«تاریخ پشیمانیِ» بنی اسرائیل
✍جعفرعلیاننژادی
🔸تاریخ عبرت آموز قوم بنی اسرائیل به شهادت قرآن کریم، حداقل دو رخداد برجسته پشیمانی را پشت سر گذاشته است. واقعه مهم نخست پشیمانی حاصل از کنار زدن راه خدا و گوساله پرستی است که با بازگشت حضرت موسی از کوه طور و روشن کردن مسائل توسط حضرت، راه توبه، بازگشت و «شنیدن» را یافتند. رخداد دیگر پشیمانی از آرزوی دنیاطلبانهای بود که از مشاهده مال و مکنت قارون به زبان آورده بودند. آنها آرزو کرده بودند کاش جای قارون بودند، اما بعد از «دیدن» فرورفتن قارون و خانهاش به قعر زمین، مجددا ابراز پشیمانی کرده و فهمیدند وسعت و تنگی روزی دست خدای متعال است.
🔸علاوه بر این دو رویداد، تاریخ عبرتآموز بنی اسرائیل مشحون از دقایق و لحظههای متعدد و پرشمار پشیمانی است. در درون این دو مثال برجسته از تاریخ پشیمانی بنی اسرائیل، نکتهای وجود دارد که قابل توجه بوده و پر اهمیت است. بر این اساس شاید بتوان بین دو نوع پشیمانی تفاوت قائل شد: «پشمیانی سودبخش و پشیمانی بیفایده». در این دو ماجرای تاریخی، فرصت دوبارهای پس از پشیمانی به بنیاسرائیل داده شد. اما وقایع تاریخی بعدی و علیالخصوص زمانه حاضر نشان میدهد، اسرائیل دیگر فرصتی برای پشیمانی ندارد. به عبارت دیگر پشیمانی برای او دیگر سود و فایدهای ندارد.
🔸واقعیت آن است که اسرائیل در دوره پشیمانی بیبازگشت یا بیثمر قرار گرفته است. او دیگر فرصتی ندارد تا موسایی بیاید که روشنش کند یا قارونی را که تماشایش کند و عبرت بگیرد. در عوض خود را میبیند که در حال فرو رفتن به قعر زمین است. در این وضعیت اضطراری که فرصت بازگشت و احیاء وجود ندارد، تلاش و تقلای بیشتر، سرعت فرو رفتنش را در این باتلاق بالاتر میبرد. نه گوشی برای شنیدن و روشن شدن باقی مانده و نه چشمی برای دیدن و عبرت گرفتن. در این مرحله از تاریخ پشیمانی چشم و گوش اسرائیل کر و کور شده است. حرف محاکم بینالمللی را نمیشنود، انزوای تاریخی خود را نمیبیند. بیهدف میکشد، میسوزاند، تخریب میکند، اما نمیداند که دارد خود را می کشد، میسوزاند و از بین میبرد.
🔸برای یک رژیم کر و کور که توانایی شناختی خود و قدرت تصمیمگیری عقلانی را از کف داده، مجازات پشیمانکننده معنای متفاوت دارد. در این دوره از تاریخ پشیمانی بنی اسرائیل، پشیمان کردن او، به معنای از بین بردن دیگر علائم حیاتی اوست. باید کاری کرد که سرعت خودتخریبی و خودویرانگری اسرائیل بیشتر شود. اسرائیل قبل از هر چیز از درون غرق میشود، باید سرعت غرق درونی و محو شدنش بالاتر رود. مقاومت، عالیترین و مرگبارترین سلاح خودویرانگری اسرائیل است. مقاومت برای اسرائیل باید تبدیل به بیماری بدخیم و فلجکننده شود. جلوه جدید مقاومت فلسطین در شش ماه گذشته همینگونه بوده است. جمهوری اسلامی ایران بیش از چهار دهه در حال مجازات اسرائیل در دوره آخر پشیمانی این رژیم است.
🔸اکنون باید هستههای مقاومت(مسلمان و غیرمسلمان) در سراسر جهان، در برابر سلسله اعصاب و شبکه جهانی صهیونیزم بسیج شود. روز قدس امسال، از این جهت متفاوت است. میتواند معترضین شبکه جهانی صهیونیسم را به نحو علنی و مشروع، سازماندهی، عضویابی و مستعد مبارزه در تمام سطوح نماید. از مقاومت سیاسی گرفته تا مقاومت اقتصادی، فرهنگی و فضایی (دائمی شدن فضای عمومی نفرت علیه صهیونیسم برای محدود کردن هر نوع آزادی عمل عناصر این رژیم در کشورهای مختلف دنیا). پاسخ پشیمان کننده ایران، به جنایت این رژیم کر و کور، در وهله اول برگزاری روز قدس متفاوت با پذیرایی و بدرقه شهدای راه قدس، و در مرحله بعدی ضربه کشنده استمراری و راهبردی و نه تاکتیکی و لحظهای است.
@jafaraliyan
راهنگاری روز قدس
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸امروز روز آخر تعطیلات است و قاعدتاً تعداد زیادی از مردم در مسافرتند. اگر هم حرکت کرده باشند، یحتمل هنوز نرسیدهاند. مگر آنها که شب حرکت کرده و صبح رسیده باشند. که اگر اینجور باشد آنها هم باید در حال استراحت باشند. در همین فکر و خیالات بودم که به مترو رسیدم. مبدأ من اولین ایستگاه خط چهار است. همه چیز طبیعی بود و مثل همیشه جا برای همه بود. نشستم، ایستگاه به ایستگاه که جلو میرفتیم، چیزی داشت تغییر میکرد.
🔸کسی پیاده نمیشد، در عوض این مردم بودند که ایستگاه به ایستگاه بر جمعیت قطار اضافه میکردند. گفتم خوب حتماً ایستگاههای تقاطع دار، مثل دروازه شمیران و دروازه دولت، نصف جمعیت پیاده میشوند. دروازه شمیران احدی پیاده نشد، دوازه دولت هم فقط دو نفر پیاده شدند در عوض سیچهل نفری وارد شدند. از دوسه ایستگاه قبل، کمکم کوچکترها و جوانها جای خود را به بزرگترها و خانمها میدادند. به ایستگاه فردوسی رسیدیم. خدایا چرا اینقدر شلوغه این ایستگاه. صدایی رسید که قطار ایستگاه تئاتر شهر توقف ندارد.
🔸به یکباره، سیل متصل جمعیت از قطار پیاده شد. من تابحال فردوسی را اینگونه ندیده بودم. بگذریم. از در مترو زدم بیرون. یا علی. عدهای در حال برگشتن بودند. خدایا اینها کی آمدهاند که حالا دارند بر میگردند. وقت را تلف نکردم، به خیل جمعیت پیوستم. به پل کالج رسیدم. کمکم سرعت گامهایم کم شد نه اینکه من شل کرده باشم، نه، تراکم بیشتر میشد. سمت راستم بچههای گردان شهیدجلادتی، (شهید تازه گذشته در حمله تروریستی) غریو مرگ بر اسرائیل سر میداد. کمی جلوتر دو پسرجوان، تراکت پیمان محمد(ص) را بین جمعیت پخش میکردند. پویشی برای توقف تجارت نفت و غذا به اسرائیل. هیچ چیز موثرتر از قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیسیتی نیست.
🔸به چهارراه ولیعصر نزدیک شدم، قدمهایم حالا دیگر به نیمقدم تبدیل شده بود. حالا یک نفر آن بالا روی سقف نیسان، شعار مرگ بر آمریکا چاق میکرد. میگفت چهلی میگه، مردم میگفتند مرگ بر آمریکا، میگفت پنجاهی میگه، دوباره مردم میگفتند مرگ بر آمریکا. همینطور ادامه داد تا رسید به چهارصدی میگه، مردم همچنان میگفتند مرگ بر آمریکا. به تئاتر شهر رسیدم، اینجا محل تمرکز گروههای سرود بود. گروهی از دختران دبستانی داشتند میگفتند، «اگرچه مادرها بی بچه شدند و بچهها بی مادر اما فلسطین...» کمی جلوتر چشمم به تابوت نتانیاهو خورد، یک بچه بسیجی داشت تابوتش را روی زمین میکشید و حیدر حیدر میکرد.
🔸پیرمرد با صفایی زیر تیغ آفتاب روی جدول ایستاده بود، بالهایش را باز کرده بود تا بگوید: «حاج قاسم! همه نظامیهای دنیا هنوز خبردارتند»، مثل خودش که پلک نمیزد. نفهمیدم کی رسیدم سرفلسطین، حالا مردم حسین حسین میکردند. «یه عالمه گریه به روضه بدهکارم، تا خوب نشه دردهام دست بر نمیدارم.» حالا جمعیت سینه هم میزدند. نمیدانستم تا کجا باید جلو بروم. این مردم مگر روزه نیستند، چطور آفتاب را بر سایه پیادهروها ترجیح میدادند. نوحهخوان ادامه داد: «منم باید برم، آره سرم بره، یه روزی بیاد نفس آخرم بره» مثل همین مردم که داشتند میرفتند.
🔸سینهزنان با جمعیت به سر وصال رسیدم. مسیر را ادامه دادم تا به خیابان قدس رسیدم. متوجه حقیقتی شدم. دریافتم، بین فلسطین و قدس فقط خیابان وصال میتوانست وجود داشته باشد. بهتر است بگویم، بین قدس و فلسطین جدایی راه ندارد. وصال سرنوشت قدس و فلسطین است. همان که مردم هم پشتسرش گذاشتند. همه آنها که به وصال رسیدند، قدس را هم درک کردند...
@jafaraliyan
فرصت دانشجویی تقویت مبانی فکری
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸معمولا در خصوص فرصت مطالعاتی دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی زیاد شنیدهایم، اما در خصوص فرصت دانشجویی تقویت مبانی فکری، حرف زیادی زده نشده است. سال گذشته مقام معظم رهبری تمرکز بخش قابل توجهی از بیانشان در دیدار با دانشجویان را به این موضوع اختصاص داده بود. فردا مثل هر سال جمعی از دانشجویان با رهبر انقلاب دیدار میکنند. چه خوب است، اندکی در مورد این واقعیت بیندیشیم و ببینیم چرا دوران دانشجویی، فرصت طلایی تقویت مبانی فکری است؟
🔸عبور از مقطع دبیرستان به دانشگاه، به طور طبیعی دانشآموزِ تازه دانشجو شده را وارد فضای جدیدی میکند. دانشآموزی که تا پیش از این در چارچوب کتابهای درسی و سرفصلهای مشخص و محدود، کسب دانش میکرده، حالا با فضایی بازتر و کتابهایی بیشتر، مواجه میشود. طبیعتاً با همان مهارتهای درسخواندن دانشآموزی نمیتواند، به تحصیل ادامه دهد. باید یاد بگیرد دروس را تحلیلی خوانده و فهم کند. مهارت خوانش تحلیلی، ذهن دانشجو را مستعد فکر و نظرورزی میکند.
🔸به غیر از این تغییر، در فضای دانشگاه، معرکهای از آرا و نظرات مختلف امکان بروز و ظهور مییابد. انواع و اقسام دورههای مهارتی، بصیرتی، آموزشی و علمی به غیر از رشته تحصیلی در دانشگاه برگزار میشود. در گعدههای دانشجویی، محفلهای تحلیل سیاسی و فرهنگی داغ است. اکثر دانشجویان نمیتوانند بیتفاوت به این پدیدارها باشند و ناگزیر از ابراز نظر و ارائه فکر خودشان هستند. اینجاست که دانشجو نیاز به داشتن اصول و مبانی قوی فکری و منطقی را حس میکند، تا بتواند موثر باشد، توانایی تولید فکر قوی را داشته باشد و سره را از ناسره تشخیص دهد.
🔸رهبر معظم انقلاب با وقوف به چنین فرصتی است که طی سالهای متمادی، بر بالارفتن قدرت تحلیل دانشجویان تأکید کرده و در سخنرانی سال گذشته موکدا دانشجویان را بر تقویت مبانی فکری توصیه کرد. برای مشاهده فرازهای بیانات معظمله در این خصوص، میتوان به سخنرانی سال گذشته مراجعه کرد. اما نکته حائز اهمیت در این خصوص، نحوه بهرهگیری از ظرفیت مطالبهگری، پرسشگری و شور و نشاط دانشجویی در تعمیق مبانی دینی و فکری است. اگر این نحوه کنشگری میدانی پرطنین و بیرونی، مسیر درونی نیز پیدا کند، منجر به تحول ذهنی میشود.
🔸تحول در ذهن دانشجو، با سرعت زیاد منجر به تغییر واقعیت اجتماعی میشود. دانشجو اهل خودسانسوری، ملاحظهکاری، تأمل بیجا و استخاره نابجا نیست. چیزی را که بفهمد، سریعاً به تصمیم و عمل تبدیل میکند و چه فرصتی از این بهتر که خوب و درست فکر کند، تا واقعیتهای منفی جامعهاش را زدوده و تغییر مثبت ایجاد کند. رهبری در سخنرانی سال گذشته خود، با التفات به همین ظرفیت عظیم، سه مبنای عدالت، آزادی و انتظار فرج را تبیین کردند. در واقع ایشان با این سه مثال، روش تفکر و فهم مبانی را توضیح دادند.
🔸به عنوان مثال، در خصوص انتظار فرج نکته نغزی را مورد اشاره قرار دادند که با وضعیت و موقعیت دانشجویی بسیار سازگار بود. ایشان مفهوم انتظار فرج را توسعه معنایی دادند و علاوه بر معنای آخرالزمانی آن، امید به رفع مشکلات و حل مسائل را نیز نوعی انتظار گشایش یا فرج محصل و دستیافتنی دانستند. اینکه در دل هر مسأله بغرنج و به ظاهر بنبستنما، فرج یا گشایشی به انتظار نشسته است و دانشجو جماعت توانایی دستیافتن و تحصیل آن را دارد.
🔸در واقع دانشجو با درک عمیق این مبنا، میتواند در برابر امواج سهمگین یأس و افسردگی و خالی کردن میدان عمل مقاومت کرده و تغییرات واقعی ایجاد کند. باقی مبانی نیز با چنین جد و جهد فکری روی آثار برجای مانده از آبای فکری انقلاب اسلامی، نظیر استاد مطهری، آیتالله مصباح و شهید بهشتی، میتواند تبدیل به باور عمیق و مستحکم دانشجو برای تحلیل و تغییر واقعیتهای منفی جامعه شود. در پایان میتوان پیشنهاد داد، یک راه میانبر برای سهلالوصول کردن چنین مسیری، خوانش موضوعی و عمیق بیانات رهبری است. ایشان نه به قدر ضرورت بلکه به قدر کفایت، مبانی فکری دین و انقلاب را تبیین و روزآمد و دانشجو پسند کردهاند.
@jafaraliyan