جهاد فرهنگی در محله
سربازهای آینده امامزمان👆 دیروزباکمک همین نوجوان های عزیز برگههای مربوط به احادیث #اطعام_غدیر بین۴
#خاطره_تبلیغی
#عید_غدیر
🔹من اصلاً این بچه هارو نمی شناختم!
🔹اینو برای این گفتم که کسی تصور نکنه «از مدتها قبل دون پاشیدم🕊 براشون و اونارو جذب کردم برای کار فرهنگی»
نه ابدا اینطور نبود❗️
همه چیز در لحظه اتفاق افتاد⚡️
🔹دیروز بعدازظهر، همین که وارد حیاط مجتمع شدم، دیدم چند تانوجوون تو گرما☀️ با دوچرخه هاشون🚲 کنار هم ایستادن دارن باهم صحبت میکنن.
🔹 رفتم جلو، بهشون سلام کردم، دست دادم🤗 عید رو تبریک گفتم و بهشون نون🍞 تعارف کردم.
🔹بعد بدون مقدمه گفتم بچه ها من میخوام برای #عید_غدیر مقداری تراکت📄 دم در خونهها توزیع کنم📬
محتوای تراکت ها رو هم براشون توضیح دادم که چیه. گفتم احادیث و روایاتی هست درباره اهمیت روز عید غدیر🌟 و #ثواب_اطعام_کردن🍛 در این روز.
🔹 بعد گفتم اگر کسی از بچه ها دوست داشت توی توزیع کردن این برگه ها کمک بکنه بهم خبر بده.
خواستم خداحافظی کنم و برم. چون اصلا انتظار نداشتم که همونجا بهم خبر بدن. گفتم شاید توی رودربایستی🙊 گیر کنن.
اما همون جا یه دونه شون که روی دوچرخه🚲 بود دستشو برد بالا وگفت «من هستم»🙋♂ وبعدباقی بچه ها هم دست بلند کردند.
🔹 خیلی خوشحال شدم😊 برگه ها رو بردم بهشون بدم. پرسیدم که «اینجا کلا چند تو خونه هست» یکیشون ازم قلمکاغذ📝 گرفت و نشست به حساب و کتاب کردن.
🔹سرم رو چرخوندم دیدم دوتای دیگه رفتند🏃 دوستاشون رو از واحدهای دیگه خبر کنن!
اون یکی ازم پرسید که«حاج آقا میشه با گوشیتون یه زنگ بزنم؟»
گفتم «حتما! بیا عزیزم»گوشیم📱 رو بهش دادم. زنگ زد از مادرش اجازه گرفت💁♂ برای انجام این کار.
🔹بعد از چند دقیقه خودشون بین بلوکها🔡 تقسیم نیرو کردن و جنگی رفتن برا توزیع تراکت ها🚀
بهشون گفتم خونه خودم🏠 کجاست. که اگر تراکت کم یا اضافی اومد، بتونن مراجعه کنن.
از هم خداحافظی کردیم✋ و رفتم بالا.
بعد از نیم ساعت⏱ بچه ها زنگ در خونمون رو زدن که «حاج آقا! تراکت کم اومده. لطفاً باز هم بدین»
رفتم چند تا لیوان شربت🍹 با مقداری شکلات🍬 بهشون دادم. امان از این تعارفی بودن نوجوونا! که البته نشانه #حیای_بچهها ست😌 اما بالاخره خوردند😜
تراکت های باقی مونده رو هم بهشون دادم.
🔹رفتن و دوباره نیم ساعت بعد برگشتن برای #مشورت_گرفتن☝️. بینشون اختلاف شده بود که آیا تراکت ها رو لای درها🚪 بذاریم بهتره؟ یا بریم توی پارکینگ روی شیشه ماشین ها🚘 بگذاریم؟
🔹خیلی برام جالب بود. که نه فقط تو یه کار جهادی #مشارکت_خالصانه داشتن، بلکه برای اجرای بهتر اون کار، #ایده_پردازی هم می کردند.👏
🔹از این جالبترش این بود که بینشون اختلاف بود سر این که چند صدتا خونه باقی مونده را چطور تقسیم کنند؟
هرکدومشون میگفتن مقدار بیشتره رو باید به من بدید!😳
(مگه داریم؟! مگه میشه؟!)
🔹یعنی عمراً اگر بین بزرگترها همچین #دعوای_قشنگی😘 رو شما ببینید.
اصلا مدل کار تو بزرگترها دقیقاً برعکسه🙃 چون ما آدم بزرگا همش دنبال #کار_کمتر هستیم. یا دنبال اینیم که چجوری میشه یک کاری رو پیچوند😎 اما این نوجوون ها دنبال #کار_بیشتر بودند.
🔹برای علت یابی و تحلیل🤔 این مدل رفتار نوجوان ها، حرف بسیار است.
اما قطعاً عامل اصلی این #مشارکت_فعال بچهها♻️ آشنایی اونها با من نبوده. چون اصلا هیچ سابقه ارتباطی با هم نداشتیم🙄
🔹نظر خودم اینه که بخشی از این شور و نشاط به #نور_هدایت🌤 خود اهل بیت برگرده و مقداری از اون به #روحیه_پاک😇 و خالصانه گروه سنی نوجوان🙋♂
⁉️اما یک سوال ازشما دوست عزیز!
⭕️آیا تابحال در #امور_فرهنگی و #کارهای_جهادی محله از #ظرفیت_بیکران_نوجوانها برای مشارکت در کار خیر استفاده کرده ایم؟
#مشارکت_نوجوانان
@jahaadefarhangi