خوش به حال تو که در خانهی مولا بودی
حامی ذریّهی حضرت زهرا بودی
فاطمه بودی و در فاطمه فانی بودی
بعد عباس چنان مرثیه خوانی بودی
دشمن و دوست به حال دل تو سوخته بود
چشم عباس تو را تیر مگر دوخته بود
بانوی شیر شدی شیرزن شاه نجف
شیر آوردی و از شیر تو شد جان بر کف
کربلا این همه احساس ز دامان تو بود
ادب حضرت عباس ز دامان تو بود
پسرت کرد فدا پای حسین جانش را
سیر کردند ز خون چشمهی عطشانش را
پسرت رعد صفت بود ولی باران بود
شیر بی دست میان سگ و کفتاران بود
اذن اگر داشت اباالفضل چه غوغا میکرد
انتقام از ستم فاطمه بر پا میکرد
تیغ عباس اگر از پی قانون میرفت
یک نفر زنده از این معرکه بیرون میرفت؟
بعد نه سال به دیدار پسر میروی و
تشنه لب خم شده با دیدهی تر میروی و
ادامه...
#گهر