تحقیق به قصد تبلیغ
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸 چگونه میتوان هم به تبلیغ اولویت داد و هم تحقیق را لازمه آن دانست. به عبارت دیگر اگر بگوییم تبلیغ در درجه اول اهمیت قرار دارد و نیازی فوری و حیاتی است، آیا تحقیق نوعی وقتکشی یا هدررفت فرصت محسوب نمیشود؟ در این یادداشت میخواهم با پاسخ به این سوأل، روشی را بیابم که ما را از این ناسازگاری ظاهری عبور دهد.
🔸معمولاً اکثر قلمبهدستان، یادداشتنویسان، گویندگان و تریبون داران حرفهای یا با اکتفا به دانش موجود و فعلی خود، پدیدهها را خوانش کرده و تحلیل میکنند، یا فرصتی کوتاه به خود داده تا قدری تأمل و فکر کرده و به خلق ایدههایی جدید دست یابند. این افراد با ترکیبی از تحلیلهای حاصل شده و ایدههای تألیفی؛ گفتار، نوشتار یا محصول خود را برای رساندن به مخاطب آماده میکنند.
🔸بسته به توانایی عنصر تبیینگر، _چه دانش، چه مهارت تبیینی او_، این محصولات، قابل کیفیتسنجی و ارزیابی هستند. با این حال، ذخیره دانایی و قوه اندیشهورزی عنصر تبیینگر برای تولید محصول با کیفیت، پایانناپذیر نیست. این ذخیره هم نیاز به تقویت دارد هم نیاز به بازیابی. یعنی هم باید داناییهای و مواد جدیدی به او اضافه شود و هم دانستههای قبلی یادآوری شود.
🔸اما مسأله اینجاست اگر وارد مقطعی زمانی نظیر دوره کنونی شدیم که فرصت کافی برای چنین ذخیرهسازی و بازیابی انرژی نداشتیم چه باید کرد؟ طبیعی است با چنین وضعی، در بلند مدت صرف رساندن پیام به گوش و دل مخاطب، نمیتواند چنین جانهای تشنه آگاهی را سیراب و بینیاز سازد. وانگهی سیل شبهات و پیامهای دروغ، فرصت کافی برای شارژ قوه تبیینی به ما نمیدهد. در این وضع، چگونه میتوان هم در میدان ماند، هم کیفیت محصول تبیینی را بالا نگاه داشت؟
🔸پاسخ ساده است: «تحقیق به قصد تبلیغ». بنظر میآید اگر عنصر تبیینگر خود را با قصد تبلیغ و تبیین، ملتزم به خوانش متن،کتاب و سند سازد، آن مسأله تا حدود زیادی حل خواهد شد. توضیح بیشتر آنکه، چنین کنشی، به همزمانی تحقیق و محصول نظر دارد نه توالی یا ترتیب زمانی دو امر مجزا. یعنی آن نویسنده یا گوینده، با نظر به خروجی و محصول بهروز، التزام به متنخوانی و تحقیق داشته باشد.
🔸همان لحظه که میخواند، قلمش را میلغزاند، نه فقط برای یادداشت برداری، یا محوریابی، بلکه با نظر به کار نهایی. متأسفانه امروز دیگر حتی فرصت کافی برای بازگشت به یادداشتها و محورها هم وجود ندارد. نویسنده یا گوینده باید با خوانش متون، همزمان متن تولید کند، به نوعی خودآگاهی ناظر به خروجی یا تولید متن جدید برسد.
🔸تحقیق به قصد تبلیغ، کار ما را از ابتدا جهتدار میکند. باید به خودمان بقبولانیم که تبیین از زمان تحقیق یا خواندن شروع میشود، نه بعد از آن. تأمل به قصد تولید موثر می افتد. تبلیغ مؤثر با تحقیق عملی ممکن میشود. بدون درک این همزمانی، تبلیغ، خبررسانی صرف میشود. تحقیق هم گوشهنشینی و تیرهوایی پرتاب کردن!
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1508158
http://fna.ir/3dld2u
تعارض منافع در صف نانوایی
✍ جعفرعلیاننژادی
🔹امروز در صف نانوایی سنگک محله ما، مشاجره و بگومگویی در گرفت که میتواند تا حدی درسآموز بوده و بیان آن خالی از لطف نباشد. ماجرا از این قرار بود که، یکی از مشتریها، به نفر جلویی و عقب خود سپرده بود که نوبتش را نگاه داشته، تا برای خریدی کوچک به مغازهای در نزدیکی همان محل برود و برگردد. تا او برگشت، صفی طولانی شکل گرفته بود و نوبت نفر جلویی وی شده بود.
🔹طبق نوبت او باید نان خود را میگرفت، اما من و نفرات پشت سرم او را ندیده بودیم. این بود که فرد پشت سر من به آن فرد اعتراض کرد که احترام صف را نگاه دارد و پشت نفر آخر قرار بگیرد. اما آن مشتری گفت که نوبت داشته. فرد پشت سر من این استدلال را نپذیرفت و این شد که آن دو، وارد بگو و مگویی مودبانه و به مرور کمتر مودبانه شدند.
🔹نفر جلویی مشتری داستان ما و عقبی او تصدیق کردند که نوبت داشته است. اما فرد پشت سری بنده، این گواهی را هم دلیل قانعکنندهای نمیدانست. تقریبا بقیه صف یا ساکت بودند و یا حق را به همان مشتری میدادند.
🔹 معمولاً هم این موضوع در تشکیل صفها عرف است. فرد عصبانی پشت سر من که دید، نتوانسته جمع را با خود هماهنگ کند، لب به موعظه و غرولند گشود. در این فاصله آن مشتری نام خود را خریده و رفته بود. فرد عصبانی که طاقت صفایستادن نداشت، شروع به نکوهش جمع حاضر کرد.
🔹از اینکه همه مشکلات ما ناشی از سکوت مردم است و اصلاح امور از همین صف نانوایی شروع میشود گفت. از اینکه اگه همه مثل امروز سکوت نمیکردند وضع مملکت این نبود، گفت و همینجور حرفحرفحرف.
🔹او فهمیده بود، اشتباه کرده و دیگران هم پی به خطایش بردهاند، بنابراین چارهای نیافت جز آنکه این اشتباهش را که از بیصبری حاصل شده بود، با گره زدن به خلقیات مردم ایران و مشکلات ملک و مملکت توجیه کند.
🔹با خود گفتم، واقعاً ما روزانه چقدر سعی در توجیه خطاها، اهمالها و بیعملیها، و یا پوشاندن منافع شخصی با گره زدن آنها به موضوعات ملی و میهنی هستیم. در این تجربه فهمیدم، ما خواسته یا ناخواسته، ممکن است در موارد بسیاری دچار چنین خطاهایی شویم و با اینکه ممکن است خودمان هم خبر نداشته باشیم، نزد دیگران چنین رفتاری عیان و آشکار باشد.
🔹همین هم هست که قاطبه مردم فرق مسئول دلسوز با غیردلسوز را متوجه میشوند. یا فرق خدمت و نمایش را میفهمند. یا فرق منفعتجویی شخصی در پوشش خیرعمومی را متوجه میشوند. میدانند فرق اعتراض برای مصالح عمومی با اعتراض برای اغراض شخصی، صنفی، گروهی و جناحی را متوجه میشوند.
🔹بر این اساس طبیعی است با رشد آگاهیهای عمومی نسبت به رفتارهای اجتماعی و شدیدتر شدن نظارتها مردمی و حکومتی روی عملکرد دستگاههای دولتی، روز به روز شناسایی مصادیق چنین توجیهاتی سختتر از گذشته خواهد شد. همین موانع موجب میشود که برخی کارمندان متخلف، یا برخی مردم کژ رفتار، در ارتکاب چنین توجیهاتی دست به ابتکارات جدید زده و حواسها را از دور بر خود پرت کند.
🔹یکی از آن تکنیکهای جدید همانطور که اشاره شد، سازمانی یا ملی جلوه دادن رفتار متخلفانه، و توجیه سوءرفتار یا خطای خود از این طریق است. اگر اینگونه به موضوع نگاه کنیم، مسألهای مانند «تعارض منافع»(ترجیح منفعت شخصی بر اهداف سازمانی یا ملی) را میتوان مسألهای اجتماعی خواند، نه فقط دولتی و سازمانی.
🔹البته در سطح اجتماع تعبیر بهتر «تزاحم منافع» است. با تجربه امروز فهمیدم، شاید حل مسأله «تعارض منافع» در دستگاههای دولتی و ملی، بستگی به شناسایی مصادیق تزاحم منافع مردم در بافت جامعه دارد. تا زمانی که عدهای در جامعه باشند برای جبران یا توجیه خطای خود یا تأمین منافع خویش همه مشکل را به بیرون از خود(جامعه و کشور)، حواله میدهند، احتمالا در دستگاههای دیوانی نیز «حامیانی» خواهند داشت.
@jafaraliyan
تأملی در باب مشاهده بیواسطه شهر
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸کمی که سرمان را به اطراف بچرخانیم و با نگاهی دقیق تر دور و ور خود را بپاییم، متوجه میشویم، همه اشیاء و اعیان گویا به سان رسانهای، میخواهند چیزی به انسان بگویند. گویا میلی در اشیاء و چیزهای اطراف ما موجود است که خواهان پدیدار شدن برای ماست.
🔸همانطور که ما به اطراف و اکناف روی میآوریم، چه بسا اطراف و اکناف هم به نوعی سمت ما روی آورده و میخواهد چیزی بگوید. درک پیام اشیاء شاید با التفات یا تاملی روزانه، همان موقع که سوار اتوبوس، تاکسی و یا حتی مترو هستیم ممکن شود.
🔸اما ماجرا از وقتی شروع میشود که این اشیاء و چیزها، سخنگویانی غیرخود پیدا میکنند. به یک معنا گویا مسئولیت پدیدارشوندگی و معناداری خود برای انسانها را به چیزهای دیگری میدهند که واسطه رساندن پیام شوند. وساطت چیزها یا افرادی برای نمایندگی چیزها یا افرادی دیگر از این منظر، ناشی از خلاء نگاه متاملانه ما انسانها به اطراف خود است.
🔸ما به ساختمانی که در آن زندگی میکنیم، چگونه روی میآوریم، به کوچهای که از آن عبور میکنیم چگونه روی میآوریم، با خیابانی که در آن قدم میزنیم یا سواره حرکت میکنیم، چه نوع مواجههای داریم، آیا فرصت پدیدارشوندگی این اعیان را به آنها میدهیم، یا بنا بر سنت و عادات مألوف روزانه تنها از آنها رد میشویم؟
🔸به ماشینهای پارک شده در کوچه، تاکسیهای عبوری در خیابان، اتوبوسهای شرکت واحد و مترو چگونه نگاه میکنیم؟ نمیدانم ولی گمان میکنم، برایمان بیشتر میصرفد تا بجای دقیق شدن و تامل در این همه اعیان، بگذاریم توجهمان ملتفت چیزهایی شود که به زبان و بیان آمدهاند. منظورم آن است که رسانهای شدهاند.
🔸من در این یادداشت نمیخواهم منکر کارکردهای رسانه شوم، میخواهم به این موضوع تنبه دهم که شاید گاهی لازم باشد، قدری فرصت به پدیدارشدن چیزهای صامت و انسانهای بی صدا بدهیم. شاید در این نوع مواجهه معلوم شود، چه هزینههایی بابت عدم تامل و التفات به جهان پیرامون خود متحمل شدهایم.
🔸چه جاهایی بوده که متوجه نشدهایم، این رسانه یا این پیامرسان، به نفع مردم کار میکرده یا از خلاء تاملشان سوءاستفاده میکرده. چه جاهایی که به غلط در برابر خیرخواهیهایی ایستاده و تولید سوءظن کرده. چه جاهایی بجای تسهیل در امور ملک و مملکت و رساندن پیام خدمت به مردم، مانع جاری شدن امور مملکتی و نفع عمومی شده است.
🔸رسانه را نمیتوان دربست پذیرفت، این موضوع ربطی به اعتماد یا بیاعتمادی ندارد، رسانه را باید با محک تامل و نگاه نقادانه آزمود. همین نگاهی که فرصت پدیدارشدن واقعیت بیواسطه را به انسان میدهد، منتها اگر تصمیم بگیرد بدون واسطه رسانه به واقعیتهای میدانی روی آورد.
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1508571
تقابل دین با فربگیِ «مناسک مصرف»
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸چند سالی است ادبیات پرحجمی توسط ژورنالهای هنرومعماری و نشریات مرتبط به فضاهای شهری، با موضوع «مصرف فضایی» تولید و منتشر میشود. در این مکتوبات، به طور نمادین، "شهر" پیامبر مدرنیته و "پرسهزنی" مذهب او نامیده شده است.
🔸در واقع به یک معنا، تلاش وافری برای تولید مناسک جهت "مصرف" فضاهای شهری صورت گرفته و هر روز به کم و کیف آن اضافه می شود. ترویج مناسک مصرف و تعبد به ادای آن، به قدری عام و طبیعی می شود که امکان فکر کردن به آن یا محل سوال واقع شدنش سخت و عجیب به نظر می آید.
🔸در واقع پرسه زن، مومنِ متعبد و مقلدِ "مناسک مصرف" است. مناسک مصرف به حدی جدی است که برخی از متفکرین و تئوریسین های غربی را معطوف به نظرورزی پیرامون تعریف پرسه زنی، و خصوصیات پرسه زن کرده است. در یک جمله می توان پرسه زنی را به نوعی "عمل گم شدن در شهر" تعریف کرد. خصوصیات پرسه زن نیز مبتنی بر همین تعریف عبارت است از:
▫️ الف. حرکت بی هدف و بی جهت.
▫️ب. مشاهده مناظر شهری و نگاه انتقادی ( نگاه خیره و سوءظن آلود) به کنشگران شهری
▫️ج. اشغال فضای خیابان با هدف مصرف فضای آن.
🔸اگر بخواهم این ادبیات شیک علمی را ترجمه واقعی و میدانی نماییم باید گفت، خروجی حرکت بی هدف و بی جهت، همان «ولگردی» است. خروجی دیدن مناظر شهری و نگاه انتقادی، همان «چشمچرانی» و نگاه خیره است. خروجی اشغال فضای خیابان نیز، پاتوق سازی است. تقید پرسهزن به مناسک مصرف هم مقطعی و نوبهای نیست. هرروزه و هر ساعت او در حال ولگردی، چشم چرانی و پاتوق سازی است.
🔸در واقع هنر نظام سرمایهداری در چنین صورتبندیهای شیکی از بطالت جلوه میکند. عاطل و باطل چرخیدن در خیابان تبدیل به یک ارزش و آن ارزش تبدیل به یک منسک (پرسه زنی) میشود. خیابان و سوژههای درون او نیز متناسب با چنین مناسکی تنظیم می شود. هم خیابان و هم سوژهها و انسانهای شهری خود را مستعد بیشتر دیدهشدن میکنند تا مبادا به مناسک مصرف لطمه بخورد.
🔸بقای زیست شهری سرمایهدارانه به وجود چنین نهادسازیهایی و اصرار بر توسعه آن است. صنعت مد، دقیقا در راستای تداوم همین منطق شکل گرفته است. انواع و اقسام مدلهای بدنسازی و مدیریت بدن، انواع و اقسام شیوههای تغییر ظاهر و ... دیگر مظاهر همین مناسکسازیهای بیامان است.
🔸در مقابل این نظم تمامیتخواه و فربگی بیوقفه مناسکی، مردم دیندار ایرانی به نقد این وضعیت پرداخته و بدیلهایی را در مقابل چنین صورتبندیای از بطالت، عرضه داشته اند. شادپیمایی غدیر یکی از همین ابتکارات با هدف خروج از وضعیت بطالت است.
🔸راه پیما جای پرسهزن را میگیرد. ملاحظه (دیدن با احتیاط) جای مشاهده (دیدن بی قید) را میگیرد و بازپسگیری خیابان از فضای مصرفی به نفع مردم صورت میگیرد. در واقع با این توضیح، امکانی که دین و این مناسبات دینی به مردم ایران داده است، فراروی از نظم تمامیت خواه سرمایه داری در مدیریت فضا و مناسک مصرف است.
🔸نیاز مردم ایران به این امکانات آنی تا حدی است که چنین گشودگیهایی را با استقبال بینظیر، همراه میکنند. مردم در برابر فربگی مناسک مصرف و مذهب نظام سرمایهداری، بدنبال یافتن راههای خروج و رهایی هستند. اربعین، غدیر، محرم تنها بخشی از این امکانات و موهبتهای دینی هستند.
🔸وضع الان آنان بازگشت ناخودآگاه به دین برای رهایی از چرخه بطالت و عبور از فنآوریهای توجیه بیهودگی است. زندگی شهری در معرض تهدید فربگی مناسک سرمایهداری است، مردم فهمیدهاند این دین است که چنین تهدیدی را خنثی و بی اثر میسازد. اساسا دین علیه فربگی مناسکی است.
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1508738
چرا به نمایش فرمهای عزاداری محلی نیاز داریم؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸برنامه حسینیه معلّا پس از نمایش موفق سال گذشته، امسال با ابتکارات جدید و تدوین بهتر در حال نمایش در سیمای ملی است. یکی از این ابتکارات، بازنمایی سنتهای عزاداری محلی و نه صرفاً قومی (منطقهای) است.
🔸عبور از لایههای بزرگتر قومی و شهری به لایههای کوچکتر و محلیتر عزاداری، نشانه تغییر رویکردی هوشمندانه در به رسمیتشناختن تکثر فرهنگی با دقت زیاد و در حد مردم قریههای کوچک و متوسط و یا محلههای قدیمی است. برای بسیاری از مردم کشورمان موعد عزاداری حسینی، همزمان موعد تذکر و بازگشت به کوچکترین، واحدهای سرزمینی و بازیابی تعلقات «روستایی» و «محلهای» نیز هست.
🔸با اینکه دست کم حدود پنجاه سال از تغییر ماهیت جغرافیای اجتماعی از روستا به شهر میگذرد، و در بسیاری از شهرهای بزرگ پدیده محلهزدایی رخ داده است، همچنان مردم کشورمان ریشههایشان را میجویند و یا حداقل میل به یافتن اعقاب خود را میجویند. عینیترین مسیر برای بازیابی ریشهها، رفتن به واحدهای روستایی و محلهای است و این مهم در فصل عزاداری سیدوسالار شهیدان به عینیت میرسد.
🔸بازگشت به روستاها، همزمان به معنای بازیابی «امر آشنا» نیز هست. برای خیلی از ماها شاید سنت عزاداری یک روستا موضوع جدید و نویی باشد، اما حتما غریب نیست. ما در لحظه با حس عزاداری مردم یک روستا مانند خرقان شاهرود، همراه میشویم. ابتدا گمان میکنیم، چنین شکلی از سینه زنی را بلد نیستیم، اما از پس ملاحظه این شور، خود را درون دسته میبینیم.
🔸از جاکنده شدن داوران برنامه و ورود به دسته عزاداری، همان بازیابی «امر آشنا» است. از جاکندهشدن جمعیتهای حاضر در عزاداریها و پیوستنشان به دستههای عزاداری نیز همینگونه است. امام حسین(ع)، آشناترین، عمومیترین، کلیترین و جامعترین دلیل شکلگیری اجتماعات محلی میشود.
🔸قوام سنت عزاداری به تحکیم مناسبات محلات و روستاهای کشور است. بخش مهمی از خاطرات جمعی مردم کشور ما از مواجهه دستههای عزاداری محلات و روستاها با یکدیگر ناشی میشود و عجیبتر آن است که میل به گداختن در آتش معنای عاشورا و حرکت سیدالشهداء در این مواجهه شدیدتر میشود. هر محله و روستا خود را آماده پذیرفتن و یافتن دسته دیگر محله و روستای مهمان میکند.
🔸مردم در این مراودات، همزمان در حال فریاد خروج از تکثر محلی و روستایی به وحدت حسینی هستند. همان است که به همه چیز رنگ میدهد، اما واقعیت تکثر را انکار نمیکند. مردم امری آشنا را بازمییابند. هم گذشته و گذشتگان خود را در محله و روستا پیدا میکنند، هم یاد نابترین مضمون اسلام محمدی (ص) را گرامی میدارند.
🔸با این مبنا، بازنمایی سنتهای عزاداری محلی و روستایی در حسینیه معلّا، یک اقدام ارگانیک و طبیعی است که خلأ آن سالها حس میشد. این گیرایی بیدلیل اتفاق نیفتاده است. مردم با امامحسین(ع)، هویت خود را، در کوچکترین واحدهای سرزمینی و شهری شناختهاند. این بازنمایی، هویتشان را صدا میزنند. مردم با حسین(ع) در «جایی» خو گرفتهاند و با حسین(ع) موقعیتشان را باز مییابند.
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1510341
http://fna.ir/3dmnqz
برداشتهایی از #اندیشهعاشورایی رهبر انقلاب(۱)
سیاست حسینی(بخش اول)
✍ جعفرعلیاننژادی
🔷🔶 قبل از تجربه حکومت اسلامی دیرزمانی بود هموغم عالمان دینی و شیعی، حفظ جوهر فلسفه امامت در زمانه انقطاع وحی نبی(ص) و غیبت معصوم(ع) بود. «تبیین مکتب بهمنظور تطبیق آن با نیازهای زمان» و «رهبری سیاسی جامعه» همان جوهری بود که علمای راستین مذهب متکفل حفظ آن بودند.
🔸زمینهای لازم بود تا انقلابی دیگر علیه اسلامِ دستخوش انحراف و ارتجاع حادث شود. عصر حاضر زمینه لازم برای چنین پدیدهای را فراهم آورد. این زمینه که با جلوه انحراف از دین، به آشکارترین شکل ممکن ایجاد شده بود، با دو اتفاق کمنظیر همراه شد. اول؛ رشد شناخت اندیشه امامت بین مردم و برانگیختگی آنان، دوم؛ ظهور نوری از انوار سلاله اهلبیت که همه توجهات را به خود جلب کرد.
🔸شاید برای نخستینبار بود که زمینه و زمانه اینچنین منتظر آن اتفاق بیسابقه بود. به بیان دیگر، شاید در هیچ دورانی مانند دوران معاصر زمینه به «نتیجه» رسیدن اندیشه امامت فراهم نشده بود. قیام حسینی(ع) البته به ما یاد داده بود هدف، سوای نتیجه است و این زمینه قیام است که تحقق یا نتیجه هدف را معنادار میکند.
🔸سال 6۱ هجری، انقلاب اسلامی با شهادت امام حسین(ع) و اصحاب و یاران باوفایش ممکن شد. سال 57، انقلاب اسلامی با حکومت دینی امکان وجودی یافت. نهضت عاشورا دو جلوه پیروزمندانه داشت؛ یکی شهادت، یکی حکومت.
🔸ادعای نگارنده در این سلسلهیادداشتها، آن است که اگر حکومت اسلامی نتیجه دیگر قیام عاشورایی است، تنها درصورتی تداوم یافته و دستخوش انحراف و ارتجاع نمیشود که انقلابی بماند. در این یادداشتها میخواهیم نشان دهیم ضامن تداوم انقلاب اسلامی، «سیاست حسینی(ع)» است.
🔸 سیاست حسینی، سیاست انقلابی ماندنِ حکومت دینی است. به بیان دیگر سیاست حسینی، سیاست دوره استقرار حکومت دینی است. در یادداشت اول، ابتدا به تعریف سیاست حسینی پرداخته و برای روشنتر شدن معنای آن، نقدهایی را که از موضع تحلیل واقعه عاشورا متوجه عملکرد جمهوری اسلامی شده است، بررسی میکنیم.
🔸 این یادداشتها مبتنیبر درک و دریافت نویسنده از چهار کتاب «همرزمان حسین(ع)»، «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» ، «دو امام مجاهد» و «انسان 250ساله» مقاممعظمرهبری است.
🔷🔶سیاست حسینی چیست؟
🔸سیاست حسینی، سیاستی است مبتنیبر هدایت و مجاهدت، بهمنظور ایجاد جامعه اسلامی(ولایی) از طریق تبدیل ایمان مومنین به عمل صالح. از این نظر آنچه بیشتر اهمیت مییابد درسهای عاشورا و به بیان بهتر عبرتهای عاشوراست. درسها و عبرتهایی که در طول تاریخ جمهوری اسلامی بارها به مدد انقلاب اسلامی آمده و نهتنها جلوی لغزش یا انحراف آن را گرفته، که موجبات تعالی و رشد میدانی آن را فراهم آورده است.
🔸قیام حسینی انرژی پایانناپذیری برای تداوم انقلاب اسلامی تولید کرده که با سیاستورزی حسینی تبدیل به سوخت حرکت میشود. با بررسی اجزای این تعریف، استحکام منطق مقابله و واسازی شبهات پیرامون عاشورا علیه جمهوری اسلامی نمایان میشود.
🔹اول؛ سیاست حسینی از جنس هدایت است. در دانش سیاسی مدرن، دو جنس سیاست اصلی قابل شناسایی است. اجناسی که منجر به نظرورزی و سپس پیادهسازی شدهاند:
▫️الف، عدهای از متفکران علم سیاست، سیاست را از جنس تصمیم و متعلقات آن دانستهاند. متعلقاتی نظیر قضاوت و مدیریت. از نظر این جمع، سیاست به معنای تصمیمگیری است. تصمیمگیری در شرایط بحرانی و سخت یا طبیعی و راحت. در این نحوه سیاستورزی، هر تصمیمی میتواند به صلاح و فلاح یا فساد و تباهی بینجامد. در این نحوه سیاستورزی آنچه اهمیت مییابد، خرد تصمیمگیر است که در رژیمهای تمامیتخواه یا دیکتاتوری نمونه آن را میتوان یافت.
▫️ب، عدهای دیگر از متفکران دانش سیاسی، سیاست را از جنس روابط میدانند. این عده معتقدند سیاست زاده روابط اجتماعی مابین افراد است و باید حافظ این روابط باشد. به نوعی از برآیند روابط مابین افراد، سیاست زاده میشود. شاید تعبیر تصمیمسازی از پایین، تعبیر مناسبی برای این نحوه سیاستورزی باشد. رژیمهای مدعی مردمسالاری یا لیبرال مدعی این نوع سیاستورزی هستند. در این سیاستورزی آنچه اهمیت مییابد خرد اجتماعی است.
@jafaraliyan
ادامه در فرسته بعدی👇
برداشتهایی از #اندیشهعاشورایی رهبر انقلاب(۱)
سیاست حسینی(بخش دوم)
✍ جعفرعلیاننژادی
▫️درمقابل این دو جنس سیاست، جنس دیگری نیز واقعیت دارد که موردتوجه نظریهپردازان علم سیاست قرار نگرفته است. آن جنس دیگر، جنس هدایت است. سیاست مبتنیبر هدایت نه به معنای تصمیمگیری شخصی صرف است و نه به معنای تصمیمسازی اجتماعی صرف. عنصری دیگر در این نوع تصمیمگیری دخالت دارد که ضامن فلاح و صلاح ملک و مملکت است. آن عنصر، عنصر دین است. یعنی هدایت مبتنیبر دین.
▫️البته هدایت مبتنیبر دین نیز به معنای هر هدایتی که مبتنیبر دین باشد، نیست بلکه این هدایت ذاتی اندیشه امامت است. یعنی کسانی که تبیینگر دین پیامبراند، عنان هدایت و رهبری جامعه اسلامی را در دست میگیرند.
▫️این هدایت به هیچعنوان به معنای مخالفت با آزادیهای فردی نیست بلکه به معنای ایجاد و تداوم آگاهیهای ایمانی در مردم است و از سنتهای الهی تغذیه میکند. طیف زیادی از انتقادات و شبهات واردشده بهدلیل عدم درک تفاوت جنس سیاست مبتنیبر هدایت با سیاست مبتنیبرتصمیم یا روابط است.
🔹دوم؛ جهت سیاست حسینی مجاهدانه است. قید مهم دیگری که مولفه هدایت بهعنوان جزئی از سیاست حسینی میخورد، عنصر مجاهدت است. هدایت رهبر یا امام جامعه هدایتی قعودی و در حالت ایستا نیست. این هدایت به معنای توصیه صرف کلامی به انجام واجبات یا ترک محرمات نیست. این هدایت تنها به معنای آموزش احکام شرعی و اخلاقیات دینی نیست. این هدایت یک جهت مهم دارد. جهتی که زندگی ائمه(ع) مالامال از آن بود، و در قیام حسینی(ع) در عالیترین وجه خود بهمنصه ظهور رسید.
▫️این جهاد بهطور مطلق به معنای درگیری و مبارزه با قدرتهای ارتجاعیِ ضدتعالی و تکامل انسانی است. قدرتهایی که ضداسلام و ضدقرآن هستند. بنابراین این هدایت به معنای مبارزه دائمی با دشمنان دین و قرآن در تمام عرصههاست. در این جهاد سعی و کوشش در راه خدا با قید مبارزه علیه خصم معنا پیدا میکند. بنابراین سیاست حسینی، هدایتی مجاهدانه است. استقرارش در مانعزدایی و دشمنشکنی است. با این تعریف نیز بخشی از نقدها و حملات که قیام حسینی را به مفهوم مقاومت اصلاحطلبانه تنزل دادهاند، بیمعنا میشود.
🔹سوم؛ سیاست حسینی لازمه جامعه اسلامی است. هدایت مجاهدانه، معطوف به ایجاد همبستگی، همتافتگی و تقویم روابط مومنان است. یعنی در وهله اول بین مومنان نسبت به یکدیگر ولایت ایجاد میکند. ولایت در لسان قرآن به معنای نزدیکی بسیار زیاد دو چیز است. نوعی نزدیکی که امکان خلل در آن یا وجود ندارد یا بسیار بعید است.
▫️در وهله دوم این ولایت مومنان بر یکدیگر مانع ولایت مومنان با غیر خود میشود. یعنی امکان برقرای ولایت غیرمسلمین بر مسلمین بهطور مطلق نفی میشود. در وهله سوم، نیاز بهدلیل یا همبستگی مومنان حول یک محور یا همدستی در یک نقطه وجود دارد. درغیر اینصورت، ولایت مومنان ناپایدار است و امکان ولایت غیر وجود دارد. آن نقطه و محور ولی است.
▫️سیاست حسینی، دستمایه ولی برای تداوم ولایت مومنان و جلوگیری از ولایت غیرمومنان است. بنابراین سیاست حسینی، لازمه ایجاد یک جامعه اسلامی استکبارستیز است. بخش دیگری از شبهات و حملات با این مبنا قابل نقد و اعتبارزدایی است. مجموعه نقدهایی که احیای شعائر یا مناسک را به معنای فربگی مناسکی یا اصالت فرم بر محتوا دانسته است، از این نظر قابل ارزیابی است.
🔹چهارم؛ جمهوری اسلامی تجربه پیادهسازی سیاست حسینی است. جمهوری اسلامی نمونه کارآمد و پیادهسازی موفق سیاست حسینی در تبدیل ایمان مومنان به عمل صالح است. بازخوانی کمکهای نهضت عاشورا با هدایت مجاهدانه امام خمینی(ره) و مقاممعظمرهبری در طول تجربه چهل و چندساله انقلاب اسلامی گویای این موفقیت است.
▫️با این نگاه مصادیق پرشماری از عزتیابی انقلاب اسلامی وجود دارد که در زبان و بیان امامین انقلاب اسلامی هم جاری شده است. جاهایی که آن انرژی عظیم و درسهای آن جریان بزرگ، به مدد سیاستورزی حسینی امام(ره) و رهبر انقلاب آمده است.
🔶🔷جمعبندی: نگارنده قصد دارد برای سنجش قوت و قدرت چنین برداشتی از اندیشه عاشورایی مقاممعظمرهبری، در یادداشتهای بعدی مجموعه نقدها و سوالاتی که از زاویه عاشورایی متوجه عملکرد جمهوری اسلامی شده است، مورد بررسی قرار دهد. خوانش سریع مجموعه سوالات نشان میدهد این نقدها در سه ساحت کلی هدف، فرم و روش قابل دستهبندی است.
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1510376
برداشتهایی از #اندیشهعاشورایی رهبر انقلاب(۲)
معنایابی شهادت در سیاست حسینی(بخشاول)
✍ جعفرعلیاننژادی
🔶🔷در یادداشت قبلی سعی شد مختصات کلی «سیاست حسینی» را بهعنوان چکیده اندیشه عاشورایی رهبرمعظمانقلاب مورد بحث و بررسی قرار دهیم. این ترکیب مفهومی، خصوصیات و ویژگیهای فرعیتری نیز دارد که نیازمند توجه و تعریف است. اما درحال حاضر همین اشاره کلی، مقصود و منظور نگارنده را تامین میکند.
🔸گفته شد انرژی بیپایان عاشورا، سوخت حرکت سیاست حسینی در دوره تشکیل حکومت اسلامی است. انرژی بیپایان عاشورا در دوره استقرار حکومت اسلامی، در دو شکل درسها و عبرتها، اولا جلوی انحراف در مسیر را گرفته و ثانیا موجب رشد و تعالی جمهوری اسلامی شده است. درسهای عاشورا بایدهای سیاستورزی حسینی است، عبرتهای عاشورا نبایدهای سیاستورزی حسینی است.
🔸از میان درسهای بیشمار یا بایدهای نهضت حسینی، مساله شهادت یکی از موضوعاتی است که به انحای مختلف مورد پرسش و نقد قرار گرفته است؛ نظیر «شهادت بهمثابه اوج خشونت عشق» و «شهادت بهمعنای شکست در سیمای پیروزی». از طرف دیگر نقدهایی نیز متوجه نبایدها یا عبرتهای عاشورایی است؛ نقدهایی که معتقدند عدم توجه حکومت اسلامی به حوزه نبایدهای عاشورایی، موجب فاصله گرفتن نظام از آرمانهای انقلاب اسلامی شده است.
🔸در این یادداشت میخواهیم با بررسی نقدهای بخش اول، قوت منطقی و کارکردی سیاست حسینی در دوره استقرار حکومت دینی را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
🔶🔷مساله شهادت در سیاست حسینی
🔸به بیان رهبری، در تفسیر جریان عاشورا و تحلیل قیام امامحسین(ع)، گرایشی وجود دارد که هدف نهضت حسینی را وصول به شهادت فرض کرده است. یعنی عدهای گفتهاند و معتقدند حضرت با توجه به درک شرایط و کمیت همرزمان و یاران خود، میدانست که نمیتواند حکومت تشکیل دهد، بنابراین اساسا به کربلا رفت تا شهید شود. یعنی فهمیده بود، چون با ماندن نمیتوان کاری کرد، باید با رفتن و شهید شدن کاری کرد.
🔸درحالی که نه در اسناد شرعی و نه مدارک اسلامی، چنین چیزی به این معنا که انسان خود را به کام کشتهشدن بدهد، وجود ندارد. درمقابل، معنای شهادتی که در شرع مقدس مورد اشاره قرار گرفته آن است که انسان بهدنبال هدف مقدسی برود که یا واجب است یا راجح و در این راه تن به کشتهشدن بدهد. درواقع از این نظر شهادت هدف نیست، نتیجه است. نتیجه پیگیری هدفی مقدس و الهی، نه هر هدف غیرالهی.
🔸این گرایش، زمینه ایجاد برخی از شبهات حول مساله شهادت را ایجاد کرده است. میتوان ماحصل چنین تلقیای را تبدیل شهادت به «هدف» یا «نتیجه غیرالهی» دانست. به بیان دیگر، یا شهادت نیاز به هدفی بیرون از خود ندارد، بلکه دلیل شهادت اعتباریابی و بزرگی فردی انسان است، یا شهادت «نتیجه» عشقی دیگرخواهانه است، در این حالت هدف بهروزی دیگران است.
🔸یعنی انسان یا میخواهد صرفا با کشتهشدنش به بزرگی و اعتبار برسد یا حاضر است صرفا بهخاطر عشق به دیگران متحمل هزینه جانی شود. در دیدگاه اول «شهادت بهمثابه شکست در سیمای پیروزی» معنادار میشود در دیدگاه دوم، «شهادت بهمعنای اوج خشونت عشق» امکان طرح و بحث پیدا میکند.
🔹الف. شهادت بهمثابه شکست در سیمای پیروزی
▫️در دیدگاه «شهادت بهمثابه شکست در سیمای پیروزی» چون شهادت تبدیل به هدف فرد شده است، با وجود اینکه کشتهشدن بهمعنای وصول به هدف فردی است و برای خود فرد نوعی پیروزی محسوب میشود، اما از منظر بیرونی این کشتهشدن، شکل شکست بهخود میگیرد. به بیان دیگر، هیچ کارکردی جز برای خود فرد نداشته و از منظر بیرونی یا دیگران، آن فرد تنها خود را به کشتن داده است، بدون اینکه نتیجهای برای دیگران حاصل کند.
▫️شهادت از این نظر، ایدهای منفعلانه و شکستخورده است که تنها داعیه یا سیمای پیروزی بهخود میگیرد، نه نتیجهای حاصل میکند و نه کارکردی دارد. در این نحوه نظرکردن به مقوله شهادت، شهادت حتی کارکرد اعزاز و بزرگی برای خود فرد نیز ندارد.
▫️اگر گمان فرد شهادتطلب این باشد که با کشتهشدنش میتواند تبدیل به الگو یا اسوهای نزد دیگران شود، به همان دلیل که گفته شد این هدف نزد دیگران حاصل نمیشود، بلکه بزرگی و اعزاز نیز با شهادت فرد شهادتخواه، کشته میشود.
@jafaraliyan
ادامه در فرسته بعدی👇
برداشتهایی از #اندیشهعاشورایی رهبر انقلاب(۲)
معنایابی شهادت در سیاست حسینی(بخشدوم)
✍ جعفرعلیاننژادی
▫️بهرهبرداری عدهای از دینپژوهان منتقد از این معنای شهادت در نقد روحیه شهادتطلبی مردمی در جمهوری اسلامی هم دچار خلل منطقی است که مورد اشاره قرار گرفت، هم نافی شواهد تاریخی نهضت عاشورایی است و هم نافی کارکرد شهادت در تاریخ پس از انقلاب اسلامی است.
▫️تالیتلو منطقی این دیدگاه، شکستخوردن امامحسین(ع) بهدلیل کشتهشدن است. ریشه این خطا در عدم تفکیک بین هدف و نتیجه است. به بیان رهبری، در جبهه آنکس که کشته میشود، شکست نخورده است، آنکس که به هدف خود نمیرسد شکست خورده است.
▫️هدف دشمنان امامحسین(ع) این بود که اسلام و یادگارهای نبوت را از روی زمین براندازند که شکست خوردند. هدف امامحسین(ع) رخنه در برنامه یکپارچهشدن دشمنان اسلام و رساندن صدای اسلام و ندای مظلومیت بود که هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت به این هدف رسید.
▫️بهرهگیری ایندسته از دینپژوهان از چنین دیدگاهی در نقد روحیه شهادتطلبی مردم ایران، مشابهسازی این روحیه با روحیه کشتهخواهی تکفیری است. یعنی همان روحیهای که کشتهشدن را برای فرد تکفیری، تبدیل به هدفی در خود میکند؛ هدفی که فرد تکفیری حاضر به معامله جان خود برای رسیدن به بهشت ساختگی میشود.
🔹ب. شهادت بهمثابه اوج خشونت عشق
▫️در دیدگاه «شهادت بهمثابه اوج خشونت عشق» شهادت نتیجهای غیرالهی است که فرد شهادتطلب، کانون توجهش به دیگران و بیرون از خود است. درواقع نوعی عشق ناخودگرایانه. این عشق، عشق منفعل نیست بلکه فرد حاضر است برای بهروزی انسانهای دیگر از کل جسم خود بگذرد.
▫️ یعنی متحمل خشونت شود. در این دیدگاه شهادتطلبی نه با هدف نیل به یک آرمان دینی یا ایدئولوژیک که با هدف بهروزی و شادزیستی انسانهای دیگر توصیه میشود. درمقابل اگر کسی خشونتی را متوجه دیگران کند که خودش دستخوش زحمت نشود، میتوان آن را خشونت نفرت نامید.
▫️یعنی اگر فردی از کسی بخواهد بهخاطر او از جسم خود بگذرد، این خشونت، خشونت نفرت است. بر این اساس اگر خشونت مبتنیبر عشق در جامعهای وجود داشته باشد، بنابراین آن جامعهای شادتر و بهتر خواهد بود.
▫️سوالی که بهوجود میآید این است که در این جامعه، اگر افرادی معتقدند باشند راهی که آنها انتخاب کردهاند و حاضرند برای آن از جسم خود بگذرند، بهتر است از راهی که افراد دیگر پیدا کردهاند، ماحصل این اختلاف چه خواهد شد؟ طبیعتا یا باید هر دو گروه خودکشی کنند یا دیگرکشی.
▫️ اگر خودکشی کنند که دیگر چنین جامعهای شاد نخواهد بود، بلکه بدل به جامعهای افسرده خواهد شد که پیشروانش، راهحل را در خودکشی میبینند. اگر دیگرکشی کنند که نقض غرض کردهاند، یعنی بهجای خشونت عشق، خشونت نفرت پراکندهاند و مجددا چنین جامعهای بهدلیل امکان تخاصم، روی شادی و بهروزی بهخود نخواهد دید.
▫️نکته دیگر آنکه، گذشتن از خود با هدف بهروزی دیگر انسانها، هیچگاه بهدلیل منطق غیرالهی، امکان فرهنگشدن یا تسری پیدا کردن به دیگران نمییابد. نمونههایی اگر موجود شود، بیشتر از آنکه نشانه فرهنگ یک جامعه غیردینی باشد، یک اتفاق یا پدیده موقت است.
🔷🔶جمعبندی
🔹بهرهبرداری برخی دینپژوهان از دیدگاه «شهادت بهمثابه شکست در سیمای پیروزی»، به تولید نسخه شهادت منفعلانه و دیگرگریز میانجامد، یعنی از امکان الگوشدن یا تسری پیداکردن بیبهره است. تمسک به این ادبیات برای تولید پیرو، تنها در فضایی ممکن میشود که ادبیات فرقهای جریان یابد.
🔹هرچند در این جمعبندی فرصت بسط این موضوع وجود ندارد، اما فیالجمله و بهطور خلاصه میتوان گفت در جوامعی که میل به ذرهایشدن یا اتمیزهکردن پیروان دارند و پیرو همه هویت خود را در وجود حامی میبیند، این دیدگاه مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
🔹نمونه دیگر کاربست این نسخه از شهادتطلبی منفعلانه، به دوران ماقبل انقلاب اسلامی برمیگردد، یعنی زمانی که تلقی عمومی از اماممعصوم(ع) به حرکت و قیامی منتهی نمیشد. همان زمانی که از امامان نوعی تصویرسازی شده بود که ائمههدی(ع)، شخصیتهای ظلمپذیر، محکوم، غیرمبارز و تسلیم بودند و شهادتشان هم بهدلیل همین سنخ از مظلومیت رخ میداد. امامی که تنها تولید گریه میکرد و صرفا مقدس شمرده میشد.
🔹بهرهبرداری برخی روشنفکران غربخوانده که شهادت را بهمثابه اوج خشونت عشق میدانند نیز نمیتواند در جامعه اسلامی مصداق یابد. این کاربست درواقع سکولار کردن یک مفهوم عالی اسلامی است که نه در جمهوری اسلامی مصداق یافته و نه در جاهای دیگر تبدیل به فرهنگ شده است.
🔹این یادداشت را با یک نکته نهایی پایان میدهیم: «اگر قیام عاشورا، بنیان فرهنگِ «شهادت بهمثابه نتیجهِ پیجوییِ اهداف الهی» را پایهگذاری کرد، حکومت اسلامی فرهنگ شهادت را با سیاست حسینی تثبیت و تحکیم کرد.
@jafaraliyan
mshrgh.ir/1511021