کماکان از سوی شوروی و آمریکا و عوامل آنها «مشکل مشترک» خوانده میشد. پس اگر ما مثلاً در سال 61 پس از فتح خرمشهر درصدد پایان دادن به «دفاع مشروع» خود برمیآمدیم بار دیگر باید به جنگ باز میگشتیم، در حالی که سابقه بدی هم از خود بر جای گذاشته بودیم، دفاع را باید ادامه میدادیم. ملتی که در نیمه راه، کار را رها میکند، در ورود دوباره، جدی گرفته نمیشود. جنگ حدود 8 سال ادامه پیدا کرد و در این میان حدود یک میلیون نفر از شهروندان ایران در آن شرکت کردند، اگر این جمعیت به میدان نمیآمدند، دو گزینه جلوی ایران بود؛ ویرانی و تجزیه و گزینه دوم درگیر شدن در جنگی فرسایشی و طولانی، شبیه آنچه، از سال 1389 یعنی در طول ده سال، لیبی با آن درگیر است و هنوز هم چشماندازی بر پایان آن نیست و باز این در حالی است که لیبی درصدد استقلال هم نبوده و تنها سطحی از تغییر در محیط داخلی را مطالبه کرده است.
نزدیک به یک میلیون ایرانی در جنگ شرکت مستقیم داشتند و براساس آمار بنیاد شهید و امور ایثارگران 196837 نفر شهید شدهاند که به طور میانگین روزانه ۶۸ نفر به شهادت رسیدهاند. جنگ در گستره مرزهای غربی و جنوبی کشور یعنی حدود 1500 کیلومتر درگرفته بود و این در حالی بود که برخلاف دشمن که با «استراتژی جنگی قاطع»، نیروهای گستردهای را آماده کرده بود، جمهوری اسلامی و حتی ایران قبل از انقلاب، اصولاً استراتژی جنگ با همسایگان نداشت و لذا مرزهای کشور براساس دفاع در مقابل تهاجمات موردی و محدود، به سلاحها و موقعیتهای دفاعی مجهز شده بود.
دشمن با تحلیل جنگهای کلاسیک، تردیدی در دست یافتن به «پیروزی قاطع» نداشت. نگاه صدام حسین و ژنرالهای او به وضع ارتش ما در آن زمان بود. ارتشی که برای کار دیگری غیر از پیروزی در جنگی همهجانبه، آموزش دیده و سازمان یافته بود و حالا با جنگی تمامعیار مواجه گردید و این ارتش با پیروزی انقلاب لاجرم دستخوش تغییرات بنیادی میگردید و این در حالی بود که اصولاً «انحلال ارتش» توسط جریانی مرموز هم دنبال میشد که براساس اسناد لانهجاسوسی، از سوی آمریکا راه افتاده بود.
همه اینها به صدام حسین و آمریکاییها اطمینان میداد که ایران نمیتواند در برابر تهاجم گسترده ارتش قدرتمند و به روز شده صدام، دوام بیاورد. جنگ با این تحلیل و با این درجه از اطمینان در روز 31 شهریور 59 آغاز شد. البته انقلاب اسلامی در جریان پیروزی بر رژیم نظامی محمدرضا شاه راه پیروزی خود را یافته بود؛ این راه توسل به مردم بود.
در جریان انقلاب اسلامی مردم ایران نوعاً نه عضو حزبی و نه به سلاحی مجهز بودند. حضرت امام هم در زمان قبل از پیروزی انقلاب اصولاً مبارزه مسلحانه را قبول نداشت و هیچگاه به آن توصیه نکرد و با همین مردم رژیم مسلح شاهنشاهی را سرنگون و ارتش را با روشهای دینی جذب نمود. وقتی جنگ علیه ایران آغاز شد، حضرت امام ضمن گسیل همه قوای نظامی کشور به مرزهای جنوب غربی، سراغ مردم آمد چرا که رمز مقاومت و پیروزی را حضور مردم در صحنه میدانست. مردم به صحنه آمدند و امام حدود ده ماه پیش از آغاز جنگ با تشکل نهاد بسیج مستضعفین پیشبینی لازم را کرده بود؛ عبارت «ملتی که 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد» بیانگر اتکاء امام در دفاع به مردم بود. مردم به صحنه آمدند و البته این در حالی بود که «برادران ارتشی» از هیچ چیزی در دفاع از سرزمین و مردم خود فرو نگذاشته بودند، اما خب ارتش کلاسیک متجاوز آن روز عراق را نمیشد با ارتشی با مختصات سال 1359 ایران متوقف کرد.
به زودی تیپ و لشکرهای مردمی شکل گرفتند و مدت زمان زیادی طول نکشید تا ارتش صدامحسین طعم شکست و عقبنشینی را چشید. فاصله به صحنه آمدن مردم و تشکیل گروهها و تیپهای مردمی تا آزادسازی خرمشهر - به عنوان بزرگترین نماد پیروزی ایران در جنگ- فقط 20 ماه بود؛ یعنی 20 ماه پس از آغاز جنگ، انقلاب اسلامی پیروزی قطعی خود را اثبات کرد. اما با پیروزیهای ایران در جنگ، توطئهها علیه ایران به پایان نرسید و دشمن رنگ عوض کرد و جدیتر به صحنه آمد.
برای درک این نکته کافی است به تاریخ واگذاری سوپراتانداردهای فرانسه و تاریخ بمبهایی که از فرودگاه «هیثرو لندن» مستقیماً به شرق عراق منتقل میشدند و یا زمان واگذاری دو جزیره «وربه» و «بوبیان» از سوی کویت به عراق و یا زمان واگذاری «بندر عقبه» از سوی اردن به عراق و یا زمان مصوبه پرداخت 60 میلیارد دلار کمک به عراق از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، برای پایداری در جنگ (و به قول آنان دفاع از سرزمینهای عربی) نگاهی بیندازیم تا دریابیم که همه این موارد مربوط به پس از فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 بوده است.
پس این ادعا که مسئولین جمهوری اسلامی میتوانستند پس از پایان مرحله تهاجمی صدام در اواخر سال 59 و یا پس از اثبات اقتدار و برتری نظامی ایران در اوایل سال 1361، به جنگ خاتمه دهند، درست نیست. چرا که اصولاً
هیچ قرائنی از آمادگی متجاوز و حامیان آن برای پایان دادن به جنگ وجود نداشت و از این رو باید گفت پایان دادن به جنگ در اختیار ایران نبود. اگر به مذاکراتی که از اواخر سال 59 که ماشین تجاوز به واسطه مقاومت جانانه مردم ایران متوقف شده بود، از طریق هیئتهایی از سازمان کنفرانس اسلامی و یا سازمان ملل با ایران انجام میشد، نگاه بیندازیم، میبینیم از راهحلها و پیشنهادات آنان چیزی بیش از «آتشبس» بیرون نمیآید، آتشبس به معنای پایان جنگ نبود بلکه به معنای گرفتن اجازه از ایران برای نفس تازه کردن ارتش شکست خورده صدام حسین بود.
کما اینکه در مقطعی که جبهه راکد گردید، همینطور هم شد و صدام حسین چهار سال پس از زمانی که در وضعیت شکستخورده قرار داشت، دوباره تهاجم را آغاز کرد و به دفاعی دوباره نیاز شد. همین الان هم اگر اقتدار نظامی ایران از سوی دشمن درک نشود، امکان تهاجم به ایران وجود خواهد داشت. به این دلیل، قوای نظامی ایران با برگزاری سالانه چندین مانور، درصدد اثبات این نکته میباشندکه ایران قدرتمند است و باز دقیقاً به دلیل اعمال قدرت ایران است که آمریکاییها به سقوط پرنده پر قدرت خود، گلوبال در تنگه هرمز، واکنش نشان ندادند و انگلیسیها توقیف چند هفتهای نفتکش خود از سوی نیروی دریایی ایران را نادیده گرفتند.
پس جنگ رابطه مستقیمی با «قدرت» دارد و دیپلماسی در میانه این راه معنای متفاوتی پیدا میکند، اگر در مقایسه با طرف مقابل ضعیف باشی یا ضعیف دیده شوی، دیپلماسی یعنی اعطای امتیاز و اگر قوی باشی و یا قوی دیده شوی، دیپلماسی یعنی گرفتن امتیاز. و وای به زمانی که قوی باشی ولی ضعیف دیده شوی؛ آن وقت دیپلماسی یعنی دادن امتیاز علیرغم داشتن قوت، و بدتر از آن اینکه قوی باشی و قوی هم دیده شوی ولی دیپلماسی، خود را در موقعیت ضعف بپندارد؛ آن وقت در شرایط قدرت و اعتراف به قدرت از سوی دشمن، دیپلماسی، امتیازات بزرگ میدهد و کشور را درگیر مشکلاتی طولانیمدت میکند. نمونهای از این را در سالهای اخیر تجربه کردهایم.
اینک در چهلمین سالگرد آغاز جنگ علیه ایران قرار گرفتهایم. خدا رحمت کند شهید بزرگوار سردار سلیمانی که پس از شکست برنامه تهاجم نظامی آمریکا در سال 1383 و تشکیل اولین دولت مستقل در عراق گفت: «خداوند نخواست عراق با خفت شکست به جبهه اسلام متصل شود، اینک عراق و ایران همآغوشند و عراق و حتی ارتش آن ایران را نجاتدهنده و نه تسخیرکننده خود میداند و این پیمانی پایدار است که در گذر زمان و بروز تحولات گسسته نمیشود» و خداوند متعال حق بزرگ امام راحل عظیمالشأن را بر ما ببخشد که در پاسخ سادهلوحان و یا مغرضانی که دفاع مقدس ما در برابر تجاوز دشمن را ناچیز میشمردند، فرمودند: «ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم... ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر کردیم... ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم... جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت» (صحیفه امام، ج 21 ص 283). هماینک دفاع مقدس ما یک درسنامه برای هر ملتی است که میخواهد در شرایط نابرابر بر دشمن پیروز شود. "
124.pdf
3.04M
🌷بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🌷
┈••✾•🌿💠🌺💠🌿•✾••┈┈•
نشریه حفیظ شماره ۱۲۴
┈••✾•🌿💠🌺💠🌿•✾••┈┈•
🌺 @hafiz_8
آقایان مسئولین!
ماجرای #قره_باغ پیچیده است چون....
1- اسرائیل در هر 2 کشور ارمنستان و ج.آذربایجان حضوردارد....
2- ترکیه که تجربهی سیاه سوریه و عراق را دارد، وارد ماجرا شده...
3- دولت آذربایجان ضد شیعی است...
4- اردوغان، تکفیری را وارد بیخ گوش ایران کرده که فلسفهی وجودیاش شیعه کشی است! غافلگیر نشویم!
💬جعفر بلوریi
🖼 #در۱۰۰کلمه| دعوا در قرهباغ بر سر چیست
▪️۱. قرهباغ تا دوره قاجار جزو ایران بود و با عهدنامه گلستان به روسیه واگذار شد.
▪️۲. روسها ارامنه را به منطقه مسلماننشین قرهباغ کوچ دادند.
▪️۳. باتشکیلشوروی، آذربایجان و ارمنستان تاسیس شدند.
▪️۴. طبق مرزبندیها، قرهباغ کوهستانی که اکثریت آن ارمنیاند، جزو خاک مسلماننشین آذربایجان شد و همین موجب درگیریها بوده.
▪️۵. سال ۱۹۸۸ نبرد بزرگ بر سر این مرز آغاز شد و تا ۱۹۹۴ ادامه یافت.
▪️۶. ارمنستان در این جنگ قرهباغ را اشغال کرد و حالا آذربایجان بر خروج کامل آن از مناطق اشغالی تاکید دارد.
▪️۷. قرهباغ کوهستانی بهخاطر اشراف بر منطقه و بالابردن قدرت حمله نظامی، محبوب دو کشور است.
@Farsna
علامه #طباطبایی(ره): برگی که از درخت بر زمین میافتد، در عالم تاثیرگذار است. چطور فکر میکنید گناه کردن در عالَم بی اثر باشد؟
.
📝 #مثل_خودش | #خادم_شهدا
➖ روایت سردار#شهید_قاسم_سلیمانی ازسردار#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی جانشین اطلاعات عملیات لشکر۴۱ ثارالله
📍اورکت روی شانه هایش بود، بدون جوراب. معلوم بود از نماز می آید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم.
🔅 قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده ی او به سر و وضعم برسم ...