eitaa logo
جهاد تبیین و بیان مسائل فرهنگی
71 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.7هزار ویدیو
54 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠اثر کمک به مرده در طاس حمام💠 ◀️در این داستان واقعی و جالب،‌ رابطه بین کارهایی که این دنیا برای اموات انجام می‌دهیم با اثری که در برزخ میگذارد مشخص میشود: 🍃از خاطرات آقابزرگ طهرانی به علامه طهرانی: طفل‌ بودم‌ و چند روز بود كه‌ مادر بزرگ‌ پدری من‌ از دنيا رفته‌ بود. يك‌ روز مادر من‌ در منزل‌ آلبالو پلو پخته‌ بود. هنگام‌ ظهر يك‌ نیازمندی در كوچه‌ گدایی‌ ميكرد و مادرم خواست برای‌ خيرات‌ به‌ روح‌ مادر بزرگم مقداری غذا به‌ سائل‌ بدهد، ولی ظرف‌ تميز در دسترس‌ نبوده‌ و با‌ عجله‌ برای آنكه‌ سائل‌ از در منزل‌ ردّ نشود مقداری از آن‌ آلبالو پلو را در طاس‌ حمّام‌ كه‌ در دسترس‌ بود ريخته‌ و به‌ سائل‌ ميدهد و از اين‌ موضوع‌ كسی خبر نداشت. 🔆نيمه‌ شب‌ پدر من‌ از خواب‌ بيدار شده‌ و مادر مرا بيدار كرد و گفت‌: 🔅امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟ 🔅مادرم‌ گفت‌: نمیدانم‌! 🔅پدرم‌ گفت‌: الان‌ مادرم‌ را در خواب‌ ديدم‌ و بمن‌ گفت‌: من‌ از عروس‌ خودم‌ گله‌ دارم‌، امروز آبروی مرا در نزد مردگان‌ برد؛ غذای مرا در طاس‌ حمّام‌ فرستاد. 🔅تو چكار كرده‌ای؟ 🔅مادرم‌ جریان را گفت. 🔳درواقع مادربزرگ گله‌مند است‌ كه‌ چرا غذای او كه‌ یک طبق‌ نور است‌ را در طاس‌ حمّام‌ ريخته‌! و اهانت‌ به‌ سائل‌، اهانت‌ به‌ روح‌ متوفّی بوده‌ است‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 190 و 191 ‌‌‌‌@Dastan1224
علامه طباطبایی: برای اینکه خیر و برکت وارد زندگی شما بشه و شر و گرفتاریها از زندگی شما دور بشه ، دائم در هر جا که هستید (سوره قل هو الله احد )را بخوانید وهدیه کنید به امام زمان علیه السلام.
💠از آیت الله بهجت(ره) پرسیدند : برای بیماری ها چه کنیم؟ فرمودند :خداوند متعال کپسولی درست کرده است که تمام ویتامینها در آن است آن هم کپسول صلوات است . ‌ ‌ ‌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐💐💐💐💐
🌱 مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا معین شیرازی (پدرخانم مرحوم علامه طهرانی) نقل می‌کردند: روزی به استادم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی گفتم: آقا من از شما می‌خواهم مقاماتی را که خودتان به آن رسیدید، به من هم عنایت کنید. پرسیدند: طاقتش را داری؟ مشکلاتش را تحمل می‌کنی؟ گفتم: نمی‌دانم! فرمودند: من یک نمونه برایت نقل می‌کنم: پس از فوت عیالِ بنده، در همدان در محله ما شایعه شد که من علتِ فوتِ او بودم، با اینکه من در این رابطه هیچ تقصیری نداشتم. بالاخره پلیس به منزل ما آمد و ما را دست بسته به پاسگاه برد. وقتی من به همراه پلیس از درِ منزل بیرون آمدم، دیدم دو طرف کوچه تا انتها مردم منتظر ایستاده‌اند و از نفر اول تا آخر از جلوی هرکس که گذشتم، یا آب دهان به صورت من می‌انداخت و یا ناسزایی نصیب من می‌کرد و من همه را تحمل می‌کردم و در دل خوش بودم. حال بگو ببینم آیا تو تحمل این را داری؟؟ گفتم: نه آقا! من که تحمل ندارم. آن مقامات، مال خودتان باشد، من که کشش ندارم! سیر و سلوک، ص128، سید فرید موسوی ‌‌‌ کانال داستان و پند ☀️@Dastan1224