📝 بسم الله الرّحمن الرّحیم
دشمنان شرور و جنایتکار ملت ایران، بار دیگر فاجعه آفریدند و جمع زیادی از مردم عزیز را در کرمان و در فضای معطّر مزار شهیدان، به شهادت رساندند.
🔹ملت ایران عزادار شد و خانوادههای زیادی در سوگ جگر گوشگان و عزیزان خود غرق ماتم شدند. جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند. بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله.
🔹اینجانب در عزای خانوادههای مصیبت دیده با آنان همدل وهمراهم و صبر و تسلّای آنان را از خداوند متعال مسألت میکنم. روح مطهر شهیدان انشاءالله میهمان بانوی دو عالم و مادر شهیدان حضرت صدیقهی طاهره سلام الله علیها است. با مجروحان حادثه همدردی میکنم و شفای آنان را از درگاه الهی خواستارم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔸امروز مهمان محفل گفتوگوی گفتینو بودم. از شهری که لیاقت دوست داشته شدن دارد، گفتم. اینکه چطور شهر زنده را به شهر زندگی تبدیل کنیم. در یادداشتی خواهم گفت چطور شهرها را شهر زندگی کنیم. همه رمز این تبدیل در بازخوانی رابطه شهر و شهید است.
🔸شهر هم میتواند زنده باشد، به شرطی که مردمش هم شاهد باشند، مانند همین شهر کرمان که در یک لحظه صد شهید داد، شهری که لایق دوست داشته شدن است. چون شهر زندگی است. چون مردمش شاهد زندگی بیپایانند نه پایان زندگی. چون مردمش لایق شهادتند. میخواهند بیشتر بینند نه با چشم سر، بلکه با چشم جان.
@jafaraliyan
جامعه برابر یا جامعه برادر؟!
✍جعفرعلیاننژادی
🔸جامعه برابر میخواهیم یا جامعه برادر؟! پاسخ به این سوال تکلیف بسیاری از جهت گیری و سیاستگذاریهای اجتماعی را روشن میکند. حتی شاید بتواند تمرینی برای «جور دیگر» دیدن جامعه باشد.
🔸نگارنده در این یادداشت مفصل سعی کرده، ابتدا ایده برابری اجتماعی به مثابه بهنجارسازی را توصیف و سپس نقد کند و بعد از آن ایده برادری اجتماعی را مورد بحث و تامل قراردهد.
🔸در لابلای بحث هم از مثالها و مصادیقی استفاده کرده که به درک بهتر موضوع کمک میکند. نگارنده همچنین، ذیل ایده برادری، سعی کرده راهکارهایی عملیاتی و در دسترس ارائه دهد.
🔸در صورت تمایل، این مطلب را که ۱۳ دیماه در فرهیختگان منتشر شد، از طریق لینک زیر مطالعه فرمایید:
http://fdn.ir/page/247043/
مردمداری چیست؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸یکی از فرازهای مهم بیانات رهبری در 19 دی ماه، بدست دادن شاخصهای کلان مردمداری بود. نگارنده مبتنی بر درک و دریافت خویش از این سخنرانی، چند نکته اصلی را در خصوص شاخصهای مردمداری مسئولین، عناصر و مراجع تبیینگر و مخاطب دار، احصاء کرده و به رشته تحریر درآورده است:
🔸۱. اعتماد قلبی به مردم، طوری که حاضر باشند حرف دلشان را به مردم زده و هیچ جایگزینی مانند گروههای سیاسی یا شخصیتهای معروف را بر آن ترجیح ندهد.
🔸۲. حضور با کیفیت در مردم، طوری که، هم بدانند هدف از حضورشات چیست، و هم چشم دل مردم را نسبت به آن هدف روشن کند.
🔸۳.حضور جهتدار و معرفتبخش در مردم، طوری که هدفهایی نظیر «حاکمیت اسلام، عزت ملی، صلاح کامل ملت ایران، اعتلای ملت ایران و مقابله با استکبار» را در دستور کار خود قرار دهند و توان معرفتی مردم را نسبت به آن بالا ببرند.
🔸۴.دعوت به حضور مردم در همه صحنهها، طوری که موانع حضور آنان در میادین فرهنگی، دینی و سیاسی برطرف نمایند.
🔸۵. آگاهی از راهبرد اساسی دشمن در بیرون کردن مردم از صحنه، طوری که برای خنثیسازی پروژههای فعال «مایوسسازی»، «بیاعتقادسازی یا ایمانزدایی دینی» و «هراسآفرینی» برنامه داشته باشند.
🔸۶. سعه صدر اجتماعی، به معنای بالا بردن حساسیت قلبی مردم نسبت به عادی شدن عمومیترین گناهان (مانند بیحجابی). اگر حساسیت قلبی جامعه تحریک شود، اساسا میل به سازگاری با گناه کاهش مییابد.
🔸۷.سعه صدر سیاسی، به معنای ایجاد فضایی برای ابراز اختلاف سلایق سیاسی مردم و کور کردن فضای دوقطبیساز و تفرقهانگیز مجادلات سیاسی.
🔸۸. دعوت به مشارکت در انتخابات، به عنوان عالیترین بستر تجلی حضور مردم در صحنه سیاسی.
سادهزیستی رهبرِ انقلاب
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸عموماً نزد همه ما، تصویری که از مقام معظم رهبری شکل گرفته، چهره یک رهبر سیاسی و دینی است که همه ساحات وجودیاش وقف مسائل نظام و دنیای اسلام است. چهره رهبری که همواره در حال گرهگشایی از کار مسلمین بوده و تبیین و هدایت امور را بر عهده دارد. همه نشست و برخاست ایشان با مسئولین نظام بوده و در قالب دیدارهایی رسمی با مردم مواجه میشود.
🔸ما آنقدر به این تصویر اصلی عادت کردهایم که اصلاً از یاد بردهایم، پس تکلیف زندگی معمولی چه میشود؟ پس خانواده کجای این زندگی پرمشغله جای دارد؟ حتی اگر به این پرسشها هم برسیم و جوابهایی را هم برایش پیدا کنیم، پیش خود خواهیم گفت، حتماً رهبر یک نظام اسلامی که بار سنگینترین مسئولیت را بر دوش کشیده، باید طوری دیگر زندگی کند.
🔸اما در کمال شگفتی باید گفت، رهبر انقلاب مانند همه مردم، یک زندگی عادی و معمولی هم دارد. ویدیویی اخیرا از سفر غیررسمی معظمله در سال ۹۵ به مشهد اردهال منتشر شده که در آن نشان میدهد، ایشان و خانواده همگی با یک اتوبوس معمولی راهی زیارت امامزاده علیبنمحمدباقر(ع) شدهاند.
🔸پیش از این نیز تصویر حضور ایشان با لباس مبدل در بازدید از حادثهدیدگان زلزله بم را در ذهن داریم. در «مستندهای غیررسمی» نیز نوع تعامل و حشرونشر صمیمی ایشان با اقشار و اصناف مختلف را دیدهایم. دیدارهای صمیمی و دوستانه زیاد ایشان با اهالی هنر و ادبیات نیز بارها مشاهده کردهایم یا تصاویر کوهنوردی ایشان.
🔸در عین حال سفر کاشان معظمله، واجد یک ویژگی تازه بود که کمتر دیده بودیم. اینکه اینطور عادی و معمولی مثل همه مردم کشورمان برای سفری زیارتی، بدون تشریفات یا تدابیر خاص، بنحوی غافلگیرکننده به همراه اعضای خانواده خود، وارد صحن و سرای سلطان علی (بنمحمد) میشود.
🔸نوهها دور ضریح میچرخند، در حیاط امامزاده میدوند و بازی میکنند. ایشان هم دستنوهها را میگیرد یا بغل میکند. همانجا سفره پهن میکنند و صبحانه میخورند و بعد از یکی دو ساعت زیارت، مجددا به همراه همه اعضای خانواده(از فرزندان تا عروس و داماد و نوهها) سوار اتوبوس شده و به تهران باز میگردند.
🔸برای مردم آن ناحیه این خاطره، هفت سال است تبدیل به قابی ناب و فراموشنشدنی شده است. آنها هفت سال است که فهمیدند رهبر انقلاب هم مانند همه آنها، یک زندگی معمولی هم دارد. حالا این فیلم منتشر شده، نشان میدهد، رهبر انقلاب، اهل زندگی است، مثل همه مردم ایران، البته نه دور از آنان، بلکه در میان آنها و شدیداً مانند آنها ...
@jafaraliyan
«مکث» پایه ایجاد آگاهی شهری
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸روال عادی زندگی روزمره در شهر، چشم ما را به کوچه و خیابانها و مترو و تاکسی و اتوبوسها، عادت میدهد، حتی شاید میزان توجه ما را به تابلوها و بیلبوردهای حاوی پیام یا تبلیغ کم کند. ما در بسیاری موارد بدون اینکه اینگونه چیزها چشممان را بگیرد، خیلی معمولی و بیتفاوت از کنار آنها رد میشویم.
🔸این موضوع به عنوان یکی از مهمترین موانع دیده شدن پیامهای شهری باید مورد مطالعه و توجه قرار گیرد. نداشتن تحلیل در این خصوص و عدم پیشبینی کافی میتواند، به نحو قابل ملاحظهای از آثار واقعی مورد انتظار بکاهد. در واقع هزینههایی بالا با بازدهی کم صورت بگیرد.
🔸دنیلکانمن در کتاب «تفکر سریع و آهسته»، به نحوی این موضوع را مورد تامل قرار داده است. ما دو سیستم مواجهه با واقعیت و پدیدههای بیرونی داریم، یک نحوه برخورد غیرارادی و شهودی و سریع، و دیگر برخورد ارادی و تحلیلی و آهسته. عادت به شهر، منجر به ماندن ما در مرحله اول می شود.
🔸 تبلیغات یا پیامهایی که با هدف ایجاد تامل یا آگاهی موثر تولید میشود، با معضل عادتوارگی به تصاویر و پیامهایی گذرا و متناسب با گونه اول می شود. کارکرد سیستم اول، آماده سازی «برداشتها»،«دریافتها»، «تصمیمها» و «احساسها» است.
🔸اگر سیستم دوم این برداشتها و دریافتها را تصدیق کند، آنها تبدیل به باور یا محرکهایی برای اعمال ارادی خواهند شد. به همین دلیل است که در اینجا مفهوم شهر زنده تداعی میشود، شهری که از خود اراده دارد و خواهان دیده شدن است.
🔸شهری که میخواهد ارادهمند باشد و انگیزه ایجاد کند، نباید تنها فضایی برای دلالتهای سیستم اول باشد، باید ساکنان و اعضای واقعی خود را به حرکت درآورد، حرکت در آگاهی. حرکت از سیستم یک به سیستم دو. برای روشن شدن بیشتر بحث، کانمن در این کتاب، خواننده را به نمایشی کوتاه با نام «گوریل نامرئی» ارجاع میدهد.
🔸در این ویدیو از مخاطب خواسته شده، تعداد پاسهای گروه سفید را بشمارد. دو گروه سفید و مشکی با توپ بستکبال به شکلی متداخل و بینظم در حال پاسکاری هستند، حالا مخاطب باید تعداد این پاسهای گروه سفید را بشمارد. در میانه این شمارش، گوریلی مشکی به مدت 9 ثانیه و به آرامی از وسط گروه سفید و سیاه میگذرد.
🔸کانمن میگوید هزاران نفر این فیلم را دیدهاند و حدود نیمی از آنان متوجه هیچ چیز غیرعادی نشدهاند. در واقع وظیفه شمردن و دستورالعمل نادیدهگرفتن یکی از گروهها، موجب این کوری میشود. نتیجهای که از این گفته کانون میشود گرفت آن است که عادت به یک نحوه مواجهه و برخورد با شهر، چشم و ذهن را از پدیدههای جدیدتر و غافلگیرکننده، غافل میکند.
🔸در این فیلم اگر مخاطب اندکی در شمارش تعداد پاسهای سفید مکث کند، به ناگاه متوجه این موجود غیرعادی میشد. بنابراین شاید بتوان یکی از شاخصههای زنده بودن شهر را در جلب توجه سیستم ۲ به خود جستوجو کرد. پرسش آن است که آیا توانستهایم شهری بسازیم که آن دریافتها و برداشتها و احساسها و تصمیمهای غیرارادی را به باورهایی عمق یافته و پیرو آن ارادههایی برای تغییر وضعیت برسانیم.
🔸شهر زنده باید بتواند پیامهایش را به گوش جان شهروندان برساند. ایدئولوژی مصرف از طریق بازی با ناخودآگاه و در سطح سیستم ۱ فعالیت میکند. تبلیغات متمرکز روی سیستم یک و با هدف تحریک ناخودآگاه مصرفی عمل میکنند. شهر زنده نمی تواند با پیامرسانی در سطح یک سرپا بماند. پیامها باید از جاهایی که چشم عادت کرده به جاهایی چشمگیر تغییر مکان دهد.
🔸خطاهای ادراکی جملگی در سطح یک رخ میدهد و برداشتها و دریافتهای ناقص را مایه باور و حرکت میکند. باید برای این موضوع فکری کرد. جملهای از حاج قاسم در یکی از بیلبوردهای شهری دیدم که در ذهن مخاطب پرسش ایجاد میکرد و مایه تفکر و تامل او میشد. «هرگز نمیخواستم سلاح به دست بگیرم»
🔸این جمله به ظاهر قدری با زیست مجاهدانه و در میدان حاج قاسم معارض است و همین موضوع، منجر به تامل و تفکر مخاطب میشود. مخاطب در برخورد با این پیام، دوگونه موضعگیری حاصل میکند، اول انکار دوم اثبات. تالی تلو این جمله آن است که من مجبور شدم سلاح بگیرم و موضع من همیشه دفاعی بوده است. دفاع از مظلوم و حق و نه ظالم و تجاوزگر.
🔸موضع اول یعنی انکار انتساب این جمله به حاج قاسم، ماندن در سطح سیستم یک است، اما موضع دوم، عبور به سطح دوم است. به نظر میرسد این پیام توانسته در ایجاد این مکث و عبور به سطح ۲ موفق باشد. برای تولید پیامهای شهری به چنین تکنیکهای نیاز داریم.
@jafaraliyan
کی ضرر میکنه؟!
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸کمتر کسی است که این صحنه از سریال لیسانسهها را ندیده باشد. صحنهای که در آن حبیب، پای روی پا انداخته، چای داغ جلویش گذاشتهاند و حبه قندی را هم بین دو لبش نگاه داشته است. در همین موقعیت است که در واکنش به شنیدن جواب نه از دختری که خواستگاری کرده، میگوید: «کی ضرر میکنه؟»
🔸رفتار و گفتار انتخاباتی برخی سیاسیون نظیر حسنروحانی، بیشباهت به این صحنه نیست. حسن روحانی این روزها کم حرف نمیزند. جایی هم نیست که بنشیند حرف از انتخابات نزند. او از مردم میخواهد در انتخابات شرکت کنند. منتها طرز دعوتش طوری است که کسی باورش نمیکند.
🔸یکجا از افعال معکوس استفاده میکند و میگوید رأی ندادن هم نوعی رأی دادن است، چون صحنه خالی شده و موجب میشود کسانی رأی بیاورند که مردم نمیخواهند. در واقع او دارد مثل حبیب لیسانسهها میگوید اگر رأی ندید، «کی ضرر میکنه؟»
🔸جای دیگر نیز با همین ژست حق به جانب میگوید این اولین باری است که اقلیت حاکم و اکثریت مردم نمیخواهند رأی بدهند. چون اقلیت حاکم تنها با کاهش مشارکت رأی میآورد. در واقع مجدداً او مردم و مخاطبین را با این سوال مواجه میکند که اگر رأی ندهید، «کی ضرر میکنه؟!»
🔸کاش کسی باشد به حسن روحانی بگوید، آن سریال طولانی تمام شد، نقشت عوض شده. کاش کسی باشد به او بگوید، مردم از اعتماد به این نقش و ژست حقبهجانب او کم ضرر ندیدهاند. خاطره تلخ دهه نود را کسی به این راحتیها فراموش نمیکند.
🔸حسن روحانی در مقابل اگر بجای هضم شدن در نقش حبیب لیسانسهها، صادقانه خطاهایش را میپذیرفت و مردم را سرراست و واقعی به مشارکت در انتخابات دعوت میکرد، حتماً باورپذیرتر میشد و شاید میتوانست تاحدی در این دعوت موفق شود.
🔸 اما او حسن روحانی است، نمیتواند بدون تعریض حرف بزند. پس بهتر است از سروش صحت بخواهیم، قسمت سوم سریال لیسانسهها را بسازد، البته به شرطی که حبیبش سر عقل آمده باشد. (صفحه اینستاگرامی سره)
@jafaraliyan
تهران چگونه تهران شد؟
✍جعفرعلیاننژادی
🔸چه شد که تهران پیشرو و الهامبخش حرکت انقلابی در سراسر کشور شد؟ این سوالی است که به نظر میرسد مدتهاست جای طرح آن وجود داشت اما کسی به آن نپرداخته بود. التفاتی که مقاممعظمرهبری در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت شهدای پایتخت، در خصوص پرداختن به شهر تهران و ادای حق آن، به ما دادند، میتواند زمینهای برای طرح این سوال باشد.
🔸در میان نظریات مربوط به مطالعات شهری، نظریه «حقبهشهر» هانریلوفور از جایگاه رفیعی برخوردار است. این نظریه بیشتر دست مایه محققین شهری برای ایجاد تغییرات کالبدی در شهر بوده و گاها ابزاری برای حمله نظرورزان اندیشه چپ به جسم و جان بیدفاع این شهر بزرگ بوده است.
🔸هانری لوفور در میان حقوق متفاوت اجتماعی شهروندان، با این نظریه حق جدیدی را معرفی و شناسایی کرد به نام «حق زندگی شهری». در واقع شهروندان یک شهر از حقی ویژه به نام حق زندگی شهری نیز برخوردار هستند که باید به نحوی این حق نیز در کنار دیگر حقوق شهروندی ادا شود.
🔸 حقی عمومی که به طور مشخص در دو موضوع حکمروایی شهری و تخصیص فضا، مورد توجه قرار گرفته است. یعنی هر شهروندی هم حق مشارکت در مدیریت شهری را دارد و هم حق استفاده از فضاهای عمومی. این حق بسته به عملکرد شهرداریها قابل افزایش یا کاهش است.
🔸این نظریه تا حدی راهنمای متخصصین و مدیران شهری برای تغییر ظاهری و کالبدی شهر بوده است. آنها بر این اساس، شهرها را طوری طراحی میکنند که هم امکان مشارکت در تصمیمات محلهای، منطقهای و شهری برای شهروندان فراهم شود و هم امکان بهرهبرداری بیشتر آنان از فضای عمومی. شاید بتوان طرح «من شهردارم» دوره فعلی شهرداری را متاثر از چنین فهمی تحلیل کرد.
🔸جریان چپ نیز به سهم خود این حق را در ستیز و تقابل شهروندان با حاکمان شهری تئوریزه کردهاند. از نظر آنان شهروندان باید دست به ساختشکنی حق «محدود شده» خود توسط حاکمان شهری بزنند. یعنی حقوق بیشتری طلب کنند. عبارت کلیدی و مهم «تولید فضا» به عنوان یک کنش شهروندی در برابر فضاسازیهای شهری در این خصوص مورد توجه قرار گرفته است.
🔸آنان بیشتر روی مقوله مصرف فضای شهری مانور دادهاند. میتوان گفت تلاش آنان نوعی معنابخشی به زندگی شهری از طریق مصرف ابتکاری یا ابتکار در مصرف بوده است. اینکه شهروندان بتوانند فضاهای جدیدی برای مصرف خلق کنند که بیرون از فضاسازیهای حاکمان شهری باشد. یا علیه سیاستهای فضایی آنها، فشاراجتماعی ایجاد کنند.
🔸با این حال جای این پرسش باقی است که آیا حق زندگی شهری، تنها به معطوف به بهبود کالبدی، جسمانی و مصرفی شهری است، یا شهروندان در حق زندگی شهری خود، خواهان بهبود فضای روحی و معنوی شهر نیز باید باشند؟پاسخ مثبت است. حرکت مردم تهران در طول 150 سال اخیر، متاثر از فضایی دیگر بوده است که با این تعاریف مألوف و معروف علمی از فضاسازی شهری، قابل فهم و شناسایی نیست.
🔸تعین این حرکتها در طول تاریخ به طور خاص در اقداماتی نظیر مخالفت با قرارداد رویترز با هدایت ملاعلیکنی، قضیه تنباکو با پیشاهنگی مرحوم میرزاحسنآشتیانی، مطالبه عدالت خانه به عنوان نقطه شروع انقلاب مشروطه و تقابل با قرارداد ننگین وثوق الدوله، بروز و ظهور کرده است. در همه این حرکات تاریخی، مردم تهران خواهان حفظ و ارتقای فضای زندگی معنوی در برابر چنان موانعی که ذکر شد، بودهاند.
🔸این فضاخواهی باطنی و معنوی، در دوران حکومت پهلوی نیز تداوم داشت و به محض شروع حرکت انقلابی امام، جامه تحقق به خود گرفت. در نماز عید فطر قیطریه به امامت شهید بهشتی، راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا و تحصن علما در دانشگاه تهران، مردم تهران علیه همان تغییر کالبدی و جسمانی شهر که میخواست هویت ملی و اسلامی و دینی تهران را تغییر داده و تبدیل به یک شهر مصرفزده اروپایی کند، ایستادند.
🔸این فضاسازی مردمی و معنوی در تهران، تبدیل به الگویی قابل سرایت به دیگر شهرهای کشور شد. حرکتی که بعد از انقلاب نیز تداوم یافت و در بزنگاههای مختلف منشا تغییر فضای شهری بود. آن انرژی بیپایان حق زندگی معنوی در تهران ریشه در باور دینی و حرکات ایمانی مردم این شهر داشت. حرکتی که تهران را الگو و الهام بخش کرد، واجد ویژگی هایی بود که مردم را در صحنه نگاه داشت و امید آنان را طی 150 سال گذشته حفظ کرد.
🔸مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی، جلسه ششم، به این ویژگی ها ذیل عنوان نویدهای ایمانی مفصلاً پرداخته است. به عنوان نکته پایانی نگارنده مبتنی بر دریافت خود، آن دوازده نوید را تبدیل به دوازده ویژگی ایمانی مردم تهران و کشور کرده است. دوازده ویژگی که میتواند، اصول حق زندگی باطنی و معنوی شهری باشد. همان که مردم تهران را با رهبری امام(ره) سرآمد کرد. (فارس، مشرق)
@jafaraliyan
ادامه👇
🔹هدایت: میدانستند چه میخواهند و راه رسیدن به آن چه بود.
🔹فهم: فهم قوی از مسیر داشتند و چشم و گوششان باز بود.
🔹تصمیم: عزم و تصمیم راسخ برای حرکت و غلبه بر شک و تردید داشتند.
🔹اطمینان: اطمینان داشتند به هدف خود میرسند.
🔹اصلاح: امکان خطا و اشتباه و تجربه غلط داشتند، یعنی از غفران و رحمت الهی برخوردار بودند.
🔹حمایت: پتششان به نیروی الهی گرم بود و دلسرد نمیشدند.
🔹یقین: در غلبه بر مشکلات و دشمنان و موانع مطمئن بودند.
🔹قدرت: از تمام رقبا و صفوف مخالفین مسیر قویتر بودند.
🔹پیروزی: بر موانع و مشکلات غلبه کامل یافتند.
🔹وصول: به صورت قطعی به هدف رسیدند.
🔹گشودگی: از مواهب آسمانی و زمینی و استعدادی در طول حرکت برخوردار شدند.
🔹خوشبختی: به پاداش و سعادت اخروی بعد از زندگی دنیوی خواهند رسید.
@jafaraliyan
روحانی، هاشمی نیست!
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸کیست که نداند، یکی از مبرزترین شاگردان مکتب هاشمی، حسن روحانی است. او در این سالها بارها سعی کرد با کنش و منش خود، مردم را به یاد مرحوم هاشمی بیندازد. یکی از دغدغههای همیشگی او ایجاد چنین تصویری از خود بوده است. اما به واقع نتوانست و موفق نشد، جایگزین خوبی برای مرحوم هاشمی باشد.
🔸مرحوم هاشمی هم امید زیادی به روحانی داشت و تا زمانی که زنده بود هوای او را داشت تا بجای حرفهای کنایهآمیز و تند، عمل سیاسی خاص خود را داشته باشد. هر چند روحانی در آن سالها نیز منتقدین و مخالفینش را بینصیب نمیگذاشت. اما بعد از هاشمی، روحانی آن روحانیای که هاشمی میخواست نشد.
🔸با این حال این گمان با روحانی باقی مانده بود که میتواند نقش هاشمی را بازی کند. رفتار او با جناح اصلاحات و فاصلهگیری محرزش از جناح اصولگرایی، با همین گمان جلو میرفت. او میخواست مانند هاشمی، برای اصلاحات در نقش میانجیگر ظاهر شود.
🔸دولت اعتدال تعین نهادی همان نقش بود. اما در مقابل اصلاحطلبان مانند هاشمی برای روحانی اصالتی قائل نبودند و دولت او را اجارهای و انتقالی میپنداشتند که قرار است در نقش کاتالیزور، بستر بازگشت آنان به قدرت را فراهم کند. روحانی البته بیحسی اصلاحطلبان را به خود حس کرده بود، برای همین بعد از فوت هاشمی، در موضعگیری و گفتار شبیه اصلاحطلبان، کنایهزن و تند شد، خاصه آنکه از بیاثری برجام هم عصبانی بود.
🔸او با اینکه رئیسجمهور بود، اما میخواست نقش اپوزیسیون داخلی را بازی کند، تا ناکارآمدیهای دولتش را توجیه کرده و از بحرانهای بوجود آورده، سلب مسئولیت کند، اما موفق نشد. نه اصلاحطلبان را توانست جذب کند، و نه توانست دولت را به آنان تحویل دهد. مردم هم برای به پایان رسیدن دولتش روزشماری میکردند.
🔸تجربه رد صلاحیت هاشمی، حالا برای روحانی هم رخ داده است. اما او اصلاً به موقعیت هاشمی ۹۲ نمیرسد. اصلاحطلبان از او فاصله گرفتهاند، نمیخواهند، ضعف کارنامه روحانی، به پای آنان نوشته شود. مردم هم آن تراژدی هشت ساله را فراموش نکردهاند. بیانیه تلخ روحانی، نشانه همین تفاوت است.
🔸 او میداند، اصلاحات روی حمایت وی از راهبرد انتخاباتیاش، حساب نمیکند، مردم هم با گفتن و نگفتن او تصمیمشان برای شرکت در انتخابات عوض نمیشود. برای همین نتوانست بر عصبانیتش در تحمل رد صلاحیت فائق شود. همان کاری که هاشمی در سال ۹۲ کرد. او شاگرد خوبی برای هاشمی نشد. روحانی با این بیانیه گزنده، ظرفیت سیاسی راهبرد سکوت را از بین برد. سکوت و پذیرش، میتوانست برای او سرمایه ایجاد کند اما روحانی، هاشمی نیست...
@jafaraliyan
حقِ «شنیدهشدن»
✍جعفرعلیاننژادی
🔸هیچ تردیدی وجود ندارد که گفتن به قصد شنیدهشدن و نه جواب شنیدن، میلی است که کم و بیش در میان همه افراد وجود دارد. از این نظر افراد همواره سعی میکنند گوینده اصلی یک گفتوگوی دو جانبه یا چند جانبه باشند یا دست کم طوری حرف بزنند که همگان را با خود همراه سازند. معمولا کمتر کسی در فضای عمومی پیدا میشود که از این حق گفتن، صرف نظر کند. هر چند رقابت اصلی بین بهترین گفتهها است، اما این موضوع به هیچوجه نمیتواند عمومیبودن حق حرفزدن و گفتن را تحتالشعاع قرار دهد. بنابراین میتوان گفت، مردم همگی دوست دارند حرفهایشان هم شنیده شود و هم به کرسی بنشیند. یعنی از این قدرت برخوردار باشند، طوری حرف بزنند که دیگران قانع شوند.
🔸طبیعی است هر فردی ناظر به منافع، اهداف و ارزشهای خود حرف میزند و میگوید، و به همین دلیل در جامعه با تعداد بیشماری گفتارهای متفاوت و متکثر مواجهیم که همگی قصد دارند حرفشان هم شنیده شود و هم به کرسی بنشیند. در این میان، آنچه معمولا موضوع گفتگو میشود، امورات روزمره است. افراد گاهی به بهانههایی هم دور هم جمع میشوند و صحبت میکنند. هر گفتگو موضوعی و بهانهای لازم دارد. بدون موضوع و بهانه، حرفزدن بیشتر شبیه خودگویی و خودشنوی است. نجوایی درونی است. بهانه حرف زدن شاید، صرف یک چای باشد. شاید پیادهروی باشد. شاید تفریح و گردش باشد. شاید فراغت و دمی آسودن بعد از یک روز کاری سخت باشد. شاید سردرآوردن از کار یکدیگر باشد. به هر حال هر گفتگویی با یک موضوع و بهانه شکل میگیرد.
🔸جدیت یک گفتگو به موضوع و بهانه آن نیز مربوط است. هر گفتگویی جدی نیست و هر کسی، هر حرفی را جدی نمیگیرد. تنها در گفتگوهای جدی است که افراد بیشتر سعی میکند، اهداف و منافع و ارزشهایشان شنیده شود. اگر بتوان گفتگوهای دوستانه را اختیاری در نظر گرفت که گفتن و نگفتنش فرقی به حال گوینده نمیکند، مسلماً گفتگوهای جدی، ضروری و الزامی خواهد بود و حتما گفتنش بهتر از نگفتنش است. شنیده شدنش بهتر از نشنیده شدن است. با این توصیف شاید بتوان گفت، جدیترین گفتگوها میتواند، بیشترین منافع را تامین کرده و افراد را به اهداف و ارزش های خودشان نزدیکتر سازد. اما پرسش اینجاست که چه گفتگویی میتواند، جدیترین آنها باشد. هم موضوع و هم بهانهاش چیزی باشد که همه افراد را در بر می.گیرد. چیزی که نمیتوان از شدت جدیت، آن را به این راحتیها نادیده گرفت؟
🔸به نظر میآید که بهانه انتخابات و موضوع صندوق رای، یکی از این موارد باشد. گفتگویی که به بهانهاش، همه افراد و مردم از هر پایگاهی و با هر نگرشی میتوانند حرف بزنند. جدی هم حرف بزنند. با هدف شنیده شدن هم حرف بزنند. طوری هم بگویند که حرفشان به کرسی بنشیند. گفتگو به بهانه انتخابات و در مورد صندوق رای، حق همه مردم است. گفتگویی است که ماهیت طبقاتی ندارد، همه طبقات اجتماعی و اقتصادی در آن حق گفتن دارند. ماهیت سلسله مراتبی هم ندارد، پایین و بالا میتوانند حرف میزنند. گوینده فقط وزیر و وکیل و مدیر نیست، گوینده مردمند. انتخابات بهترین فرصت برای در گرفتن این نحوه گفتگو است. مردم میگویند تا نامزدها حرفهایشان را بشنوند. رقابت بین نامزدها در واقع، مسابقه برای بهتر شنیدن حرف مردم است. مردم هم به کسانی رای میدهند که بهتر حرفهایشان را می شنوند و خوبتر پیاده میکنند. (مشرق)
@jafaraliyan