق خود، در فرآیند رأی اعتماد نخواهد بست. @jafaraliyan
اربعین و وجدان اجتماعی مسلمین 🔸در نگاه حکمای اسلامی، جامعه ترکیبی حقیقی است و نه اعتباری. به این معنا که همچون آدمی، جمعی وحدت یافته از قوای گوناگون است. شخصیت هر انسان نیز چنان‌که می‌دانیم حول سروری یک قوه شکل می‌گیرد. قوه غضب، قوه شهوت، قوه وهم و قوه عقل. 🔸کالبد جسمانی انسان و تجمیع این قوا در او موجب شده، هیچ‌کس یک انسان را ترکیبی اعتباری و قراردادی از چند قوه یا میل نبیند، بلکه همگان متفق‌القول او را یک فرد مشخص دانسته و رفتار او را به حساب یک شخص می‌گذارند، نه یک عضو یا قوه او. 🔸اگر این شخص قوای خود را تحت لگام و هدایت عقل قرار دهد، به یک وحدت روش رسیده و تکثر قوا مانع و مزاحم حرکت و رشد او نمی‌شود. او به اصطلاح دارای وجدان عقلی است و رفتارش گزنده و زننده و مکارانه نیست. 🔸به تعبیر حکمای اسلامی جامعه نیز ترکیبی حقیقی از انسان‌هایی است که از قوای گوناگون برخوردار است. این جامعه دارای یک روح واحد است که رفتار افراد را در آشکار و نهان تحت تأثیر قرار می‌دهد. 🔸اگر این قوا، تحت هدایت عقل باشند، آن تکثر قوا به وحدت رویه تبدیل می‌شود. یعنی در خدمت یک عمل واحد و یک هدف مشترک قرار می‌گیرد، اما اگر غیر از این باشد، گرد جهل بر رخ جامعه نشسته و رفتارهایش متکثر و متفاوت و ضد یکدیگر خواهد شد. 🔸اگر از این منظر به اربعین بنگریم، علی‌الخصوص تحولاتی که در بیست سال اخیر در نوع رخدادِ و برگزاری آن ایجاد شده، متوجه می‌شویم، آنچه سال به سال در حال رشد است، هم‌مسیر شدن و مشارکت جمع بیشتری از انسانهاست که در قالب یک ملیت و حتی یک دین و مذهب (هرچند به صورت اندک)، نمی‌گنجد. 🔸درکنار جنبه‌های فوق‌العاده و موثر این اجتماع عظیم که در مورد آن بسیار نوشته شده و گفته‌اند، می‌توان شاهد رشد عقلانیت اجتماعی جامعه مسلمین نیز بود. راه یکی، هدف یکی، رنگ و نژاد یکی، مرام و مسلک یکی و همه تحت هدایت عقل بیدار اسلامی. 🔸می‌توان گفت، اربعین حسینی(ع) صدای رسای و بیدارگر عقل است که وجدان جمعی جامعه مسلمین را هر سال مورد خطاب قرار داده و بر عقلانیت آن می‌افزاید. نشان می‌دهد اگر قوای جامعه اسلامی تحت هدایت عقل باشد، همه‌چیز با هم به وحدت می‌رسد، همه در یک کانال قرار می‌گیرند و به سمت یک هدف جهت‌گیری می‌کنند. @jafaraliyan
راه قدس؛ راه اربعینی‌ها تاکنون تفاسیر و تعابیر متعددی از بیان معروف و پرتکرار حضرت امام(ره) که در آن گفته بودند: «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، شنیده‌ایم. این بیان امام، مربوط به یکی از ماجراهای دوران دفاع ‌مقدس است که در دهه60 اتفاق افتاد. اما این جمله، چه در لحظه بیان و چه بعد از آن، خود را از قید زمان و مکان خاص، جدا ساخت. چنین خصیصه‌ای البته به معنای بی‌جایی و بی‌زمانی چنین بیانی نیست، بلکه به معنای دربرگیرندگی معنای آن است که در هر دوره زمانی و دقیقه تاریخی، قابل تأویل بوده و از توانایی معنابخشی به پدیده‌ها برخوردار است. مسلم است که از لحاظ جغرافیایی عبور راه قدس از کربلا منطقی نیست، جغرافیا محدودیت‌های خود را بر تفسیر موسع و تعبیر عمیق این گفتار تحمیل می‌کند. چه بسا تا حدی بتوان این تفسیر را مناسب دوره بیان امام تلقی کرد که منجر به تمرکز حواس و تجمیع نیروی رزمندگان در یک جغرافیا شد. معلوم بود جغرافیا کشش تحمل این بار معنایی را نداشت. با اینکه فهم رزمندگان از آن جمله، تقدم آزادسازی کربلا بر آزادسازی قدس بود اما طبیعتاً این فهم در سال‌های پس از دفاع‌ مقدس و علی‌الخصوص سقوط صدام، نمی‌توانست حاوی همان بار معنایی اولیه خود باشد. در دوره پس از جنگ، آزادسازی کربلا با آرزوی سقوط دیکتاتوری صدام به عنوان مانع اصلی راه کربلا، همراه شد. اواخر عمر حکومت صدام که شرایط باز شدن محدود راه کربلا فراهم شد و گروهی از مردم، نخستین تجربه زیارت کربلا را پس از ده‌ها سال حسرت چشیدند، اختناق حاکم بر فضای عراق و محدودیت‌های فوق‌العاده رژیم بعث بر زیارت زائران، این تصور عمومی را در ذهن مردم تقویت کرد که آزادسازی راه کربلا بستگی به رهایی عراقی‌ها از استبداد دیکتاتوری عراق دارد. با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام، خلأ حاکمیت این کشور را آمریکایی‌ها پر کردند. چندی نگذشت که ناتوانی آمریکایی‌ها در تامین امنیت داخلی کشور عراق عیان شد. به یک معنا این ناامنی‌ها واکنش علیه دخالت خارجی در امورات داخلی کشور عراق بود. به صورت روزانه گزارش انفجار بمب‌های کنارجاده‌ای علیه نیروهای نظامی آمریکایی یا اقدامات انتحاری به گوش می‌رسید. آزادسازی راه کربلا، در این دوره، هم‌معنا با برقرای نظم و امنیتی بود که خارجی‌ها در آن نقشی نداشته باشند. این فضا، نیاز به تشکیل دولتی ملی را که نه استبدادی باشد و نه تحت کنترل آمریکا، ایجاد کرد. این نیاز یعنی، عراق را عراقی‌ها اداره کنند. از آن تاریخ تا کنون، با وجود فراز و نشیب‌های بسیار، از جمله ماجراجویی‌های داعش و باقیمانده نیروهای آمریکایی در عراق، آنچه در حال رشد و شکوفایی است، صاحب نقش شدن بیشتر مردم در این کشور است. تشکیل نیروهای مردمی حشدالشعبی که با پیروزی آنان بر داعش و تامین امنیت داوطلبانه عراق همراه شد، نشانه این تغییر شکل بود. همزمان با چنین تغییری، شاهد عمومی شدن و مردمی شدن بیشتر موضوع زیارت یا باز شدن راه کربلا بودیم. تقریبا از 20 سال گذشته تا کنون، مراسم اربعین حسینی، امکان فراخی را با راه باز، وسیع، کم‌هزینه و غیرطبقاتی در اختیار مردم ایران و دیگر ملت‌ها گذاشت. هر چند اکنون زیارت کربلا برای ایرانیان، با همراهی دولت‌های مردمی ایران و عراق، ممکن شده و هر سال تسهیل می‌شود اما هنوز بسیاری از ملت‌های منطقه با موانع دولت‌های مستقری مواجهند که یا منع کامل یا محدودیت بسیاری برای شرکت در چنین مراسمی ایجاد می‌کنند. حال اگر مجددا آن بیان امام(ره) را به خاطر بیاوریم، معانی و دلالت‌های وسیع‌تری پیش‌روی ما قرار می‌گیرد. اگر در آن دوره مخاطب امام در ظاهر امر، رزمندگان دفاع‌مقدس بودند، اکنون مشخص است، این مخاطب نه تنها مردم ایران و عراق، بلکه تمام ملت‌های مظلومی هستند که با مانع و محدودیت‌هایی مواجهند که شرایط حیات مادی و معنوی آنان را با مشکل مواجه کرده است. با این مبنا آزادسازی راه کربلا هم‌معنا با آزاد‌سازی راه قدس است. مراسم اربعین حسینی را باید در چنین بستری درک کرد. رونق اربعین بر این مبنا، فرآیند آزادسازی تدریجی مردم و ملت‌ها از راه‌بندان‌ها و موانعی است که حیات مادی و معنوی‌شان را محدود کرده است. طبیعی است رونق و پیشرفت سالانه اربعین، خواهی نخواهی آرمان آزادسازی راه قدس را به واقعیت موضوع نزدیک می‌سازد. در یک کلام رونق اربعین، 2 دستاورد عینی را موجب شده و می‌شود. اول، رشد آگاهی از اختناق است، فهم استبدادی است که چنان طبیعی و تثبیت شده که امکان زیر سوال رفتنش را ناممکن کرده است، فهم موقعیت مظلومیت است، فهم رابطه سلطه است که گروهی را در موقعیت دائمی سلطه و گروهی را در موقعیت دائمی سلطه‌پذیر قرار داده است. دوم، عمل در راستای این آگاهی است. به تعبیر دیگر جرأت‌بخشی به مردم تحت ستم، سلطه و ظلم است. نشان می‌دهد که اگر پای مقاومت وسط باشد هیچ رابطه سلطه‌ای برقرار نخواهد ماند. بندهای وابستگی و اختناق با چنین شجاعت و جرأتی قابل زدودن است. ادامه👇
ادامه بالا☝ در کنار این آثار آفاقی، باید دانست رونق اربعین، دستاوردهای انفسی هم خواهد داشت. گویا این بیان امام که راه قدس از کربلا می‌گذرد، اول خود وجودی ما را مخاطب قرار داده است. باید دانست ما همیشه در همه قلمروهای زندگی‌مان در معرض راه‌بندان قرار داریم؛ در محل کار، مدرسه، دانشگاه، خیابان و... . این بستگی به ما دارد که تبدیل به کارمند، دانش‌آموز، دانشجو و شهروند منفعل شویم یا عاملیت خود را بازیافته و تبدیل به عنصری فعال، پیشرو، پیش‌آهنگ و تکان‌دهنده روال‌های عادی و معمولی شویم. طبیعی است که آدم‌ها در ساختارها تمایل به عادی شدن، عافیت‌طلبی، نظم‌پذیری منفعلانه و وقت تلف‌کنی پیدا کنند. آنچه این روال‌های منفعلانه را تثبیت می‌کند، ساحت‌های مفهومی فرسوده‌کننده است که تعریفی نانوشته و شایع از کارمند، دانش‌آموز، دانشجو و شهروند ارائه می‌کند و بازیابی عاملیت علیه این ساحت‌های مفهومی که میل به همگون‌سازی و انکار تفاوت‌ها و نادیده گرفتن استعدادها دارد، در وهله اول نیاز به یک مکث یا تامل آگاهی‌بخش دارد؛ مکثی که به مثابه توقفی علیه این روال‌های عادت‌گونه باشد. رونق شرکت در مراسم پیاده‌روی اربعین که به معنای قبول زحمات و مشقات بسیار زیاد مسیر است، به شکل طبیعی چنین مکث و تاملی را موجب می‌شود. سرسپردگی کامل به هدف، خانه‌به‌دوشی و نداشتن مکان و مأوای مشخص، معانی دیگری را در ذهن و جان پیاده‌رو فرو می‌نشاند. چه بسا درک مشقات مقاومت جانانه مردم فلسطین، با تحمل این سختی‌ها تا حدی قابل لمس شود، بنابراین یکی از دستاوردهای انفسی پیمایش راه کربلا، آگاهی نسبت به موقعیت منفعلانه خود در محیط زندگی است. این آگاهی درونی شده می‌تواند آن ساحت‌های مفهومی و متعارف را که تعاریف عادت‌گونه را نمایندگی می‌کنند، واسازی کند. بر این منهج طبیعتا تداوم راه کربلا در محیط زندگی، به معنای بازیابی نوعی از عاملیت است که شب و روز نشناسد، متوکلانه جلو برود، روابطی را که با واسطه تعاریف رایج کد‌گذاری شده، به روابط برادرانه و همدلانه تبدیل کند، عقلانیت مسیر اربعین را که همان ایمان به رسیدن تا انتها است، حفظ و روحیه عبور از خود را در فرد تقویت کند. در آخر باید گفت این بیان که «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، هم خود تمدنی ملت‌های مظلوم را مخاطب قرار می‌دهد، هم خود هویتی و شخصی مسلمانان را. اربعین به معنای واقعی کلمه طریق الاقصی است و راه قدس از مسیر اربعین می‌گذرد؛ هر قدمی که در این راه گذاشته شود، یک گام به آزادسازی قدس نزدیک‌تر می‌شویم. پیاده‌روی اربعین محدود به زمان مشخص نیست، چون همه سال اربعینی‌ها وقف همان لحظات است... . توضیح لازم: این مطلب، در وطن امروز اشتباها به نام نویسنده دیگری منتشر شده است. @jafaraliyan
ممدجاپونی نوشته سعیدتوتونکار ممدجاپونی هفته‌ای دو دست لباس نو می‌پوشد. ممدجاپونی می‌گوید در ژاپن هر کس، هر لباس را تنها سه روز می‌پوشد و بعد دور می‌اندازد. ممدجاپونی گفته ما ایرانی‌ها در ژاپن با پول یک روز کار کردنمان می‌توانیم یک دست کامل لباس بخریم. از جوراب تا کلاه. اینها بخشی از صحبت‌های آقای تعمیرکار بود. نمی‌دانم داستان بود یا واقعیت؛ اما هر چه تلاش کردم در ذهن او نسبت به این گزاره‌ها ایجاد تردید کنم انگار نتوانستم. نتوانستم به او نشان دهم که هیچ کشوری با اسراف رشد نمی‌کند. این شیوه سوء مصرف بیشتر مربوط به کشورهایی است که پول مفت نفت گیرشان می‌آید و افرادی که از این پول مفت سهمی دارند. کشورها با تولید ارزش افزوده رشد می‌کنند؛ نه با پیش‌خور کردن منافع تولید. وقتی عزیزی از او پرسید پس چرا لباس‌های تاناکورا اینقدر کهنه‌اند، گفت چون دیگران آن را پوشیده‌اند و فروخته‌اند. می‌گفت اگر ژاپن آشغال‌هایش را بفروشد خرج فلان و بهمان ما درمی‌آید. نمی‌دانم اینها قصه‌های فیلم‌هاست یا فضای مجازی و اینستاگرام یا داستان‌های پای منقل و آروغ‌های مفت پای کباب یا چه؟! هر چه هست نشان می‌دهد که باید مردم بیشتر بدانند و بیاموزند و بفهمند که غلط و درست کار کجاست. کسی که فکر می‌کند اگر مردم اسراف کنند، کشور رشد اقتصادی خواهد داشت، هیچ گاه نجات پیدا نخواهیم کرد.
ایده اجتماعی وحدت اسلامی رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته با علمای اهل سنت، تاکید ویژه ای روی کلید واژه امت اسلامی به عنوان هویت واحده ملت های مسلمان داشتند، این تاکید حائز معانی خاصی است که لازم است مورد توجه و تامل قرار گیرد. اگر بتوان برای تحقق وحدت اسلامی، یک مسیر رسمی سیاسی مانند سازمان کنفرانس اسلامی ترسیم کرد یا از نهادی مانند مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی سراغ گرفت، حتما و به طریق اولی باید مطالبه وحدت در سطح ملت های کشورهای اسلامی وجود داشته باشد. یک امت شدن مسلمانان می تواند مسیر اجتماعی تحقق وحدت اسلامی باشد. تاکید بر هویت واحده امتی، یعنی در تک تک آحاد ملت‌های کشورهای مسلمان، حس مشترکی بوجود آید که آنها را نسبت به مسائل اساسی جهان اسلام حساس کرده و در آنها آمادگی نقش آفرینی امتی ایجاد کند. آنچه تاکنون به عنوان مهم ترین مسائل امت اسلامی توانسته در میان آحاد مسلمانان حس مشترک ایجاد کند، درد و رنج هایی است که بر پیکر این امت واحده تحمیل شده است. مساله فلسطین تاکنون و با قدرت مهم ترین عامل چنین همدردی بوده و توانسته خواست مشترکی را به پهنای جغرافیای اسلامی نمایندگی کند. فهم مساله فلسطین نزد مسلمانان محدود به مشکلات یک کشور با مرزهای جغرافیایی مشخص نبوده، بلکه درد فلسطین و مردمش، تبدیل به درد مشترک همه آحاد مسلمان کشورهای اسلامی شده است. شدت این درد وقتی بیشتر شده است که ملت ها عزمی در دولت هایشان برای حمایت از فلسطینیان ندیده اند. بنابراین مشخص است که میل به امت واحده شدن مسلمانان، بر وحدت سیاسی دولت های آنان پیشی گرفته و مرزهای جغرافیایی را در نوردیده است. در بسیاری موارد این احساسات که علیه ظلم جریان سلطه و رژیم غاصب بروز و ظهور می یابد با واقعیت سیاسی تمکین این دولت ها یا سازش آنها با زورگویان عالم نمی سازد. این واقعیت ها نشان می دهد، اجتماعی شدن ایده وحدت و تعمیم فرهنگ ظلم ستیزی، با در نظر گرفتن ساخت حقیقی امت اسلامی ممکن می شود نه ساخت حقوقی آن. همدردی آحاد ملت های مسلمان نیز کاری نمایشی و بی فایده نیست، بلکه جریان مطالبه وحدت برای حل مسائل کلان جهان اسلامی را زنده نگاه می دارد. از طرف دیگر و به مرور همین تجربه ها، امکان تاثیرگذاری فرامرزی تک تک مسلمانان را ثابت می کند و تمرینی می شود تا مسلمان روی مسائل ایجابی جهان اسلام نیز احساس هم سرنوشتی کرده و زمینه برای تشریک مساعی فراهم شود. مقاومت تاریخی مردم غزه، نمونه اعلای چنین الهام بخشی فرامرزی نه تنها در جهان اسلام، بلکه در کل جهان است. دو پدیده سالانه حج تمتع و اربعین حسینی(ع)، ظرفیت اجتماعی فوق العاده امت اسلامی را معلوم می سازد و نشان می دهد اگر اراده امت اسلامی به اراده واحدی تبدیل شود، خطوط فاصلی مانند مرز، ملیت و جغرافیا، مصالح سازنده «هویت امتی» مسلمانان خواهد شد نه عامل جدایی و تفرقه. @jafaraliyan
اتحاد علیه عمیق‌ترین شر اکنون بیش از هر زمان دیگری مشخص شده چرا خیر کشورهای اسلامی در دفع شری است که نه فقط مسلمانان بلکه همه انسان‌ها را هم تهدید می‌کند. رژیم صهیونیستی عمیق‌ترین شری است که بشر تاکنون به خود دیده است. وفاق امت و کشورهای اسلامی برای دفع این شر مشترک، سنگ بنای تشکیل امت اسلامی است. تنها با محو اسرائیل از روی نقشه جهان است که موفقیت یک کشور اسلامی، موفقیت همه کشورهای اسلامی و درد و رنج یک ملت،‌ درد و رنج همه امت اسلامی خواهد شد. تأکید رهبر انقلاب روی همدردی امت اسلامی با مردم فلسطین و مستضعفین جهان، تنها یک دلسوزی مشفقانه نیست، یک عمل سیاسی واحد و شدنی توسط ملت‌های مسلمان است. عملی که در خلأ بی‌انگیزگی و انفعال دولت‌های کشورهای مسلمان، ملت‌ها را هم‌جهت، هم‌بازو و همدل نشان می‌دهد. همدردی تمرین وحدت اسلامی در مقیاس امت واحده است.
امکان حرکت صحیح آرمان‌گرایی واقع‌بینانه، یعنی حرکت صحیح در ظرف امکان‌ها آرمان‌ها محرک انسان در حرکت است، واقع‌بینی در نظر گرفتن امکان‌ها است امکان‌های حرکت، یعنی در نظرگرفتن شرایطی که در آن حرکت صحیح مقدور است. از ترکیب این دو، حرکت مستقیم و صحیح میسر می‌شود.
سیاستِ بی‌سیاستی بسیاری مانده‌اند، آن چیزی را که امروز در راس دولت جریان دارد، چگونه تفسیر و بیان کنند؟ اما باید گفت آنچه اکنون رخ داده چیز غریبی نیست. جریانی است که تاحدی در تاکسی و مترو و صف نانوایی و اتوبوس و محافل فامیلی با آن مواجهیم. از زاویه گفتار منطقی و چارچوب عقلی نمی‌شود آن را تحلیل کرد. با مفاهیم موجود در دانش سیاست نمی‌توان این صحنه را توضیح داد. کاری از دست عقل سیاسی بر نمی‌آید. عقل سیاسی می‌گوید چه چیزی درست و چه چیزی غلط است. راه کدام است و بیراه کدام است. همه می‌دانیم حرف‌های سیاسی در زندگی روزمره، از سنخ سیاست نیست، بلکه بیشتر واگویه‌ها، گلایه‌ها و اعتراضاتی است که لباس سیاست می‌پوشند. بااینکه سیاست به معنی دقیق کلمه نیست اما کاری سیاسی است: سیاست بی سیاستی. متاسفانه شاهد سرایت این سیاست به دولت مستقر هستیم. سیاست بی‌سیاستی شاید در داخل مرزهای کشور کم آسیب باشد، اما در بیرون مرزهای کشور،‌ تهدیدآفرین است. پیام ضعف منتقل می‌کند. بیگانه نیت‌خوانی می‌کند و بر اساس آن عمل می‌کند نه بر اساس کلمات صاف و ساده شده.
وصیت‌نامه شهدا، گزارش تبیینی جنگ 🔸نکته نغزی که امروز از بیان رهبر انقلاب نصیبم شد، همین تیتری است که در پیشانی این مطلب نوشتم: وصیت‌نامه شهدا، گزارش تبیینی جنگ است. 🔸رهبر انقلاب در این سخنرانی به دو نیاز در خصوص روایت دفاع مقدس اشاره کردند: نیاز به گزارش توصیفی، نیاز به گزارش تبیینی. 🔸تاریخ جنگ چیزی از جنس گزارش توصیفی است اما این سنخ روایت نمی‌تواند همه معنای این دفاع مقدس را منتقل کند. 🔸تنها با گزارش تبیینی است که حال و مقال رزمندگان و فضای منحصربه‌فرد دفاع مقدس قابل انتقال است. 🔸وصیت‌نامه شهدا، کلید این گزارشات تبیینی است. نشان می‌دهد چگونه تمامی میادین جنگ تبدیل به عبادتگاه شده بود. 🔸نشان می‌دهد چرا نباید هیچگاه از شرارت دشمن غافل شد. نشان می‌دهد چرا اسلام و نظام و کشور زنده مانده و در نهایت چرا پیروزی ذاتی انقلاب اسلامی است.
فهم معادله انگیزه و جرأت 🔸بین انگیزه دشمنیِ دشمن و جرأت اقدام او، فرق وجود دارد. انگیزه دشمنی هیچگاه کم نمی‌شود، بلکه با قدرت روزافزون انقلاب اسلامی بیشتر هم شده است. 🔸در این معادله تنها می‌توان جرأت اقدام سخت دشمن را کم کرد، نه انگیزه او را. اگر سرگرم تلاش برای کم کردن انگیزه دشمن شویم، جرأت اقدام او بیشتر می‌شود. 🔸با قدرت‌افزایی و قدرت‌نمایی بی‌امان می‌توان جرأت اقدام سخت دشمن را کم کرد. اشتباه اصلاح‌طلبان پشت دولت، نفهمیدن این معادله است. 🔸آنها می‌خواهند انگیزه دشمنی دشمن را از بین ببرند یا کم کنند، نمی‌دانند بازی کردن در این زمین، مساوی با جرات دادن به دشمن است. 🔸حرف از مذاکره و صلح زدن و دادن پیامِ «بیایید با هم دوست باشیم»، نه تنها انگیزه دشمنی را کم نمی‌کند، بلکه دو پیام را به دشمن می‌رساند: ترسیدن و فریب خوردن. 🔸ترس از رجزخوانی، تهدید و قدرت دشمن و فریب کاهش دادن انگیزه دشمنی او. این فریب خوردگی خود ناشی از محاسبه غلط توان خود در برابر دشمن است. 🔸باید به مردم گفت و آنان را نسبت به این خطای عمدی آگاه کرد. خطا عمدی است، چون اصلاح‌طلبان بارها هزینه سنگین سازش را بر گرده ملت و کشور تحمیل کرده‌اند. 🔸بدترین هزینه همین اشتباه محاسباتی و شناختی است که بر افکار عمومی تحمیل می‌شود و واقعا در مقابلش راهی بجز تبیین وجود ندارد. باید باطن قضایا و نیت‌ها را به مردم گفت و نشان داد. 🔸همان که اصلاح‌طلب‌ها در نظر نمی‌گیرند و نمی‌خواهند مردم ببینند. تنها با تحلیل روشن بینانه است که می‌توان پرده از سایه واقعیت‌ها کنار زده و صحنه را شفاف دید.
سیدحسن نصرالله شهید شد.😭
زبان شجاعت علیه بلندگوی هراس 🔸«پیوتر کپ» در کتاب زبان هراس نظریه‌ای را مطرح می‌کند که روسای دولت مستکبر آمریکا برای توجیه جنگ و تحمیل فشار به کشورهای اسلامی از آن استفاده می‌کنند: نظریه مجاورت 🔸در این نظریه مطرح شده، راه توجیه مردم خودی و همراه‌سازی دولت‌های سلطه‌گر، نزدیک‌‌نشان‌دادن خطری است که دور از مرزهای جغرافیایی آن کشورها قرار دارد. 🔸با این نظریه خطرات بالقوه به تهدیدهای بالفعلی تبدیل می‌شود که نیازمند واکنش و دفاع نظامی است. گفته می‌شود در نطق روسای جمهور آمریکا در زمان حمله به افغانستان یا عراق، از این نظریه استفاده شده است. 🔸این نظریه البته در رابطه با امورات داخلی رژیم متجاوز و جعلی صهیونیستی کاربستی ندارد، چون شهرک‌نشینان متجاوز و متعدی نیازی به توجیه ندارند، آنها معنای زندگی را با ترور و کشتار و تعدی فهمیده‌اند. 🔸اما این نظریه به ما کمک می‌کند، تا اندکی وضعیت هاری فعلی این رژیم منحوس را در سطح منطقه‌ای فهمید و احیانا راهکاری برای قلاده زدن به او پیش روی ما قرار دهد. 🔸زبان هراس یا تزریق ترس را در نطق شب گذشته نتانیاهو علیه جمهوری اسلامی دیدیم. هدف او نزدیک نشان‌دادن خطر این رژیم به مردم ایران بود، تا توجیهی برای اقدام علیه ایران پیدا کند. 🔸در مقابل بلندگوی پر سروصدای هراس، نیاز به یک مقابله روانی بیش از هر چیز احساس می‌شود. زبان شجاعت در مقابل زبان هراس، باید و بتواند، واقعیت تهدید موجودیت اسرائیل را از دهان دولت جمهوری اسلامی صراحتا اعلام نماید. 🔸استحکام بیان رئیس جمهور و مسئولین حوزه سیاست خارجی در تهدید واقعی رژیم، یقیناً محاسبات آنها را بر هم خواهد زد. زبان شجاعت دو کارکرد عمده دارد، امید و امنیت را به مردم نزدیک می‌کند و زبان هراس دشمن را خفه می‌سازد. 🔸نکته آخر آنکه، زبان شجاعت، زبان تهور نیست. حتماً خردمندانه است، با محاسبه منعقد می‌شود و واقعیت تهدید را تا درون خانه‌های شهرک‌نشینان گسترش می‌دهد. کاری که حزب‌الله می‌کند، نیاز به زبان شجاعت دولت جمهوری اسلامی دارد. صریح و عقلانی و منطقی و شجاعانه باید حرف زد.
سید دلت شاد باد🌹🌹
سیاست‌گذاری قرآنی جهان اسلام (عبور از وضعیت نصر به موقعیت فتح) جعفرعلیان‌نژادی 🔸رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی ۱۳ مهرماه، برگ جدید خوانش‌های قرآنی خویش از جلوه تمدنی جهان اسلام را رو کرد. این جلوه که ناشی از واقعیت‌‌های میدانی به وقوع پیوسته در محور مقاومت است، بستر لازم برای تدابیر امتی و تمدنی معظم‌له را فراهم کرده است. 🔸واقعیت تفوق مقاومت اسلامی بر ظلم حداکثری جبهه سلطه در طول یکسال اخیر، که خود فعلیت‌یافته یک سیاست قرآنی است و ریشه در فتوحات انقلاب اسلامی و برکت قیام‌لله امام خمینی(ره) دارد، بستر لازم برای سرعت‌یابی حرکت تمدنی را فراهم ساخته است. 🔸انقلاب اسلامی نشان داد، قرآن به عنوان سند زنده اعتلای تمدنی و هویتی جهان اسلام و ملت‌های مسلمان، نیاز به یک امام قائم عامل و قرآنی دارد که حبل متین قوام امت اسلامی را محکم فراچنگ گرفته و صفحات مصحف شریف را به تجارب حکیمانه و عزتمندانه میدانی تبدیل کند. 🔸یکسال گذشته محور مقاومت، میدان تحقق وعده‌های قرآنی و سنن الهی مندرج در آن بود. با طوفان الاقصی شروع شد یعنی با عملیات پیش‌دستانه بی‌سابقه، اسیرگیری تاریخی حماس از صهیونیست‌ها و شکست اطلاعاتی تکان دهنده رژیم از یک گروه کوچک مقاوم. 🔸پس از این عملیات، مردم فلسطین مقاومت در برابر ظلم بی‌پایان رژیم منحوس را تبدیل به سبک زندگی کردند.‌ زندگی عزت‌مندانه در اوج مظلومیت که طاقت ظلم‌رسانی تمام مستکبرین را طاق کرد. 🔸حزب‌الله لبنان و مردم سرافراز هوادار آن در این کشور، برای اولین بار سرزمین‌های شمالی فلسطین اشغالی را تبدیل به شهر ارواح کرده و شهرک‌نشینان هار را آواره و بی‌جا کرد. 🔸شرارت‌های رژیم صهیونسیتی در حمله به مواضع ایران در سوریه و کنسولگری با عملیات وعده صادق یک که خود یک مرزشکنی بی‌سابقه در حمله مستقیم یک دولت مستقل به سرزمین‌های اشغالی بود، مواجه شد. عملیاتی که به بیان رهبر معظم انقلاب، تاریخ به قبل و بعد از آن تقسیم می‌شود. 🔸احیای آبروی اطلاعاتی رژیم با دومینوی ترور از پیجرها تا کادر رهبری حزب‌الله که بیشتر نوعی زمان‌خریدن بود و می‌خواست سرزمین‌های شمالی را برای ساکنانش امن سازد، با تداوم حملات کوبنده حزب‌الله و عملیات وعده صادق ۲، کاملاً شکست خورد. 🔸زبان دراز شده تهدید و ترور رژیم برای جمهوری اسلامی نیز با استحکام موضع‌گیرهای مسئولین و حضور سلحشورانه و خطبه تاریخی مقام معظم رهبری نیز کوتاه و کوتاه‌تر شد. 🔸همه این واقعیت‌ها دلیل حضور عزت‌مندانه رهبر انقلاب در سنگر نماز جمعه ۱۳ مهر بود. معنای حضور زودتر و خروج دیرتر رهبر انقلاب نیز تایید همین اقتدار امت اسلامی است. بر بستر همین شجاعت ملی و امتی بود که رهبر انقلاب خطبه سیاستگذارانه و تمدنی خویش را ارائه کرد. 🔸گویی عمارت نه چندان مستحکم جهان اسلام در یکسال اخیر از نو کوبیده و پایه‌هاش بتن‌ریزی شده باشد. لحن بیان رهبری در دیدار با سفرای کشورهای اسلامی و این خطبه نوید جهان جدید اسلام و تمدن نو و انسانی آن را بشارت می‌دهد. 🔸نقشه این تمدن جدید قرآن کریم، معمار آن رهبر انقلاب اسلامی و سازنده آن ملت‌های مسلمان هستند. قوام این منظومه به همبستگی ملت‌های مسلمان و امید به توفیق آن وعده عزت و حکمت قرآنی است. 🔸 اکنون در حال عبور از وضعیت نصر و ورود به موقعیت فتح هستیم، باید همانطور که رهبر امت اسلامی فرمودند، کمربند استقلال و عزت اسلامی را از افغانستان تا یمن و از یمن تا فلسطین و مرزهای مدیترانه محکم‌تر کنیم.