eitaa logo
متن‌ْآگاهی‌|جعفرعلیان‌نژادی
347 دنبال‌کننده
301 عکس
9 ویدیو
6 فایل
تلاش‌گری در ابتدای راه آگاهی و ایستادگی ارتباط با نویسنده: @Matnagahi
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه بالا☝️☝️ 🔸آنها برای تولید محتوای آشپزخانه‌ای، باید انگاره مخالفت مردم با انقلابی‌گری را ایجاد می‌کردند. ایجاد این انگاره و تصور، با کوچک کردن دامنه انقلابی‌ها به جمع‌هایی بسیار محدود صورت گرفت. آنان جریان انقلابی را طیفی سخت، سفت، گروه‌گرا و جدای از مردم تعریف کردند، که برای تداوم قدرت، حاضر به حذف همه سلایق سیاسی درون نظام است. برچسب «خالص‌سازی» اسم رمز، این تحلیل آشپزخانه‌ای است. 🔸در مقابل این انگاره، واقعیت‌های موجود همچنان ریزش سرمایه اجتماعی و کاهش اعتبار حاکمیتی جریان اصلاحات است. آنها در اغتشاشات سال گذشته هم از مردم دور شدند، هم اندک اعتبار مدیریتی خود نزد نظام را زیر سوال بردند. اکنون چاره‌ای جز پمپاژ تحلیل‌های آشپزخانه‌ای با کلیدواژه‌هایی نظیر «خالص‌سازی»، «یکدست‌سازی»، «خودبراندازی» و «انسداد سیاسی» باقی نمانده است. @jafaraliyan
داستان خدا و فلسطین دنیای آینده ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸خسته بودم، خیلی خسته، بعد از یک روز کاری سنگین و تحمل ترافیک طاقت فرسا، در حالیکه پاسی از شب گذشته بود، خودم را به خانه رساندم. شام را خورده، نخورده، کنار سفره افتادم، چرت می‌زدم، اما مدام از خواب می‌پریدم. خودم را کشان کشان به اتاق خواب رساندم و روی رخت‌خواب ولو شدم. 🔸با این همه خستگی، خوابم، نمی‌برد. سوالات زیادی در ذهنم رژه می‌رفت. امروز روز جهانی کودک بود، من برای کودکان غزه چه کاری می‌توانستم انجام دهم؟ مهم‌تر از این سوال، برای فلسطین و جبهه مقاومت چه کاری از دستم بر می‌آمد؟‌ چند روز است قلمم به هیچ موضوعی دیگر نمی‌چرخد، می‌خواهم بنویسم، اما از آن مقاومت معجز‌آسا و آن مظلومیت شدید و این کم‌طاقتی و آسایش خود خجالت می‌کشیدم. 🔸به این فکر می‌کردم که آیا اندازه عقب و جلو شدن ساعت خوابم، دغدغه آن مردم در خرابه‌ها و اردوگاه‌های بی‌پناه غزه را دارم. جراحت‌های تن غزه آن‌قدر شدید است و غیرقابل تحمل که واقعاً فکر خواب راحت را از سر آدم می‌پراند.‌ اما چیزی که کمی خیالم را می‌آسود، اجر صبر محفوظی بود که خدا به صابرین بشارت داده بود. شاید اندازه این دنیا، کوچک‌تر از اجر و ثواب مقاومت این مردم باشد. گویی مردم غزه انقطاع از ماسوی‌الله به الله کرده‌اند. 🔸واقعاً شاید جایی در این دنیا پیدا شده باشد که بین آدم‌ها و خدایشان دیگر هیچ واسطه‌ای برای تمسک وجود ندارد. این لحظات در تاریخ به مقیاس یک ملت، بی‌تکرار است. بله حکایت مردم غزه همین است: خدا و مردم. واقعاً خدا برای این مردم بس است. چنین تجربه‌ای بی‌نظیر است و برای ما غریب. شاید تنها تجربه نزدیک، حکایت شب‌‌های عملیات دفاع مقدس باشد. جریان مقاومت فلسطین انتخاب کرد که با خدا ائتلاف کند. هیچ چشم داشتی به هیچ نیروی بیرونی نداشت. 🔸با این مردم خداجو و مقاومت معجز‌آسا، نمی‌توان با متر و معیارهای دنیوی حرف زد. پیروزی و شکستش را نمی‌توان با معیارهای این جهانی فهمید. چرا مقاومت دست از مقابله مسلحانه بر نمی‌دارد؟ چرا تسلیم نمی‌شود؟ چون مردم نمی‌خواهند. آنها حرکت و جهاد حماس را زندگی‌ساز می‌دانند، نه مرگ‌آفرین. حماس نشانه غرور فلسطینی است، ثمره خون صدهاهزار فلسطینی شهید و جانباز است. نماد «ما می‌توانیم» فلسطینی است. نشانه عزت ملی فلسطینی است. 🔸دنیا با این فلسطین جور دیگری حرف می‌زند، می‌داند این فلسطین دیگر آن اردوگاه سابق نیست، خود را برای مناسبات جدیدتری با او آماده می‌کند. دنیای آینده، واقعا دنیای فلسطین است. برعکس رژیم اشغالگر، شبیه اردوگاهی خواهد شد که ناامنی و مرگ، تهدیدش می‌کند. این مردم، آن مردم سابق نیستند، عزت یافته‌اند، راه شکست صهیون را پیدا کرده‌اند، می‌دانند چگونه باید با او مقابله کنند. می‌دانند او را چگونه عصبانی و وحشی کنند، می‌دانند چگونه دوز عصبانیتش را بالا ببرند که به عجز و توحش بی هدف برسد. همه اینها دستاورد همان صبر است. چه خوب معامله‌ای کردند، با خدا بستند نه با غیر او. @jafaraliyan
انفعال شادمانه یا استقامت جانانه (واکاوی علل حمایت متفکرین چپ از رژیم اشغالگر) ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸شاید بتوان یکی از آخرین دستاوردهای نظری و توصیه‌های عملی جریانات چپ را، تئوریزه کردن شکلی از مبارزه بی‌هزینه و بی ضرر با نیروها و نهادهای سلطه‌گر محسوب کرد. مبارزه‌ای که نظام‌‌ زورگو و استیلاجوی سرمایه‌داری را وادار به سرکوب و اعمال خشونت نکند. مبارزه‌ای بی‌ضرر برای عنصر مبارز و سازگار با سلطه. 🔸آنها با پذیرش نوعی انفعال و ترس از سلطه‌جو، ترجیح داده‌اند به روش‌های جدید مبارزه و به بیان بهتر مصالحه با نظام سرمایه‌داری برسند. آنها مجبور شده‌اند برای رقیق کردن عنصر پیکار و تقابل سخت با سلطه از لایه ایده و باور (ایدئولوژی) به لایه میل و خواسته، از تاکتیک ایجاد آگاهی مبارزاتی به ایجاد محرک‌های تنانه و از ایده بسیج اجتماعی به ایده انفعالات شادمانه رسیده‌اند. 🔸مقاومت، مفهوم و عنصر گمشده چپ‌هاست که سالها‌ی سال متفکرینش بر آن می‌بالیدند. حالا آنها اساسا رسالت خود را در مقابله و مبارزه با آگاهی کاذب سیستم تولید سرمایه‌دارانه نمی‌دانند. آنها منتظر حادثه‌اند و رویداد. تابع منطق تصادف شده‌اند. 🔸می‌گویند، آن بدن اجتماعی در بزنگاه‌ها به صحنه آمده و به دنبال ارضای میل خود است. آنها از شادزیستن بحران می‌گویند. از اینکه باید حادثه را به باد خنده و شادی گرفت. از دهشت رویداد نترسید و دربرابرش رقصید. علم مبارزه چپ به رقص، شادی، بی‌بندوباری، فحشانمایی و هنر ظریف بی‌خیالی رسیده است. 🔸این چپ، دیگر آن چپ سابق نیست. متفکرینش هم یکی یکی، تو زرد از آب در می‌آیند. برای بنده حمایت ژیژک و هابرماس از رژیم صهیونیستی و محکومیت جبهه مقاومت عجیب نبود، آنها تداوم منطقی همین ابتذال علم مبارزه چپ هستند. 🔸در میان چپ‌های معروف اما هنوز جورجو آگامبن موضعی نگرفته یا مخابره نشده است، با اینکه آگامبن در کتاب «قدرت زندگی»، رژیم اشغالگر را رژیمی ضدزندگی و مجعول خوانده، اما اصلاً بعید نیست او نیز در این بزنگاه تاریخی‌ ابتذال چپ را نمایان‌تر سازد. 🔸در مقابل این جبهه پرطمطراقِ علمی که می‌توان تلاشش، را استحاله معنایی مفهوم مقاومت و تبدیل آن به دالی درون‌تهی، دانست، ادبیات علوم سیاسی بدهکار است. خاصه حالا که چنین نحوه‌ای از مقاومت را در مردم فلسطین علیه نماد تمام قد نظام سرمایه داری یعنی اسرائیل غاصب می‌بیند. 🔸دانشمندان علوم سیاسی، نمی‌توانند نسبت به این پدیده نادر و بی‌سابقه ساکت باشند. دستگاه نظری سرمایه‌داری از درک چنین مقاومت غلیظی ناتوان است. می‌دانم برای این علوم سیاسی، هیچگاه چنین دغدغه‌ای تبدیل به مسأله نمی‌شود. اما این وظیفه بر دوش سیاست‌خوانده‌های وطنی که صحنه سیاسی را حکیمانه و نه علمی می‌بینند، سنگینی می‌کند. 🔸مردم فلسطین علم مبارزه را بازی کردند، جلو بردند، مردم جهان هم متوجه این تغییر واقعی شده‌اند. حالا وقت آن رسیده است، قبل از آنکه این چپ‌های بی خاصیت و حراف، چنین مقاومتی را بی‌‌مغز و بی‌معنا سازند، نخبگان سیاسی مفهوم استقامت جانانه را تئوریزه سازند. 🔸 گام اول در این اقدام، رد و انکار علم مبتذل مبارزه چپ‌هاست.‌ فرصتی تاریخی حاصل شده تا منشأ چنین مقاومتی را مجددا به لایه باور رساند. در آن لایه نیز تبار شکست خورده ایده ماتریالیسی مارکسیسم را به یاد آورد و ایمان به خدا را جایگزین کرد. فلسطین علم مبارزه را تغییر داد، چه چپ‌ها بخواهند چه نخواهند، دیگر عنان کارِ علم مقاومت دست آنها نیست. مردم فلسطین علم مبارزه را از مهلکه سازش و مصالحه نجات دادند و در برابرش مقاومت و پیکار قرار دادند. @jafaraliyan
🔸قصد داشتم و دارم تا زمان پایان جنایات رژیم اشغالگر، کمتر در خصوص پدیده‌ها و موضوعات دیگر بنویسم، با این حال دیدم نمی‌توان کاملاً از باقی موضوعات برکنار بود. در یادداشت چند روز پیش از «تحلیل آشپزخانه‌ای» اصلاح‌طلبان نوشتم. در یادداشتی که وطن امروز از بنده منتشر کرد به نقد یکی از مصادیق تحلیل آشپزخانه‌ای اصلاح‌طلبان پرداخته‌ام. یادداشت «خدا یا انسان» عباس عبدی نمونه‌ای از تحلیل آشپزخانه‌ای است که می‌تواند به سوژه داغ آشپزخانه‌های اصلاح‌طلبان تبدیل شود. http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/3910/1/272239/0 👇
عباس عبدی؛ درگیر جزئیات، در بند کلیات ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸جزئیات مهم است. بدون پرداختن به جزئیات نمی‌توان به یک شناخت قانع‌کننده رسید. البته منظور جزئی‌نگری و ماندن درون چیزها نیست. منظور درنظرگرفتن جزئیات است. پاسخ به یک سوال مهم فلسفی در این خصوص، می‌تواند مقصود ما را روشن‌تر سازد: "آیا جزئی کلی است؟" پاسخ این سوال هم بله است و هم نه. 🔸اگر مقصود از جزئی، اجزای عینی یک شی باشد، جزئی کلی نیست و نمی‌توان حکمی که در خصوص یکی از اجزا وجود دارد، به کل اعضا تعمیم داد.اما اگر جزئی به عنوان یک مفهوم مشترک در مورد جزئیات باشد،جزئی کلی است.مقصود نویسنده برای درنظر‌گرفتن جزئیات همین است. 🔸بنابراین بدون در نظر داشتن مفاهیم مشترک در خصوص جزئیات، تحلیل‌های ما بی‌پایه و اساس بوده و تبدیل به کلیاتی انتزاعی و حس‌ناپذیر خواهد شد.به بیان دیگر ماندن در یک مصداق جزئی و نرسیدن به درکی کلی از امور جزئی، تحلیل‌های ما را کم اعتبار و قابل تردید می‌کند. 🔸بسیاری از محتواها و مطالب این روزهای عناصر فعال سیاسی بی‌نصیب از این دو آسیب نیست. آقای عباس عبدی، روزنامه‌نگار پرتلاش و پرنویس اصلاح‌طلب که روزانه یادداشت‌هایی را برای روزنامه اعتماد می‌نویسد، یکی از این افراد است که گاه و بیگاه به این آسیب مبتلا می‌شود. 🔸به عنوان مثال وی در یادداشت چند روز پیش خود با عنوان «خدا یا انسان؟»،این خطا را مرتکب شده است. وی به بهانه سخنرانی آقای حداد عادل در هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی، سعی کرده، اصل ایده علوم انسانی اسلامی را زیر سوال ببرد. 🔸عبدی در خطوط اولیه این یادداشت نوشته است:"نقد يا طرح پرسش درباره رويكردهاي تحليلي (حدادعادل) مي‌تواند به درك آنچه در اين جناح مي‌گذرد، كمك كند."عبدی در همین یک جمله، این خطای رایج را مرتکب شده است. 🔸او می‌خواهد با نقد رویکردهای تحلیلی حداد عادل به عنوان یک شخص یا یکی از آحاد فکری جبهه انقلابی، به فهمی کلی در خصوص آنچه او جناح غالب نامیده است، برسد.یعنی رویکردهای تحلیلی یکی از متفکرین جبهه انقلاب اسلامی را  تماما مورد قبول و وفاق جبهه انقلاب اسلامی دانسته و تحلیل ایشان در خصوص علوم انسانی اسلامی را به کل جبهه منتسب کرده است. 🔸به معنای دیگر او مرتکب خطای یکدست‌سازی یا یکدست‌پنداری کل جبهه انقلابی شده است.طبیعی است در خصوص ایده علوم انسانی اسلامی در میان جبهه انقلابی شاهد تنوع و تلون نظری باشیم که این گونه هم هست. 🔸همین خطا زمینه ارتکاب اشتباه دیگر را ایجاد می‌کند.خطای بعدی آقای عبدی این است که سعی کرده، اصل ایده علوم انسانی اسلامی را به آقای حدادعادل نسبت دهد و با نقد جملات ایشان، این ایده را زیر سوال ببرد. 🔸عبدی بر حدادعادل خرده می‌گیرد  که "اگر گزاره شما را بپذيريم كه بدون علوم انساني مستقل از آنچه در تمدن غرب است،به تمدن نوين اسلامي نمي‌رسيم،در اين صورت بايد پرسيد كه در اين حدود نيم قرن، كدام گزاره‌ها و اصول چنين علمي را تدوين و ارايه كرده‌ايد"وی با طرح سوالات جزئی دیگر مشابه این،در نهایت نتیجه می‌گیرد،چنین چیزی وجود خارجی ندارد.  🔸فرض عبدی آن است که ابتدا باید به یک تئوری کلان در خصوص علوم انسانی اسلامی رسید و بعد برای تحقق آن تلاش کرد، در حالیکه تجارب تاریخی حتی در غرب نشان می‌دهد که عموما پدیدارها و تحولات بیرونی،بر نظریات اولویت داشته و آنها بوده‌اند که مساله‌های اساسی برای نظریه‌پردازی و تئوری‌سازی فراهم آورده‌اند. 🔸به همین اعتبار بسیاری از رخدادها نظیر پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس،پیاده‌روی اربعین، زنجیره شکست پی‌درپی جریان سلطه ‌در برابر مقاومت مردم و رخدادهای سالانه ملی و مذهبی،می‌تواند به اسبابی برای نظریه‌پردازی در خصوص علوم انسانی اسلامی تبدیل شود. 🔸تداوم، قدرت‌یابی و صدور ایده‌های انقلابی از ایران به سایر نقاط منطقه نشانه‌ای از وجود و استقرار پارادایم جدیدی است که در حال تئوریزه شدن است.بیانیه گام دوم انقلاب که در سالگرد چهل‌سالگی انقلاب اسلامی صادر شد، موید این موضوع است.یعنی ما به آستانه‌ای رسیده‌ایم که ضرورت وجود علوم انسانی اسلامی بیشتر از قبل حس می‌شود. 🔸به بیان دیگر،برای ما تا جایی امکان یادگیری از غرب وجود دارد، اما این یادگیری به معنی تقلید دائمی نیست.برای ایجاد تمدن نوین اسلامی گریزی از رسیدن به این حیطه مستقل نداریم.فارغ از این موضوع، تلاش‌های موفق، سنگین و عمیقی در همین چهل و چند سال گذشته صورت گرفته که بدلایل مختلف از جمله حجاب معاصرت و وجود دولت‌های بی‌اعتماد به این ایده، هنوز امکان فرازیابی و یا استقرار در محافل رسمی دانشگاهی نیافته‌اند. 🔸اشکال تحلیل عبدی آن است که نمی‌خواهد از برآیند تمام پدیده‌ها و جزئیات پس از وقوع اسلامی به یک تحلیل منصفانه برسد.خود را درگیر جزئیات کرده و می‌خواهد با ذکر چند مصداق منفی جزئی به انکار کلی امکان وجود علوم انسانی اسلامی برسد.  @jafaraliyan
جبهه مقاومت فنی‌کار ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸استفاده از استعاره «ضربه فنی» توسط مقام معظم رهبری در توصیف شکست رژیم اشغالگر از جبهه مقاومت، حائز چند نکته است که بیانش خالی از لطف نیست. 🔸کسی توانایی ضربه فنی کردن رقیب را پیدا می‌کند که به بالاترین حد قدرت تکنیکی رسیده باشد. 🔸کاملاً به نقاط ضعف بدن حریف آگاه بوده و از آنها برای وارد آوردن ضربه استفاده می‌کند. 🔸با سرعت و تکنیک مناسب از غافلگیری حریف استفاده کرده و ضربه را وارد می‌آورد. 🔸ضربه فنی شدن برای رقیب شکست‌خورده بسیار سنگین و تحقیرآمیز است. 🔸رقیب شکست خورده اگر دارای اخلاق جوانمردانه نباشد، عصبانی شده و به برنده آسیب می‌زند. 🔸شکست‌خورده بی‌اخلاق ممکن است در برابر شادی و خوشحالی هوادارن برنده، به آنها فحاشی کند. 🔸شکست‌خورده چون در میدان مبارزه نمی‌تواند انتقام بگیرد، بیرون میدان «هل‌من‌مبارز» می‌طلبد. 🔹 جبهه مقاومت پیروز است، چون فنی‌کار شده است. @jafaraliyan
ورزش قهرمانی ایرانی ✍جعفرعلیان‌نژادی 🔸بیان رهبری در دیدار با ورزشکاران قهرمان، می‌تواند مقدمه‌ای برای طرح ایده «ورزش قهرمانی ایرانی» باشد. نگارنده در این یادداشت می‌خواهد با بهره‌گیری از روح این بیان و فرازهایی از آن، تلاشی برای صورت‌بندی ایده «ورزش قهرمانی ایرانی» صورت دهد. 🔸در ورزش قهرمانی تنها برنده و بازنده نداریم. به بیان بهتر نمی‌توان ورزش قهرمانی را با منطق برد و باخت تعریف کرد. ورزش قهرمانی از آن دست مقوله‌هایی است که در آن هم برنده داریم، هم «برنده‌تر»، هم بازنده داریم هم «بازنده‌تر». 🔸مفهوم بازی جوانمردانه و تبلیغ گسترده آن در سطح جهانی به همین دلیل است. بین برنده‌ای که رقابتی را جوانمردانه پیروز شود با برنده‌ای که همان رقابت را بدون رعایت اصول جوانمردی پیروز شود، حتما تفاوت وجود دارد. 🔸برد در زمین وقتی تکمیل می‌شود که به برد در باور هواداران دو تیم تبدیل شود. همین موضوع برای یک بازنده سرافراز صدق می‌کند. برد و باخت طبیعت رقابت است، اما تیمی در باور تماشاگران برنده واقعی خواهد بود که هم تمام توانش را خرج کند، هم اصول جوانمردی را رعایت نماید. 🔸اما چه چیزی می‌تواند، هم بدن ورزشکار را آن چنان آماده نگاه دارد که در میدان رقابت، تمام توان و غیرتش را خرج کند و هم ذهن او را آن چنان قوی و آسیب ناپذیر  نگاه دارد که در زمین بازی و خارج از آن، احساسی، عصبانی و خشن نشود؟ 🔸چه ضمانتی وجود دارد که یک ورزشکار با وجود ممارست، تمرین و  آمادگی جسمانی، تمام توانش را در زمین بازی خرج کند، یا با شکست احتمالی و عقب‌افتادن، احساسی و عصبانی نشود؟ از نظر نگارنده، ورزشکار با «بدن بیدار و ذهن برنده»، می‌تواند در زمین بازی و بیرون آن «برنده‌تر» باشد. 🔸داشتن بدن بیدار و ذهن برنده، بستگی به انگیزه بالای ورزشکار دارد، اینکه بعد از عقب افتادن در امتیازات یا گل خوردن، انگیزه‌اش کم نشود، خود را نبازد، احساسی و عصبانی نشود و با همان توان و نیرو ادامه دهد. با این نمایش حتی اگر ورزشکار رقابت را واگذار کند، بازنده‌ای سرافراز است نه بازنده‌تر. 🔸ورزشکار بازنده‌تر، کسی است که نتواند انگیزه‌اش را بازیابد یا آن را حفظ کند، ناامید شود و تلاشی برای بازگشت نکند و با خشونت و عصبانیت بخواهد عقب افتادگی‌اش را جبران کند. چنین انگیزه ای و قدرتی ، بستگی به استحکام شخصیت ورزشکار دارد. 🔸شخصیت مستحکم و مقاوم، از باور قوی و ایمان پر شور حاصل می‌شود. مایه باور و ایمان قوی نیز ارزش‌های یک ورزشکار است. تشخص یک ورزشکار به باور عمیق او مربوط می‌شود. از همین جا منطق تاکید رهبری روی حاشیه‌های ارزشی یک ورزشکار معلوم می‌شود. 🔸ارزش‌مداری در کنار تاثیر مستقیم روی استحکام شخصیت ورزشکار و حفظ انگیزه و اراده او حین رقابت برای رعایت بازی غیرتی و جوانمردانه، تشخّص ورزشکار ایرانی و هویت ملی او را در مقابل چشک میلیون ها تماشاگر نشان می دهد و ثبت می‌کند. 🔸در واقع ورزشکار ایرانی با نمایش ارزش‌ها در زمین و بیرون آن، یعنی صحنه‌هایی‌ نظیر شکرکردن ، سجده رفتن، با حجاب روی سکو رفتن، دست ندادن با نامحرم حین اهدای مدال و عدم رقابت با ورزشکاران رژیم اشغالگر، دلیل پیروزی خود را و تفاوت منطق خود را به مردم جهان نشان می دهند. همان دلیلی که به ما می‌گوید کدام ورزشکار یا تیم «برنده‌تر» است و کدام «بازنده‌تر». 🔸در مضمون بیان رهبری، ورزش قهرمانی ایرانی، بخشی از قدرت ملی است، قدرتی که نشان می‌دهد داشتن بدن بیدار و ذهن برنده، به حفظ انگیزه بستگی دارد و حفظ انگیزه ناشی از شخصیت مستحکم است. ورزش قهرمانی، شخصیت محکم ملی را نمایش می دهد، روحیه ملی را افزایش می دهد. ایران قوی به ورزش قوی نیاز دارد، زیرا شخصیت مقاوم مردم را نمایندگی می‌کند و موجب امتنان و افتخار او می‌شود.   @jafaraliyan
خط مرثیه-سازش علیه روایت حماسی از مقاومت ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸یکی از خطوط باریک انحرافی در خصوص پیام مقاومت، تبدیل آن به سوژه‌ای یا بهانه‌ای برای مرثیه‌سرایی و سپس «ای‌کاش‌گویی» است. همه ما از دیدن صحنه‌های جنایت رژیم اشغالگر متأثر، ناراحت و حزین می‌شویم. 🔸اما اگر این تأثر و اندوه در زبان ما تبدیل به جملاتی نظیر این، که «ای کاش حماس حمله نکرده بود»، «ای کاش مردم فلسطین و مجاهدین حماس دست از مقاومت و مبارزه بردارند» و «ای کاش مردم فلسطین تن به سازش و تسلیم بدهند»، «ای کاش بدون قید و شرط شروط اسرائیل را برای آتش‌بس بپذیرند» بدانیم در حال تغییر دادنِ پیام و معنای مقاومت هستیم. 🔸این روزها موج احساسات ضدصهیونیستی در سراسر جهان و ایران، واقعیتی سخت را به افراد و جریاناتی که هیچ‌گاه موضع‌گیری صریحی علیه رژیم غاصب نداشته‌اند، تحمیل کرده است. آنها حتی نمی‌توانند به راحتی موضع وسط و بینابینی بگیرند، مجبورند با این موج همراه شوند، اما راه تغییر پیام مقاومت برای آنها بسته نیست. می‌توان گفت روح کلی گفتارها و اندیشه‌های این طیف، ترویج خط انحرافی «مرثیه-سازش» است. 🔸به شدت احساس همدردی می‌کنند، حتی تأثر و غم شدید خود را بازنمایی می‌کنند، اما در زبان «ای‌کاش‌گو» بوده و در تحلیل بر «بی‌فایدگی و بی‌نتیجه‌بودن مقاومت» تأکید می‌کنند. خروجی این گفتار و تحلیل در زبان آنها، ناتوان بودن جبهه مقاومت و قوی و شکست‌ناپذیر بودن رژیم اشغالگر است. آنها در نهایت سازش از موضع ضعف و پایین را تجویز می‌کنند. 🔸شاید گزاره «گریه برای سازش» توصیف روشن‌تری در باره خط مرثیه-سازش باشد. اما در مقابل این خط انحرافی، روایت حماسی از مقاومت، نمایانگر واقعیت صحنه‌ مقاومت مردم فلسطین است. همان خطی که متأثر و حزین می‌شود اما اندوهش را به نیرویی برای مبارزه و‌ جهاد تبدیل می‌کند، نه ضعف و تسلیم و پذیرش هر شرطی. 🔸«گریه برای خیزش»، منطق روایت حماسی از مقاومت است. منطق عملیات و حرکت. همان منطقی که اسرائیل را ضربه فنی‌ کرد. و هر تلاش رژیم اشغالگر را برای جبران شکست مذبوحانه و از موضع ضعف تحلیل کرد. یعنی موجب ناامیدی صهیونست‌ها از توفیق در میدان مبارزه شد و آنها را به خط توحش و کشتار کودکان و زنان و حمله به بیمارستان‌ها، مدارس و اردوگاه‌ها انداخت. 🔸روایان خط حماسه-مقاومت، اکنون باید اسراییل بعد از ضربه فنی را بیشتر و بهتر روایت کنند تا زبان «ای‌کاش‌گویان» به لکنت افتاده و مجبور شوند این واقعیت سخت را نیز بپذیرند. @jafaraliyan http://www.Javann.ir/0052Ga
بیست ویژگی «تحلیل‌گران آشپزخانه‌ای» جناح اصلاحات ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸اول. مردم را ساده‌اندیش، بی‌خبر یا کم‌خبر از واقعیت‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی فرض می‌کنند. 🔸دوم. بجای کاربرد استدلال‌های متقن و منطقی، از مشهورات و مقبولات حتی به خطا استفاده می‌کنند. 🔸سوم. از خواندن تحلیل‌هایشان چیزی به دانش و آگاهی مردم اضافه نمی‌شود، بلکه آنان را به خطا و اشتباه می‌اندازد. 🔸چهارم. حرف‌های خود را با غرو‌لند، ایرادگیری، منفی‌بافی و تخریب سوژه‌های خود بیان کرده و مخاطب را آزار می‌دهند. 🔸پنجم. تحلیل‌هایشان را نه با نیت اصلاح یک‌ خطا یا یک روال اشتباه، بلکه به قصد مچ‌گیری و تسویه حساب ارائه می‌دهند. 🔸ششم. حرف‌های اصلی خود را پشت حجاب کلمات و جملات پنهان می‌کنند، اما پیام‌ خود را غیرمستقیم به مخاطب منتقل می‌کنند. 🔸هفتم. پرهیزی از این ندارند که به آنچه در کلام و تحلیل می‌گویند، ملتزم باشند و سعی می‌کنند با نقابی از ریاکاری و نمایش حرف بزنند. 🔸هشتم. در تحلیل‌های خود دچار سوگیری‌های سیاسی و جناحی بوده و حاضرند برای تأمین منافع جناحی، مصالح ملی و میهنی را نادیده بگیرند. 🔸نهم. بیشتر تمایل دارند حرف‌ها و تحلیل‌های کم اهمیت خود را‌ به‌شکل مگو، درگوشی و مهم جلوه داده و از طریق کانال‌های غیررسمی منتشر کنند. 🔸دهم. تحلیل‌هایشان دارای عمق و ژرفای بسیار کمی بوده و دارای تاریخ مصرف روزانه است. با امواج خبری بر می‌خیزد و با فروکش آن، خاموش می‌شود. 🔸یازدهم. حس مخاطب را برمی‌انگیزند و تحریک می‌کنند، نه عقل و خرد او و یا حتی عاطفه‌اش. همین که توجهی را جلب کرده و دیده شوند، به خواسته خود رسیده‌اند.‌ 🔸دوازدهم. درگیر جزئیات بوده و علاقه دارند با مشاهده یک مصداق جزئی، حکمی کلی صادر کنند و از انواع مغالطات استفاده می‌کنند. 🔸سیزدهم. تحلیل غلط خود را آن‌چنان با اعتماد به نفس و محکم بیان می‌کنند که ذره‌ای در مخاطب حس تزلزل و تردید به آن ایجاد نکند. 🔸چهاردهم. جو سازند، از کاه، کوه می‌سازند و حاضرند برای یک دکمه کت بدوزند تا ذائقه‌ مخاطب را تغییر داده و با خود همراه سازند. هیاهو برای هیچ. 🔸پانزدهم. اهل تافتن و بافتن و آب و تاب دادن هستند و بدون روده‌درازی اصل مطلب را بیان نمی‌کنند. یافته خود را به متاعی گزاف خرج می‌کنند. تافتن و بافتن و تاب‌دادن.‌ 🔸شانزدهم. به شدت داری انواع و اقسام سوگیرهای شناختی هستند و اطمینانشان به حکم و قضاوت خود را فراتر از واقعیت صحنه می‌دانند. فکر می‌کنند همیشه حق با آنهاست.‌ 🔸هفدهم. دچار آسیب «ادراک گزینشی» هستند. یعنی ذهن‌شان هر آنچه درست می‌پندارد را دریافت می‌کند و هرچه مخالف پندارد، رد می‌کند. هر آنچه بخواهد می‌بیند. 🔸هجدهم.‌ فکر می‌کنند مردم هوادار کسانی هستند که کلاً مخالف همه چیز هستند و حتی به شکاف دیوار هم گیر می‌دهند.‌ 🔸نوزدهم. مدعی‌ هستند صدای مردم را بهتر می‌شنوند و بهتر می‌توانند مطالبات و خواسته‌هایشان را نمایندگی کنند، حال آنکه اکثراً آنها را منحرف می‌کنند. 🔸بیستم. فکر می‌کنند مردم‌ بهتر صدای آنها را می‌شنوند، چون تحلیل‌های تاکسی‌طور را حد نصاب ذهنیت عمومی تلقی می‌کنند. @jafaraliyan
36.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قله خروشچف چه بود؟ 🔸بیژن اشتری مترجم آثار روسی به فارسی، چندی پیش بخشی از کتاب در دست ترجمه‌اش را در کانال شخصی‌اش بارگذاری کرده و در آن نوشته بود، خروشچف در سال ۱۹۶۱ در گرماگرم سخنرانی کنگره حزب کمونیست گفته: رفقا! ما به قله نزدیک شده‌ایم و تا سال ۱۹۸۰ درآمد سرانه و حجم تولید ناخالص ملی‌‌مان از آمریکا جلو می‌زند. 🔸اشتری با این متن و آثار ترجمه‌ای‌اش یکی از کارگزاران ایجاد تصور شباهت انقلاب شوروی با انقلاب اسلامی است و اعتقاد دارد هر آنچه بر سر شوروی آمده، بر سر ایران پس از انقلاب می‌آید.‌ یکی از غلط‌های رایج و ذهنیت‌های اشتباه، همین شباهت‌پذیری دو انقلاب گفته شده است که مدام توسط طیفی از مترجمین به‌گونه‌ای هدفدار تقویت می‌شود. 🔸اشتری هم از همین دسته است. او البته بسیار بی‌دقت و مغرض است. در این مستند_ویدیوی کوتاه که امشب فراگیر شده، مستندساز قله واقعی خروشچف را نه لابلای متن‌های هدفدار و روایت‌های جهت‌دار که در دل گزارشات تاریخی و تصاویر مستند، روایت کرده است. 🔸توصیه می‌کنم حتماً این ویدیو را ملاحظه فرمایید. @jafaraliyan
چرا مهدی‌ جمشیدی مناظره می‌کند؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸سوالی که این روزها در میان طیفی از عناصر و دغدغه‌مندان عرصه تبیین و برخی از مخاطبان این حوزه بوجود آمده، آن است که چرا مهدی جمشیدی با اینکه می‌داند شبکه تیزرسازان و تقطیع‌کاران به شدت منتظر سوءاستفاده و دروغ‌سازی هستند، حاضر به مناظره می‌شود؟ 🔸آیا مهدی جمشیدی خط و ربط «کافه‌خبر» را نمی‌داند که دعوت آن را می‌پذیرد؟ آیا او طرف مقابلش را نمی‌شناسد؟ آیا نمی‌داند که مجری و طرف دیگر مناظره همدست هستند و او باید با هر دو نفر مقابله کند؟ آیا نمی‌داند که سوالات جهت‌دار تنظیم شده است؟ آیا نمی‌داند که آنها بی‌اخلاقی کرده و عنوان مناظره را از «امکان‌ اجتماعی الزام حجاب» به «مواجهه جمهوری اسلامی با حجاب اجباری» تغییر می‌دهند؟ 🔸مهدی جمشیدی همه اینها را می‌دانست و پیش‌بینی هم کرده بود. می‌دانست با این بی‌اخلاقی‌ها و خلف وعده‌ها، او را ترور شخصیت خواهند کرد. می‌دانست هژمونی رسانه‌ای جریان معارض، از او تصویری خشن، بی‌منطق و سرکوب‌خواه، می‌سازد. می‌دانست حتی برخی عناصر جبهه تبیین درگیر قضاوت بر مبنای همین تیزرها خواهند شد و غیرمنصفانه بر او می‌تازند.‌ حتی می‌دانست کسانی از همین جبهه، فرصت را غنیمت شمرده و به تسویه حساب شخصی خواهند پرداخت.‌ 🔸اما برای مهدی جمشیدی که تربیت یافته مکتب امام و رهبری و فراگیرنده آموزهای آنان و اندیشه‌های متفکرین بزرگ انقلاب اسلامی است، منیت و خودخواهی و خودخوانی، قربانی حقیقت و راستی و رک‌گویی است. در زبان و بیان او، چشمه جوشان گفتار انقلابی، جاری است. صلابت این گفتار، پرده از چهره مذبذبین و مرددین می‌اندازد. او خود هیچ‌گاه در نوشیدن و نوشاندن این چشمه جاری مردد نیست. 🔸او مطمئن است که منطق اندیشه اسلام ناب، بر هر توطئه، تخریب و حمله فائق می‌آید.‌ رضایت‌مندان و خشنودان از این گفتار، جای پایی در این رسانه یک‌طرفه ندارند. او می‌داند چه دل‌های صاف و زلالی را در این مردم خداجو، خشنود ساخته. برای او مثل روز روشن است، تخریب و ترور شخصیتش، بزرگترین امکان واقعی رشد را به ارمغان می‌آورد. رفتار او تصنعی و نمایشی نیست. التفات جمشیدی به پدیده‌ها و تحلیل موضوعات، خودمدارانه نیست. 🔸او به گوهری دست یافته که در انبساط کلامی و فکری‌اش منعکس شده است. منطق او در طول مناظره معرف همین گوهر وجودی است. نه عصبانی می‌شود، نه از موضع حقش کوتاه می‌آید. همین منطق است که عبدالکریمی را بارها خلع سلاح کرده و با خود همراه می‌کند. همان قسمت‌هایی که تیزرسازان پنهان کرده‌اند. جمشیدی می‌داند حرف انقلاب کلی‌ترین، عمومی‌ترین، جامع‌ترین و مردمی‌ترین گفتار این کشور است.‌ 🔸جمشیدی می‌داند که تنها نیست، او می‌داند آن‌ها که حامی و هوادار گفتار انقلاب هستند، اهل حرف نیستند، اهل عملند. دفاع از ارزش‌های انقلاب و دستاوردهای نظام که جمشیدی خود را وقف آن کرده است، را به جان و دل می‌خرند و برایش آرزوی موفقیت و دعای خیر خواهند کرد. جمشیدی هم هوای آگاهی انقلابی مردم را دارد و از این زخم‌ ِزبان‌ها و تنهایی‌های رسانه‌ای دلگیر نمی‌شود.‌ هر چند میدان سختی است اما با ترور شخصیت جمشیدی، نه او ناامید می‌شود و نه دیگر عناصر این جبهه. @jafaraliyan
چرا شهدا زندگی‌خواه هستند؟ ✍ جعفرعلیان‌نژادی 🔸آیا زنده بودن شهید تنها به معنای ماندگاری او در یاد و خاطر مردم است؟ حیث زنده بودن شهید چیست؟ نگارنده در این یادداشت قصد دارد، از زاویه‌ای جدید به تداوم حیات شهید در زندگی اجتماعی بپردازد. 🔸ژاک لکان فیلسوف_روانکاو فرانسوی، بحثی جالب در این خصوص دارد که به روشن شدن موضوع ما کمک می‌کند. وی در خصوص رابطه آیین سوگواری و ادامه حیات متوفیان در ذهن بستگان نزدیکِ تازه‌گذشته نوشته است. 🔸او می‌گوید اگر بستگان فرد درگذشته، حق آیین سوگواری را ادا نکنند، یاد متوفی در ذهن آنان باقی می‌ماند و آنها هیچگاه نمی‌توانند باور کنند، او را از دست داده‌اند و این موضوع می‌تواند تبدیل به نوعی روان‌رنجوری شود. 🔸لکان می‌خواهد بگوید در واقع این فرد متوفی است که در ذهن بستگان نزدیک او به زندگی ادامه می‌دهد و هر از چندگاهی به شکل عوارض روانی بروز و ظهور می‌کند و نمی‌گذارد آنها به زندگی عادی خود ادامه دهند. گاهی این عارضه به برخی بیماری‌های روانی شدید نیز منجر می‌شود.‌ 🔸البته تشخیص لکان درست بود و تحلیل او پر بیراه نبود. هرچند از مرده‌، کاری بر نمی‌آمد، اما این زندگان بودند که با فکر مردگی خو گرفته بودند.‌ در واقع راه‌حل آنان، «پایان خوب» بود به همین دلیل هم «خوب مردن» یا «مرگ خوب» تبدیل به یک فرهنگ در دنیای غربی شد. 🔸یکی از پایان‌های خوب، برگزاری زیبای مراسم خاکسپاری بود. مرده در تابوت شیک قرار می‌گرفت و شرکت‌کنندگان مراسم وداع، با انداختن گل روی جسد مرده، می‌خواستند این پایان را زیبا کنند. زیبا کردن پایان همان ادا کردن حق خاکسپاری بود. خانواده معزا در لحظه خاکسپاری، با یک پایان خوب، هم جسد مرده، هم «یاد» او را، همزمان خاک می‌کردند. 🔸راه دیگر برای پایان خوب، «مرگ برنامه‌ریزی شده» بود.‌ همین که کاری کنند تا افراد به نحوی غافلگیر کننده و پیش‌بینی نشده نمیرند، این هدف محقق شده بود. حادثه، تصادف، بیماری بی سابقه و... جزء همین موارد غافگیرکننده بود. از نظر آنان باید افراد در روال طبیعی زندگی به مرگ نزدیک شوند و بمیرند. 🔸آنان چار‌ه‌ای نداشتند تا برای تحمل واقعیت مرگ، چنین راه‌هایی را بروند، برای همین مسأله آنان یک پایان خوب بود، نه شروع دوباره. سائق مرگ بر کل فرهنگ زندگی غربی سایه انداخته بود و تمام تلاش افراد معطوف به عقب انداختن ساعت مرگ، فراموش کردن آن، یا زیباسازی لحظه پایان بود. برای آنها لحظه مرگ، لحظه تمام شدن همه چیز بود. 🔸در مقابل این نگاه، نگاهی دیگر در مشرق زمین وجود داشت که فقط فکر «پایان خوب» نبود، بلکه در عوض به فکر «زندگی بی‌پایان» بود. در این نگاه، پایان به معنای تمام بودن نبود، ادامه حیات بود. برای آنها که راه و رسم زندگی را یاد گرفته بودند، مرگ طبیعی مانع تداوم حیات نبود. 🔸آنها مرگ را آخر دنیا نمی‌دانستند، انتخاب کرده بودند، بیشتر زنده بمانند، همیشه زنده باشند، مرگ اندیش نبودند، مرگ‌خواه نبودند، در عوض خواهان زندگی بودند و این را در حیات دنیوی خود هم نشان داده بودند. 🔸حکمت تأکید مقام معظم رهبری به مطالعه جزئیات زندگی شهدا، همین است. اینکه این مای غفلت زده بفهمد و بداند شهدا رسم زندگی دنیوی هم بهتر از دیگران بلد بودند. در این جزئیات است که معلوم می‌شود، شهدا کجا رمز زندگی بی‌پایان را فهمیدند. 🔸اینکه بفهمیم، طروات زندگی ما نه فقط با باور به زنده بودن یاد شهدا، بلکه به واقعیت حیات آنها بعد از شهادت‌شان مربوط است. اینکه بدانیم انگیزه شهید و روحیه او باقی است، چه متوجه باشیم چه نباشیم. اینکه بدانیم قوام زندگی اجتماعی ما به حقیقت شهید وابسته است. اینکه بدانیم شهدا زندگی‌خواه بودند و زندگی ساز هستند. اینکه بدانیم شهدا واقعاً زنده‌اند، اینکه بدانیم آنها مانده‌اند و شاید ما رفته باشیم... @jafaraliyan