خاتمی به مثابه یک قربانی
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺جریان اصلاحات نیاز به یک قربانی دارد. قربانی باید صحنه را عوض کند، اما خاتمی قربانی خاموشی است.
🔺عموماً فرض بر این بوده که با قربانی شدن یک قربانی، فضا برای قصابها یا قربانی کنندگان، مصون میشود و آنها از خشونت و خشم واقعیت محفوظ میمانند. اما قربانی کارکردهایی دیگری نیز میتواند، داشته باشد. قربانی هم میتواند خود داوطلب قربانی شدن شود، هم اینکه دیگران او را قربانی کنند.
🔺در حالت اول، به بیان فروید در کتاب «موسی و یکتاپرستی»، قربانی شدن وسیلهای برای ایجاد انسجام در جامعهای بسته است که در آن صحنه قربانی شدن، پیوندها را در حین ازهمپاشیدگی پیدا و احیا میکند. فروید میگوید، این احیا با "تکرار "صحنه ذبح ممکن میشود تا چیزی به نام "ما" از دل آن مناسک تکراری بیرون آید.
🔺در حالت دوم، دیگران، قربانی را بدون اینکه او بداند، هبه میکنند، تا صحنه ذبح تبدیل به یک خروش شود. بهطور خلاصه قربانی در حالت اول برای ایجاد انسجام و وحدت میان یاران، تولید ترحم میکند، اما در حالت دوم برای ایجاد هیجان و خروج از انفعال، تولید خشم و احساس میکند.
🔺تقریباً چند وقتی است که خاتمی و اصلاحطلبانه فهمیدهاند، تاریخ مصرف کارکرد اول قربانی به سر آمده است. اما دست شستن از این تجربه برای اصلاحطلبان بی هزینه نبوده است.
🔺اصل و کامل این یادداشت را در روایت روز خبرگزاری فارس ملاحظه فرمایید:
http://fna.ir/1u6kex
آدرس کانال:
@jafaraliyan
🔺بازنشر یادداشت روز گذشته "خاتمی به مثابه یک قربانی" در روزنامه جوان. این یادداشت روز گذشته در بخش روایت روز خبرگزاری فارس منتشر شده بود. لینک یادداشت در جوان آنلاین: http://www.Javann.ir/004ldn
«انقلاب زیبا»
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺اول. انقلاب زیبا است. البته نه هر انقلابی. انقلابی زیباست که زیبایی اش را حفظ کند. امر زیبا در انقلابی معنا دارد که امکان خلق زیبایی از او سلب نشده باشد. هم در خلق زیبایی تداوم داشته باشد، هم توانایی زدودن نازیبایی ها را داشته باشد. انقلاب می تواند به یک امکان هنری تبدیل شود. در هنر است که امرزشت و زیبا معنا می شود. امر زیبا میل به مانایی دارد، هیچ گاه گرد کهنگی بر او نمی نشیند، همیشه معنا دار است، در هر دوره ای حرف هایی دارد، زبان ها و بیان هایی را بر می انگیزد. امر زیبا زنده است، گذر زمان امر زیبا را زنده تر هم می کند. انقلاب می تواند به یک اثر هنری تبدیل شود، نه صرفا برای تحسین و تقدیر که برای ماندگاری و خلق زیبایی بیشتر. یک انقلاب را مردم، زیبا می کنند. اثر هنری مخاطب را به صاحب اثر ارجاع میدهد. اما در انقلاب به عنوان یک اثر هنری، هم صاحب اثر، هم مخاطب یکی است، انقلاب به مردم بر میگردد.انقلاب، هنری مردمی است. رمز ماندگاری اش در مردمی ماندنش است. یک اثر هنری همیشه پیشرو است. جلوتر از واقعیت زمان حال حرکت می کند، به یک معنا واقعیت های زمان حال را به دنبال خویش می کشد. این انقلاب است، یک اثر هنری، یک انقلاب اسلامی که هر سال بر زیبایی هایش می افزاید.
ادامه در پیام بعدی👇
دوم. بیش از نیم قرن است، سرمایه داری تمام امکانات تولید زیبایی را از مردم آن کشورها درربوده است. نه اینکه اثری زیبا خلق نشود، نه منظور این نیست. منظور آن است که امر زیبا در این کشورها، همیشه دنباله رو است. دنباله میل سرمایه داری و سرمایه داران. مردم امر زیبا را در متابعت از میل این نظام ها دنبال می کنند. کارناوال شکل می گیرد اما زیبا نیست چون دنباله خواست ابدان است. بدن ها جلو افتاده است. این هنر تن ها را تکان می دهد، هیجاناتی بر می انگیزد، اما به همان اندازه رفع میل بدن، کوتاه و کم اثر است. دنباله رو است، چون سرمایه داری توانسته تن ها را برنده این مصاف سازد. امر والا که پیش کش، اکنون هنرمندان این نظام ها، یا برای دیده شدن باید دنباله رو سیاست شوند، یا به هنر ابزورد و انزوای خود خواسته پناه ببرند. اکنون لنز سرمایه داری توانسته از همه مرزها عبور کند. از پشت لنز سرمایه داری، هیچ هنر مردمی امکان تولید ندارد. هر چه هست، تفسیر می شود. تفسیری سرمایه دارانه. مثل همین تفاسیری که از جمعیت های ایرانی می شود. جمعیت در نگاه نظام های سرمایه داری، نهایتا جمعیت ابدانی است که تنها برای یک اعتراض به صحنه می آیند. او می تواند جمعیت هایی را ببیند، اما برخی جمعیت ها را نمی بینید. نه اینکه نخواهد، اساس نمی تواند ببیند، چون نمی تواند تحلیلش کند. امکان تفسیر چنین هنرنمایی هایی از او زائل شده است.
ادامه در پیام بعدی👇
سوم. انقلاب یک هنر مردمی است. نه یک اثر هنری برای ماندگاری در موزه تاریخ، یک اثر هنری زنده که هر روز بر زیبایی اش می افزاید. انقلابی که می تواند هم آرایه ها و پیرایه هایش را حفظ کند و هم بر آن بیفزاید. یک انقلاب معمولی، از سنخ همین انقلاب های معروف دنیا نیست. این انقلاب، هم کبیر است و هم باشکوه، البته نه مانند فرانسه و انگلیس که سال هاست سرمایه داری، کبیر و باشکوه بودنشان را، بر سر ما کوبیده است. انقلاب به عنوان یک اثر هنری زنده، خلق زیبایی می کند، اما هیچگاه خود به این وسوسه نیفتاده که زیباییش را تفسیر کند. تفسیر زیبایی را بر عهده مردم گذاشته است. مردم به عنوان صاحبان این اثر هنری، هم او را حفظ و تکثیر می کنند و هم تفسیر و تاویل. مردم خیابان های این انقلاب را زیبا می کنند. این البته فقط یک هنر خیابانی نیست، یک هنر انقلابی است که نام همه خیابان ها را هم انقلاب می گذارد. این هنر پیشرو و این انقلاب زنده و دائمی، نازیبایی را می زداید. تابع هیچ میلی نیست، اما نیاز به مردم به زیبایی را درک می کند. هنر انقلابی برای زنده ماندن، نیاز به مردم دارد، نه یک مردم، یک دسته، یک گروه. همه مردمان، همه دسته جات و همه گروه ها. این انقلاب با همه مردم زیبا می شود وز یبا می ماند. مردم همه با هم، این اثر را تماشایی می کنند، نمی گذارند یک رخداد، تنها به یک یادبود، تبدیل شود، آنها این رخداد را هر بار می سازند، به شکلی معنادار و پر پیام. این پیام هنر انقلابی بیست و دوم بهمن 1401 بود: همه با هم برای اتحاد ملی.
آدرس کانال:
@jafaraliyan
🔺لینک یادداشت «انقلاب زیبا» در خبرگزاری فارس👇
http://fna.ir/1u826k
آیا نظم انقلابی ممکن است؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺معمولا در هنگام مواجه شدن با چنین سوالاتی، به طور ناخودآگاه پاسخ ما منفی است. به ذهن ما چنین میآید که نظم، مفهومی ناظر به ثبات، آرامش و اطمینان است و انقلاب مفهومی ناظر به تغییر، ناآرامی و اضطراب. مگر میشود دو مفهوم متضاد را به شکل صفت و موصوف و در کنار هم به کار برد. چه کسی است که شک کند وصف انقلاب بینظمی است.
🔺در کنار این فهم عرفی، باید گفت، اساسا نظم در کاربست نظام های سیاسی معنایی دیگر مییابد و امروزه یکی از مسائل اساسی در اکثر حکمرانیهای سیاسی، نه برقرای نظم در تقابل با تغییرات، بلکه توانایی و ظرفیت حکمرانی در نظم بخشی به تغییرات است. مسأله اصلا انکار یا از بین بردن تغییرات نیست، بلکه ماجرا، توانایی مواجهه یک سیستم سیاسی با تغییرات پیشبینی ناپذیر، است.
🔺به بیان دیگر، نظام های سیاسی ظرفیت ایجاد نظم جدید مبتنی بر تغییرات، را در خود ایجاد می کنند. به طور معمول یکی از مهم ترین راه های مدیریت تغییرات در چنین نظام هایی، راهبرد طبیعی سازی یا نرمال سازی تغییرات است. رژیم های سرمایه داری این راهبرد را از دو طریق پیاده سازی می کنند: الف. رخدادسازی مصنوعی ب. توزیع خطر.
🔺ادامه این یادداشت را از طریق لینک ذیل در خبرگزاری تسنیم دنبال فرمایید:👇
https://tn.ai/2853762
کودکی که نمیخواست بزرگ شود
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺چند روز پیش سعید حجاریان، در یادداشتی موهن و تحقیرآمیز، از جنینهای پیری سخن رانده که مانند زالو به بدن جامعه چسبیده و در حال مکیدن خون آن هستند. اشکال کار او این است که مرجع ضمیر و منظور خود از مصداق این جنینهای پیر را مشخص نکرده است. من به او کمک کردهام و گفتهام حجاریان وصف حال خود و جریان متبوعش را میکند.
🔺نگارنده در یادداشتی که امروز روزنامه فرهیختگان منتشر کرد، گفته است، جامعه مدتی است این جنینهای پیر و کودکانی را که نمیخواهند بزرگ شوند، سقط کرده یا از خود رانده است. این یادداشت را که با تیتر «ماجرای یکنامه وسقط جنین» منتشر شده، از طریق لینک زیر دنبال فرمایید:👇
http://fdn.ir/78026
مهدی جمشیدی از نمای نزدیک
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺روز گذشته به دعوت انتشارات صاد و معرفی آقای دکتر مهدی جمشیدی، افتخار این را یافتم تا در جلسه نقد و گفتگوی یکی از کتابهای مهم ایشان با عنوان«عزم راه» شرکت نمایم. در این جلسه نکاتی در اهمیت و جایگاه این اثر گفته و پیشنهاداتی ارائه کردم. دیگر منتقد حاضر در این جلسه نیز آقای محمد لسانی مطالب ارزشمندی را بیان داشتند. فارغ از مطالب بنده و آقای لسانی، نکات تکاندهنده و عمیقی را نویسنده کتاب ارائه کردند که در عمق جان بنده نشست. به نظرم مهمترین نکته آقای دکتر مهدی جمشیدی، دعوتی بود که ایشان از مخاطبین به تأمل و تفکر پیرامون بیانیه گام دوم و اندیشههای حِکمی مقام معظم رهبری، کرده بودند. به زعم ایشان یکی از اهداف نگارش این کتاب، همین برانگیختن فکر و تأمل جامعه مومنین بوده است. مهدی جمشیدی منبعث از اندیشههای رهبری بر اهمیت اولویت فکر و تأمل بر علم و دانش تاکید کرده است. به نظر میآید یکی از حلقههای مفقوده و فقدانهای پرضرر، همین کم اهمیت دانستن مقوله تفکر در برابر تعلیم دانش است. واقعیت آن است که با تفکر و تأمل میتوان متاع دانش و علم را حاصل کرد اما معلوم نیست تنها با کسب علم به معنای ساینس به قدرت تفکر و تأمل نائل شد. فکر میکنم مهدی جمشیدی روی نقطهای مناسبی دست گذاشته و این کتاب را بر همین مبنا نوشته تا بتواند اراده فکر و تأمل را در عموم مخاطبین اثر ایجاد کند. خود او نیز بر این مشی و مرام پایبند بوده و واقعا کتاب را به نحوی متأملانه نوشته است. این کتاب تنها یک کتاب نیست، بلکه چندین کتاب در یک کتاب است، چون میخواهد، اندیشهها را بجنباند.
یادداشت صد(۸): ضرر اقتصادی کشور از باورهای غلط
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺همین چند وقت پیش بود که رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از ضرورت اصلاح باورهای غلط موجود در فضای ذهنیت عمومی جامعه صحبت کردند. امروز که یکی از صحبتهای اخیر آقای مخبر معاون اول رئیسجمهور در رابطه با تلاش دولت برای کنترل نوسانات ارزی را شنیدم، بیشتر به ضرورت اصلاح ذهنیت های غلط موجود در جامعه، پی بردم. مخبر گفته است دولت تمام نیازهای اساسی کشور را با ارز نیمایی ۲۸۵۰۰ تومان تامین کرده، در کنار این اقدام، چند میلیارد از دلارهای به تازگی آزاد شده را وارد چرخه ارزی کرده است. اما واکنش بازار نه تنها کاهش قیمت دلار که افزایش آن به بیش از ۴۵هزارتومان بوده است. مخبر دلیل چنین اتفاقی را عدم مبادلات ارزی دانسته است. به زبان دیگر دلاری خرید و فروش نمیشود. به زعم مخبر مردم و بخش خصوصی به تدابیر اقتصادی دولت بیاعتماد هستند و زندگی خود را روی ارز ۴۵ هزار تومانی تنظیم کردهاند.
اگر قدری تأمل کنیم، متوجه میشویم ریشه این بیاعتمادی، فارغ از تجربه نزدیک خلف وعدههای روحانی، بدبینی تاریخی به نهاد دولت در ایران و به طور کلی ذهنیت منفی نسبت به نهاد قدرت در کشور ماست. مخبر از حلقه مفقوده اعتماد سخن رانده است، همان که برای ایجادش ابتدا لازم است، دستگاهها و دغدغهمندان فرهنگی پنبه این بدبینی را زده و عموم مردم را متوجه این امر کنند که در دولت انقلابی، همه مردم شریک قدرتند نه رقیب آن. اراده دولت در امتداد اراده مردم است. اگر دولت اراده کنند اما مردم نخواهند، آبی از آب تکان نخواهد خورد. باید برای ایجاد اعتماد مردم به تصمیمات دولت، باورهای غلط رسوب کرده در ذهنیت جمعی را اصلاح کرد. اقتصاد به فرهنگ نیاز دارد. بدون واسطه فرهنگ، علاج دردهای مزمن اقتصادی ممکن نیست. #کوتاهوگویا
🔺اهم موارد مطرح شده در نشست نقد و بررسی کتاب عزم راه را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید:
https://b2n.ir/m86152