هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
🏴روایت اول:
بانویی که همسرش را بهشتی کرد.
همسرش را از شک نجات داد. از تردیدی که نزدیک بود مرد را تا لبههای دوزخ بکشاند؛ دوزخِ بی حسین بودن.
دلِ مرد را یکدله کرد، با یک تلنگر؛
«تو را چه شده زهیر؟! پسرِ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تو را دعوت کرده و تو رد میکنی؟!»
نهیبِ بانو، مرد را از جا کنده و از دودلی جدا کرد.
از خیمهی حسین(علیهالسلام) که برگشت، همهی وجودش را شوقی غریب پر کرده بود. «آقا، چیزی به شما گفته؟ وعدهای داده که این طور سر از پا نمیشناسی؟!»
مرد در حالی که چشمانش میدرخشید، گفت: «آقا فرمودند: جانت در راهِ ما فدا خواهد شد.»
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
سلام بر تو ای بانوی زهیر بن قین که هر سال محرم یادت در دلهایمان زنده میشود.
سلام بر آن لحظهای که همسر خود را به بهشتِ با حسین بودن تشویق کردی.
سلام ما، از ایران(چهارده قرن بعد از آن روز تو) به ایمان و معرفت و شهامت زنانهی تو که هر سال در ماه محرم، ستایشش میکنیم.
دعا کن ما را بانوی زهیر!
دعا کن ما هم کربلایی شویم آن گونه که تو شدی.
📚 زهره یزدانپناه، زنان عاشورایی، نشر موعود عصر، صفحه ۱۲۷.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
🏴روایت دوّم:
مادر حربن یزید ریاحی
مادری که اسم پسرش را خوب انتخاب کرده بود.
آیا شما یادش داده بودید که در مقابل اسم حضرت زهرا(سلام الله علیها) ادب کند؟ و تمام زندگیاش را با همان ادب بخرد؟ که بعدها وقتی قرار است صدای اباعبدالله(علیهالسلام) در دشت بپیچد که «اَما مِن ذابٍّ یذبّ عَن حرمِ رسول الله؟!» تمام وجودش بلرزد؟!
این صدا را تمام آن چند هزار نفر شنیدند؛ اما فقط پسرِ شما مثل ابرِ بهار اشک ریخت.
فقط او کفشهایش را به گردن انداخت و با اسبش تا خیمهی امام حسین(علیهالسلام) تاخت.
فقط او سرش را پایین انداخت و آرام گفت: «هَل تَری لی مِن توبه؟!»
شما یادش داده بودید اینقدر آزاداندیش باشد؟!
چه فرقی میکند، وقتی شما اسم او را حرّ گذاشتید، همین کافی بود.
راستی آن روز که اسم پسرتان را انتخاب میکردید، هیچ فکرش را کرده بودید که یک روز اباعبدالله(علیهالسلام) بر بالین بیجان او بگوید: مادرت چه اسمِ خوبی برایت گذاشته؟!
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
سلام بر تو ای مادرِ حرّ بن یزید ریاحی!
سلام بر آن دامانی که مسیر معراج شد.
سلام بر تو بزرگ بانو که حریّت را به حرّ آموختی.
«انت الحرّ کما سمّتک امّک؛ حُرّاً فی الدّنیا و الآخره»
📚 طبری، محمد بن جریر، تاریخالأمم و الملوک(تاریخ طبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، جلد ۵، صفحهی ۴۲۸.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت سوم:
همسر عبدالله بن عمیر
بانوی حاجتروا شده
تا صدای رجز عبدالله در دشت پیچید، با تمام وجود ذوق کردی و دلت را با جملهی «بأبی أنت و أمی عبدالله! در راه پسر رسولِ خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مقاومت کن.» محکمتر کردی.
عبدالله نیز حتما صدای تو را شنیده بود که اینگونه به قلب دشمن زد؛ اما نمیدانست که تو تاب نخواهی آورد و نیزه به دست وارد معرکه خواهی شد.
حتما امام را هم ندیده بود که خودش را به تو رسانده تا بگوید: «خدا به شما جزای خیر دهد، جهاد بر زنان واجب نیست، به خیمه برگردید.»
اما تو در وسط معرکه بودی که نالهی آخر همسرت را شنیدی و حتما از همانجا خودت را به بالین او رسانده و گفتی: «بهشت بر تو گوارا باد عبدالله، کاش خدا من را نیز همنشینِ تو کند.»
دعایت را چگونه بر زبان آوردی که اینقدر زود روا شد؟! و هنوز جملهات تمام نشده، غلامِ شمر عمود آهنی را بر فرق تو نشاند و وسیلهی اجابت دعایت شد و تو را به عبدالله رساند.
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨
سلام گرم ما بر تو باد ای بانوی عبدالله بن عمیر!
سلام بر تو، که خون عاشقت با خون معشوق به هم آمیخت و پیشِ پایِ حسین بن علی(علیهالسلام) جاری شد.
📚 مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، صفحهی ۳٠۷_۳۱٠.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت چهارم:
طوعه ، بانویی پر از مردانگی
لابد به دلش برات شده بود که این شهر حرمت مهمان را نگه نمیدارد و خواست حرمت میزبان را نگهدارد.
او همان بانویی بودی که طاقت دیدن تشنگی یک مرد غریبه را نداشت، چه برسد به آوارگی سفیر امامش ...
مرد اما تنها و خسته در کوچهها پرسه میزد.
در کوچههای شهری که مردانش نامردی را در حق او تمام کرده بودند.
با غم و غربتی که دل او را به آتش میکشید به دیواری تکیه داد و در همان لحظه زنی مردتر از تمام مردان آن شهر، کاسهی آبی برای التیام جگر سوختهی سفیر مولایش آورد.
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
سلام بر تو ای بانوی نمونهی کوفه.
سلام بر تو و بر زنانگی نمونهات که دست تمام مردانگی آن شهر را بست.
دعایمان کن بانو، دعاکن مانند تو پیش قدم جاودانگی شویم.
📚تاريخ طبري، ج ۵، ص ۳۵٠؛ لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۲٠.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت پنجم:
ام وهب
از میدان که برگشت از مادرش سؤال کرد:
«آیا از من راضی هستید؟»
مادر سر تا پای پسر را برانداز کرد، چقدر مسلمانی به پسرش میآمد.
نگاهش گره خورد به چشمهای پسر و تمام رشتههای تعلّق مادرانه را پاره کرد. چشمهایش را بست و به سؤال او پاسخ داد: «به خداوند سوگند که از تو راضی نخواهم شد، تا آنکه جانت را فدای امامت کنی.»
مادر وهب، تو در آن چند روزی که از مسلمان شدنت میگذشت، از حسین چه دیده بودی؟!
به کجا متصل شده بودی که وقتی این حرفها را میزدی؟ در دریای مهر مادرانهات موجهای تعلق تکان نمیخورد؟!
تو از کدامین سرزمین آمده بودی که وقتی سر پسرت را به سمت دشمن پرتاب کردی، خطاب به آنها گفتی ما چیزی را که در راهِ خدا دادهایم پس نمیگیریم؟!
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
سلام مادرِ وهب!
سلام بر تو از ایران قرنها پس از عاشورا، بر رشتهی محبت مادرانهات که با حسین پیوند زده بودی.
📚ابناثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
ناظمزاده قمی، سید اصغر، اصحاب امام حسین از مدینه تا کربلا، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۰.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت ششم:
همسری همراه
وقتی حبیب برای محک زدن تو گفت: «من به حسین نمیپیوندم.» لابد فکرش را کرده بود که با واکنش شدید تو مواجه شود و تو در حالی که از شدت ناراحتی و عصبانیت اشک از چشمانت جاری شده بود، حتما نتوانستی لبخند کنج لب حبیبت را ببینی.
وقتی پشتت را به حبیب کردی و گفتی: «ای حبیب، آیا سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را دربارهی حسینش(علیهالسلام) فراموش کردهای که فرمود: این دو فرزندم آقای جوانان بهشتند و آنها امام هستند، چه قیام کنند چه نکنند. نامهی مولا به تو رسیده و تو را به یاری میخواهد، آیا پاسخ مثبت نمیدهی؟!» ندیدی که حبیب با این سخنان تو چه لبخند زیبایی به لبهایش نشسته است و حبیب نیز هنگامی که به تو اطمینان داد که در رکاب حسین، تا هنگامی که محاسن سفیدش سرخ شود، خواهد جنگید، نتوانست ببیند که با این تصمیمش چه قندی در دل تو آب شده است.
امقاسم! خوشا به حالت که توانستی به وسیلهی حبیب عرض ارادتت را خدمت عزیز زهرا برسانی.
همسر حبیب! تو در مولایت چه دیده بودی که بال پرواز همسرت شدی و خودت نیز به همراهش پرواز کردی، چرا که سیدالشهداء در حق تو نیز دعای عاقبت بخیری کرد.
سلام بر تو ای بانوی حبیب بن مظاهر؛
سلام ما بر تو و بر آن دل عاشورایت که آنگونه پرحرارت همسرت را برای فدا شدن در رکاب مولایش آماده کرد؛
📚منبع:
معالی السبطین، جلد ۱، صفحهی ۳۷۰ و ۳۷۱؛ فرسان الهَیجا، جلد ۱، صفحهی ۹۱.
کتاب زنان نمونه، تألیف علی شیرازی
کتاب داستان دوستان، تألیف محمد محمدی اشتهاردی، جلد ۵، صفحهی 20
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت هفتم:
خواهرانه (حضرت زینب سلام الله علیها )
قلب شما را بیشتر از همه، محبت برادر پر کرده بود؛ عشق به حسین در تمام رگهای شما جاری بود؛ همان عشقی که با شیرهی جانتان به عون و محمّد نیز بخشیده بودید.
شاید اگر کسی از شما میپرسید، عون برای شما عزیزتر است یا محمّد؟ پاسخ میدادید: حسین!
عون و محمد نیز این را فهمیده بودند، چون از کودکیشان در چشمان شما جز حسین را ندیده بودند و از زبان شما فقط حسین را شنیده بودند و این کار شما و آنها را برای جاننثاری در راه دایی عزیزشان آسانتر کرده بود.
در خیمه بودید که خبر آوردند، عون شهید شد، محمّد هم؛ اشکهایتان را پاک کردید، حالا دیگر بند تعلق مادرانهتان پاره شده بود و شما تنها خواهرِ حسین بودید.
شما از همان ابتدا نیز بیش از اینکه مادرِ عون و محمّد بوده باشید، خواهرِ حسین بودید.
🍃✨🍃✨🍃✨🍃
سلام مادرِ عون!
سلام مادرِ محمّد!
سلام بر شما و آن شیر پاکتان که دو جاننثار برای حسین پروراند.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت هشتم:
امبنان
تا زمزمهی حرکت حسین را شنیدی دست دو طفلت را گرفتی و با کاروان عمویِ پسرانت همراه شدی.
مدتی بعد زمانی که از اوج گرفتن قاسم در معرکه نگذشته بود، عبدالله را به زینب سپردی و به طرف پردهی خیمه رفتی، به این میاندیشیدی که چطور به رفتن قاسم رضایت دادهای؟!
گویی نیرویی ماورائی وجود داشت که قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا زمانی که نعلهای تازه بر پیکر سیزده سالهات میتاخت تو جان ندهی.
فکرت به شب گذشته رفت، که قاسم در برابر پرسش عمو گفته بود، شهادت برایش از عسل شیرینتر است.
این جمله را پسرِ سیزده سالهی تو گفته بود، همان پسری که پایش به رکاب نمیرسید. همانی که زره برای قامتش خیلی بزرگ بود. این دو پسر از همان ابتدا، هواییِ عمویشان بودند و همین باعث شد که عبدالله دستهای زینب را رها کند و سراسیمه خودش را به عمویش برساند تا دستانش را سپرِ عمو کند.
آن نیروی ماورائی این بار نیز قلبِ تو را محکم نگه داشته بود تا از هم نپاشد.
به گمانم این نیروی ماورائی دستان امام حسن(ع) بود که بر روی قلب تو قرار گرفت و تو را آرام کرد.
شاید آن هنگامی که از مدینه خارج میشدی فکرش را هم نمیکردی که یک روزی بدون فرزندانت دوباره به این شهر برگردی.
سلام مادرِ قاسم؛
سلام مادرِ عبدالله؛
سلام بر تو که باغبان گلهای امام حسن(ع) بودی و آنها را با عطر حسینی پرورش داده بودی.
سلام بر آن قلب بزرگت که داغدیدهی داغ دو پسر شد.
منبع: سماوی، محمد بن طاهر، ابصارالعین فی انصار الحسین(ع)، صفحهی ۲۲۴.
عمادزاده، تاريخ زندگانى امام حسين(ع)، ج ۲، ص۳۴٠
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی
@Ehyae_nasle_mahdavi
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت نهم:
مادرِ علیِ بزرگتر
چه خوب شد که شما در کربلا نبودید.
چه خوب شد زمانی که میخواست راهی میدان شود، نبودید ببینید قبل از رفتن چگونه چند قدم مقابل چشمهای پدرش راه رفت.
چه خوب شد که نبودید و حال همسرتان را در آن لحظه ندیدید.
شما نبودید اما همه دیدند وقتی علیاکبر چند قدم که راه رفت، سیدالشهداء(ع) دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و از خدا شهادت گرفت که شاهد باشد، چه جوانی را به میدان میفرستد. جوانی که شبیهترین مردم است به پیامبر(ص).
چه خوب شد که شما نبودید و آن لحظات دلکندن اهلِ حرم از علی اکبر را ندیدید.
چه خوب که شما نبودید آن هنگام که صدای «یا ابتاه علیکَ منّی السّلامِ» علی اکبر بلند شد. نبودید و ندیدید که وقتی میان هلهلههای دشمن، حسین با زانو روی زمین افتاد، صورت روی صورتِ علی اکبر گذاشت و گفت: «بعد از تو خاک بر سرِ دنیا.»
چه خوب شد که شما نبودید وقتی حسین مانده بود که این جسم ارباً اربا را، چهطور به خیمه برساند.
شما نبودید مادر علی اکبر و چه خوب که نبودید و صدای جوانان بنیهاشم بیایید مولا را نشنیدید.
🍃✨🍃🌺🍃✨🍃
سلام مادر علی اکبر؛
سلام بر دامانِ پاکِ شما که شبیهترینِ مردم به پیامبر خدا را در خود پرورش داد.
سلام بر آن جگر سوخته هنگام شنیدن روضهی پسرش از زبان زینب.
📚منبع: طبرى، محمد بن جديد، تاريخ الامم و الملوك و تاريخ الطبرى، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسه اعلمى اللمطبوعات، ۱۴٠۹، ج۴، ص۳۴٠.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
روایت دهم:
امِ بنین
تمام پسرانِتان را با حسین روانه کرده بودید.
پسرانی که از کوچکیشان آموخته بودند فدایی حسین باشند.
از همان سالهای کودکی در گوشِ آنها زمزمه کرده بودید که هرگز نباید از حسین جلو بیافتند.
این همه معرفت و ادب را از کجا آورده بودید، که این چنین خالصانه و ناب تمام آن را تقدیم آنها کرده بودید بانو؟!
و عباس در میان برادرانش از همه بیشتر این معرفت را به ارث برده بود.
با آن زمزمههایی که در گوش او خوانده بودید، مگر میتوانست در روزِ عاشورا عَلَم به دست نگیرد؟!
چه انتظاری داشتند دیگران که وقتی بچّههای حسین تشنه بودند، او سیرابشان نکند؟!
نوای العطش، در حرم بپیچد و او تاب بیاورد و مشک به دست روانه فرات نشود؟!
دشمن هم صدای جگر سوختهی عباس را شنیده بود که مشک او را هدف گرفت.
همه فهمیده بودند وقتی آبِ مشک قطره قطره بر زمین بریزد، عباس ذره ذره آب میشود.
این را فهمیده بودند که اگر کارِ مشک تمام شود، کارِ عباس هم تمام میشود.
کارِ حسین هم.
و همه دیدند حسین هنگامی که از علقمه برگشت، دست به کمر بود.
عباس را در علقمه جا گذاشته بود و تنهای تنها تنها بازگشته بود.
🍃🌹🍃✨🍃🌹🍃
سلام مادرِ ماهِ بنیهاشم؛
سلام مادر عباس؛
سلام مادر پسران؛
سلام بر آن دامنی که همچو عباسی را پرورش داد.
📚 منبع عاملی، سید جعفر مرتضی، تحریف شناسی عاشورا «نقد حماسه حسینی شهید مطهری»، ترجمه: جواد محمد زمانی، چاپ اول، ۱۳۸۵، انتشارات آرام دل، ص۱٠۴ _ ۱٠۵.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
🌼🌸🍃🌼🌸🍃
مادری بزرگترین خدمت انسان به انسان...
اشرف کارها در عالم مادریست.
تربیت اولاد در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است، چراکه از دامن همین مادرها، حسین ابن علی ها و مالک اشترها بوجود می آیند...
ای مادر!
با تربیت اولاد صالح میتوانی سرنوشت یک ملت، نه سرنوشت دنیا را تغییر دهی.
پس به خود و شغل عظیم مادری بارها افتخار کن
#شکوه_مادری
#شکوه_زن
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابر جنایتکاران فهمیدند
زنان هستند که
با قیام خود
میتوانند
مردان را به میدان بکشند...
زن
مبدأ همه خیرات است.
ما نهضت خودمان را
مرهون زن ها میدانیم.
#شکوه_زن
کانال احیاء نسل مهدوی👇
https://eitaa.com/joinchat/599261242C7dabbe2da4
࿐☀️○ 🌺 ○☀️࿐