eitaa logo
جهاد تبیین🇮🇷
219 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
163 فایل
سلام رفقا🙏🏻 اینجا قراره به بخشی از مسئولیتم در جهاد تبیین که آقاجان مون آسدعلی آقا خامنه ای{حفظه الله} فرمودن هریک از ما به اندازه خودمون مسئول هستیم، عمل کنم، لطفا با من همراه باشید🙏🏻 #روشنگری #تربیت_دینی #تربیت_سیاسی راه ارتباطی👇🏻 @ali_ziyaie
مشاهده در ایتا
دانلود
IMG_20241113_072635_836.jpg
57.9K
چشم دورت بگردم❤
Ana Mosh Anani.mp3
11.66M
از دیشب که شنیدمش ریتمش خیلی به دلم نشسته😌🎧
خدایا ممنونتم که منو تو زمان امام مَهدی«روحم هزاران بار به فدایش» آفریدی، امامی که اینقدر مهربون و خیرخواه منِ❤😍🤲🏻
جهاد تبیین🇮🇷
چی میشه منم بپسندی آقاجانم؟🥺
منم دوست دارم بنشینم جلوتون باشما حرف بزنم، شما منو لایق بدونید باهام درددل کنید منم باهاتون مشورت کنم😍
1_11312004127.mp3
2.34M
مادرم فاطمه«سلام الله علیها» پدرم علی«علیه السلام» 😭😭😭 به دادم برسید دستمُ بگیرید🤲🏻 به لطف پدرومادرم من عشق و محبت شمارو در قلبم دارم درسته خیلی خراب کردم شما نجاتم بدید😭🤲🏻
10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشک های شهید رئیسی در هواپیما😔 فداتشم سیدجان که اینقدر فکرونگاهت بزرگ بود... 🖤🌱🇮🇷 ممنون میشم صلواتی هدیه بفرمائید به روح مطهر عزیزم 👈🏻عضو شوید @jahad_tabiin_rahbari
هدایت شده از 💚 یا حسن مجتبی
22.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ان شاالله توفیق داشته باشیم و زنده باشیم هرهفته چهارشنبه ها، به عشق مادرم فاطمه زهرا{سلام الله علیها} با به محضر مبارکشون توسل و عرض ادب میکنیم 🌱💚 ثوابت قرائت این هفته رو هدیه میکنیم به روح مطهر 🙏🏻🇮🇷❤ @emamhasan_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونید دیگه تو این کانال هر پستی رو از کانال های دیگه منتقل نمیکنیم پس ممنون میشم بخاطر این پست دعام کنید 👇🏻👇🏻
هدایت شده از 💫شهیده💫
تلویزیون📺 ساال ۵۸:یک روز عصمت از جلسات همیشگی اش برگشت،با عجله داخل اتاق رفت و با دفتر و خودکار برگشت.رادیو را روشن کرد و روی موجی گذاشت که امام سخنرانی میکرد. با شروع سخنرانی عصمت تند و تند هرچه میشنید را مینوشت. چند روز بعد پدر یک دست مبل و یک تلویزیون خرید .همه خوشحال بودند ،مخصوصا عصمت. در یکی از شب های تابستانی خانواده به بالای پشت بام رفتند و مشغول حرف زدن شدند یک دفعه متوجه شدند عصمت بین آنها نیست. مادر بلند شد و از پله ها پایین آمد. در هال را باز کرد عصمت روی مبل جلوی تلویزیون نشسته بود و در دفترش مطلب می نوشت.چندبار عصمت را صدا زد،اما او اصلاً صدای مادر را نمی شنید. مادر با عجله کنار عصمت رفت و گفت:دختر!حواست کجاست؟ عصمت تازه متوجه حضور مادر شد. تلویزیون داشت سخنرانی امام خمینی را پخش میکرد.مادر به صورت عصمت نگاه کرد که از شدت گرا زرد و بی حال شده بود. با ناراحتی گفت:چرا به فکر سلامتی خودت نیستی؟ عصمت با همان ادب همیشگی اش و همانطور که داشت مینوشت،سرش را بلند کرد و گفت:چیزی نمی شود.من باید بنویسم تا بیشتر یاد بگیرم. عصمت به دقت کلمه به کلمه را ثبت میکرد تا به درستی آنها را به دیگران منتقل کند 🧕 ✍نویسنده:سیده‌رقیه‌آذرنگ •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ❤️ 🕊 ❤️ 🦋 ❤️ 🌹 🌷 👈 عضو شوید : 🔴 https://eitaa.com/shahidgrl