eitaa logo
ف نقطه جعفریان
1.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
645 ویدیو
155 فایل
💥 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی... دیده می شوید 👇👇👇 https://daigo.ir/secret/2637741745
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام فکرمان این بود کاش به چشم آقا بیاییم ... کاش این همایل ها، این روسری های صورتی و بچه هایمان دیده شوند! ما رفتیم که "المرة الریحانه" به چشم آقا بیاید🥲 قرار بود جلوی ستون ها بایستیم و تمام شوق و ذوقمان بود ... اما محافظین با آمدن حضرت آقا به ما اجازه ایستادن ندادند🚶‍♀ خوشحال از دیدن آقا و ناراحت از بهم خوردن برنامه مان بودیم ... اما خدا قشنگ ترش را برایمان ساخت:) وقتی کنترل مردم سخت شد محافظین به یکی از بچه ها گفتند بایستد و در نظم دادن جمعیت کمک کند! همانطور که دوستمان با روسری صورتی و همایل "المرة الریحانه" رو به آقا ایستاده بود، ایشان چندبار نگاه کردند ... چند ثانیه ای مکث کردند ... چشمشان به صورتی پوش ایستاده افتاد و متن همایل را خوانند ... و همان زمان در سخنرانیشان از شعارمان یعنی المرة الریحانه استفاده کردند!🥺😭💖 حالا قلب هایمان اکلیل پمپاژ می کرد:) خداراشکر که در ولادت حضرت مادر، خادمی بیت آقایمان نصیت من شد:) ‌‌
سلام ما هم خوشحالیم که خادم مهمانان حضرت آقا بودیم آنقدر ذوووق داشتیم که قابل وصف نیست بله همه براشون خیلی جالب بود اولین بار که فضای اونجا انقدر رنگی رنگی شده بود😂😍 وقتی وسایل چینش غرفه رو بردیم تحویل دادیم، همه مسئولای اونجا تعجب کرده بودند از اینهمه تور و ربان های صورتی 😅
همه چی یهویی شد 😢 دیدین چقدر بعضی وقتا ناراحت میشین از این جمله که ی نفر بهتون میگه ... ولی این بار خیلی کم فرصت داشتیم 😢 کار زیادی از دستم بر نمیومد از راه دور . دوستم تماس گرفت که پاشو بیا کمکم تهران شرایط رفتن زودتر رو نداشتم 😢 استرس های زیادی رو کشیدیم بی خوابی ها نصف شب جلسه تلفنی 😓 کلی صحبت و تماس تا اینکه دوشنبه با تعدادی از دوستان اصفهان حرکت کردیم به سمت تهران دوستان اسلامشهر پذیرای جمع پویش از سراسر کشور در شب قبل از اجرای حسینیه بودن 😍 چه استقبال گرمی ❤️ حتی برای خودمون غرفه زده بودن 😂😍 رزق بهمون دادن کلی عکس و فیلم گرفتیم 😢 ساعت حوالی صفر ی جلسه اضطراری کوچیک گرفتیم تا یک و نیم شب طول کشید دخترا زنگ می زدن که می خوایم بخوابیم بیاین جلسه توجیهی رو بگیرین جلسه توجیهی خیلی شاد برگزار شد 😂 نخوابیده بودیم اما روحیه ها عالی جوانب کار رو بررسی می کردیم و تبادل نظر می کردیم جاها مشخص شد به منم دوستم گفت بیا برو ردیف اول 😎 طبیعتا هر کسی دلش می خواست بره اون ستون اول نزدیک ترین جایی که میشه ایستاد پیش حضرت آقا جلوی دوربینا🙈 اما از اونجایی که خلوصم بالاست و ناخالصیم کمه قبول نکردم 🤣 اصلا مگه من می تونم ی جا بشینم یا بایستم ؟ باید ی راه طولانی رو می رفتم و برمی گشتم و سر می زدم به دختران گروه 🌸 🌸 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
سلام اون غرفه صورتی و بال فرشته و .... که تو کانالتون گفتید رو توی هیچ عکسی پیدا نکردم ،اگر عکس از اونا دارید لطفا بزارید🩷🌸 ➖➖➖➖➖ گوشی نداشتیم که عکس بگیریم 😬☹️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناز کنی نظر کنی قهر کنی ستم کنی گر‌ که جفا گر که وفا از طُ حذر نمی کنم 😍 خوش بحالش طرف هرکاری کرده مولانا ولش نکرده ،من کافی بود دیر سین بزنم 😢😂😐 🙈
اونجا این جوری بود که همون اول باید گوشی تو تحویل می دادی کبوتر نامه بر و اینا هم نبود برای دادن ی پیغام باید نیم ساعت می رفتی من تقریبا بعضی جاها کبوتر نامه بر بودم 😁 خودم رو رسوندم حسینیه ساعت حوالی ۷ بود فقط چند ردیف اون جلو نشسته بودن میشد شیک و مجلسی بشینم و کیف کنم از این فاصله کم😍😢 شیطون داشت گولم می زد 👻 اما من به شیطون لعنت کردم جای بچه ها رو چک کردم و اومدم عقب کفشام رو فراموش کردم بیارم 😭 و خب اگه می خواستم برگردم خیلی طول می کشید به ی بچه ها گفتم شیفت تو روی موکته کفشاتو بده به من کفشاشو پوشیدم و حدود ی ساعت دم درب ورودی اصلی که مردم تازه می خوان بیان ایستادم حقیقتا یخ زدم 🥶 الانم حال سرما خوردگی دارم اما شور و حال مردم وصف ناپذیر بود مهم تر اینکه هر به ده دقیقه میومدن دوستان پویش و می خواستن با ماها جابجا بشن مهربونی شون خیلی قشنگ بود و من لذت می بردم ازش جمع های مختلف از هلال احمر اومدن از هواپیمایی ... لباس محلی ها 😍 با لبخند می گفتم سلااااام صبح قشنگ تون بخیر ❤️😘 خوش اومدین خوش به سعادت تون بعد اونا چی می گفتن ... میگم بهتون .... 🌸 🌸 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ف نقطه جعفریان
اونجا این جوری بود که همون اول باید گوشی تو تحویل می دادی کبوتر نامه بر و اینا هم نبود برای دادن
ی خانم مسنی اومدن با قد خمیده با عکس ی شهید سر من رو گرفتن ... آوردن پایین محکم بوسم کردن بعدش هم چوب پر منو بوس کردن😍 منم گرفتم شون محکم بغل شون کردم بوس بوسی شون کردم 😂 دست شون رو بوسیدم دلم خنک شد آخیش😍😘 خانما که رد میشدن می گفتم خوش به سعادت تون .... می گفتن خوش به سعادت شما که همیشه اینجا هستید 😭😭😭😭 می گفتم دعامون کنید اشکام میومد پایین و توی مسیر که میومد پایین یخ می زد 🥶 دختر بچه هایی با چادر میومدن می گفتم سلام مهمون کوچولوی حضرت آقا با اون حجاب قشنگت خوش اومدی عشق من 🌸 گل از گل شون می شکفت قهقهه می زدن یکی شون گفت چه جوری می تونم ی انگشتر از آقا بگیرم ؟😢 شما ندارین متبرک بهم بدین ؟😢 من این جوری بودم 😅😢 چه لذتی داشت اولین استقبال از مهمانان حضرت آقا بعضی از دوستان هم بودن عجیب کلمات شون رو جابجا می گفتن مثلا می گفتن خیلی صبح تون بخیر باشه 😂 تلاش می کنم بقیه دل نوشته های دخترا رو بفرستم کانال ... 🌸 🌸 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b
برین پیام رسان بله برای عزیزان تون فال حافظ بگیرین 😍 برای من دوستم فال گرفته ...😍 هواخواه تو ام جانا و می دانم که می دانی ...
✍می خوام راجع به ی کلمه ای حرف بزنم که باهاش این روزا خیلی درگیرم هر چی هم باهاش صحبت می کنم 🥴 چت می کنم 🤐 بهش زنگ می زنم 🤌 احساس می کنم باید بیشتر قبولش کنم اون کلمه اسمش پذیرشه!!!! باید پذیرش رو بپذیرم 🧐 خودتون رو با تمام نقص هاتون بپذیرید آدمای اطراف تون رو با تمام نقص هاشون بپذیرید تلاش کنید خودتون رو اصلاح کنید اما انقدر سر خودتون غر نزنید از فلان رفتارتون به خودتون گله نکنید .... اگه کسی رو از دست دادین ... بپذیرید اگه کسی ارتباطش رو کم کرد ... بپذیرید اگه کسی مجبوره ازتون دور بشه ... بپذیرید اگه زندگی اون جور که می خواستید پیش نرفته... اول بپذیرید... بعدش تلاش کنید برای درست شدنش مطابق میل تون ..... حداقل به خودتون نشون بدین که بزرگ شدین😇 📝 تجارب و ایده نوشته های یک فعال فرهنگی ❗️ ف نقطه جعفریان 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149922437C26432d609b