eitaa logo
💕 جهاد زنان💕
420 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
مادر از هر سازنده‌ای سازنده‌تر و باارزش‌تر است. جهاد زن، خوب شوهرداری کردن، فرزند آوری و تربیت فرزندانی صالح است. آیدی پاسخ به سؤالات @n_khammar123
مشاهده در ایتا
دانلود
. (مامان ۱۰ ساله، ۷ ساله، ۵ ساله، ۳ ساله) سختی‌ها و چالش‌های چند فرزندی روابط همسری رو پخته‌تر می‌کنه. وقتی زن و شوهر تنهان از بس روی هم حساسن بالاخره یه ایرادی پیدا می‌کنن‌. ولی با اومدن بچه اونقدر مشغول مسائل مهم می‌شن که دیگه وقت گیر دادن به هم رو ندارن‌.🤭 تا یه فراغتی پیدا می‌کنن، ازش برای ابراز و جلب محبت استفاده می‌کنن.😍 اهمیت همسر خوب بودن از مادری هم بیشتره و اون انرژی‌‌ای که از همسرت می‌گیری توی مادری هم اثر می‌ذاره. جور کردن یه وقت دونفره حتی به اندازه‌ی نوشیدن یه لیوان چای کمک می‌کنه انرژی از دست رفته‌مون برگرده. یا پیام دادن‌های صمیمانه به همسر و قدردانی از زحماتش... و یه استقبال گرم و پر هیاهو با بچه‌ها😄 آخ جون بابا اومد. در باز شد و گل اومد بابای گلم خوش اومد.😍 تو زندگی سعی داشتم اجازه بدم همسرم فضای شخصیش رو هم حفظ کنه. مثلاً فضای شخصی من با درس خوندن حفظ می‌شه و ایشون با کارهای دیگه... اگه با دوستاشون قراری داشتن یا زیارتی پیش می‌اومد، سعی می‌کردم مانع نشم. اثرات مثبت این رفتار تو زندگی مشترک هم وارد می‌شه.👌🏻✨ سال‌های قبل ایام اربعین که می‌شد، با اشتیاق همسرم رو بدرقه می‌کردم تا راهی کربلا بشن. خودم شرایطش رو (با بچه‌ی کوچیک) نداشتم، ولی می‌گفتم نور سفر شما به ما هم می‌رسه و همین طور هم بود. وقتی ایشون می‌رفتن (در کنار مشکلاتش) من هم حال خیلی خوبی داشتم و برکات معنوی‌ش رو حس می‌کردم. تو خونه وقتایی که بچه‌ها با پدرشون درگیر می‌شن، من حتما طرف پدر رو می‌گیرم و بهشون چشمک می‌زنم که کوتاه بیا. اگه نشه سریع می‌رم وسط و می‌گم می‌شه من وساطت بچه‌ها رو پیش شما بکنم؟ این یه قرار بین من و همسرم شده که موقع ناراحتی یکی‌مون وساطت می‌کنه و اون یکی قبول می‌کنه.😉👌🏻 گاهی خستگی خیلی بهم فشار میاره و احساس می‌کنم این حد از خستگی رو هیچ‌وقت در زندگی نه تجربه نکردم و نه خواهم کرد. ولی چون همسرم هم‌دلی می‌کنن و می‌دونم متوجه این فشارها هستن، برام آرامش‌بخش می‌شه. من هم می‌فهمم که چقدر سخته وقتی ایشون خسته از سرکار میان و نمی‌تونن استراحت کنن. یکی از کولش بالا میاد. یکی می‌گه بازی کن و... ولی سعی می‌کنیم انرژی‌مونو با همدیگه بیشتر کنیم و سختی‌ها رو تحمل کنیم تا ان‌شالله چند سال دیگه یه برداشت خوب داشته باشیم.😍🧡 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
📜📖📜 📖📜 📜 🕊🥀 ↩️ گفتم: مصطفی! بعد از همه این کارها که با شما کردند اینها را دارید می گویید؟ گفت: آن ها که کردند حق داشتند ، چون شما را دوست دارند ، من را نمی شناسند و این طبیعی است که هر پدر و مادری می خواهند دخترشان را حفظ کنند. هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم . بعد از این جریان مادرم منقلب شد . مادرم میگفت : من اشتباه کردم این حرف را زدم . دیگر حرفم را پس گرفتم . باید خودش این کارها را برای شما انجام بدهد. چرا این قدر نازش می کنی . مصطفی چیزی نگفت ، خندید . غاده به مادرش نگاه کرد.فکر کرد: حالا برای مصطفی بیشتر از من دل میسوزاند! و دلش از این فکر غنج رفت. روزی که مصطفی به خواستگاریش آمد مامان به او گفت: شما می دانید که این دختر که می خواهید با او ازدواج کنید چه طور دختری است ؟ او ، صبح ها که از خواب بلند می شود وقتی رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسانی تختش را مرتب کرده اند، لیوان شیرش را جلوی در اتاق آورده اند و قهوه آماده کرده اند . شما نمی توانید با مثل این دختر زندگی کنید ، نمی توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در این خانه اش هست . مصطفی خیلی آرام این را گوش داد و گفت: من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم ، اما قول می دهم تازنده ام ، وقتی بیدارشد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت . و تا شهید شد این طور بود. حتی وقت هایی که در خانه نبودم در اهواز در جبهه ، اصرار می کرد خودش تخت را مرتب کند ، می رفت شیر می آورد. خودش قهوه نمی‌خورد ، ولی میدانست ما لبنانی ها عادت داریم ، درست می کرد . گفتم: خب برای چی مصطفی ؟ می گفت: من قول داده ام به مادرتان تازنده هستم این کار را برای شما انجام بدهم . مامان همیشه فکر می کرد مصطفی بعد از ازدواج کارهای آن ها را تلافی کند ، نگذارد من بروم پیش آن ها ، ولی مصطفی جز محبت و احترام کاری نکرد و من گاهی به نظرم می آمد مصطفی سعه ای دارد که می تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختی های زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را . خانه ما دو اتاق بود در خود مدرسه همراه با چهارصد یتیم، به اضافه این که آن جا پایگاه سازمان بود، سازمان امل . از نظر ظاهر جای زندگی نبود ، آرامش نداشت . البته مصطفی و من از اول می دانستیم که ازدواج ما یک ازدواج معمولی نیست . احساس می کردم شخصیت مصطفی همه چیز هست . خودم را نزدیک ترین کس به او می دیدم و همه آن هایی که با مصطفی بودند همین فکر را می کردند.گاهی به نظرم می آمد همه عالم در گوشه این مدرسه در این دو اتاق جمع شده ، همه ارزشهایی که یک انسان کامل ، یک نمونه کوچک از امام علی علیه السلام می توانست در خودش داشته باشد. ولی غریب بود مصطفی ، برای من که زنش بودم هر روز یک زاویه از وجودش و روحش روشن می شد و اصلاً مرامش این بود . خودش را قدم به قدم آشکار می کرد. توقعاتی که داشت یا چیزهایی که مرا کم کم در آن ها جلو برد اگر روز اول از من می خواست نمی توانستم ، ولی ذره ذره با محبت آن ابعاد را نشان داد. ........ 📗از زبان همسرشان غاده 🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊 صآحِب‌الزمآݩ‌دوستَٺ‌دآرَم🌸👇🏻 | @sahebzaman_dosetdaram | 📜 📖📜 📜📖📜