جهاد کبیر🇵🇸🇾🇪🇱🇧
. 🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب(۱) #انقلابزدایی از سیاستورزیِ رسمی ۱. یکم شهریور، س
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب (۲)
بازطراحیِ مشروطۀ سکولار در متن انقلاب
🖊مهدی جمشیدی
۳. لاجوردی در وصیّتنامۀ خویش مینویسد: «به همان اندازه، بلکه صدچندان که به امام قاطع و سازشناپذيرم عشق میورزم، نسبت به سازشکاران و مدافعانِ عملیِ ضدانقلاب - اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند - نفرت دارم. بيم آن دارم حوادث مشروطه، مجدداً تکرار شود.» شاید برجستهترین خصوصیّت انسان انقلابی این باشد که «قاطع» و «سازشناپذیر» است؛ یعنی در برابر اقتضاها و تحمیلهای زمانه، تسلیم نمیشود و برای «ماندن»، از «هویّتِ» خویش نمیکاهد. به تعبیر آیتالله خامنهای، برای ما مهم است که «چرا بمانیم و چگونه بمانیم»؛ در این سخن، اصالت با ماندن نیست و نباید به هر قیمتی، ماندن را برگزید و نباید ارزشها را به حاشیه سوق داد. نظام منهای انقلاب، یعنی صورت منهای سیرت، یعنی ساخت حقوقی منهای ساخت حقیقی، یعنی سکولاریسم پنهان، یعنی پوچ و پوک و تهی شدن. نظام جمهوری اسلامی بدون منطق و مبنای انقلابی، یعنی انقلاب، یک لحظۀ تاریخی بوده و سپری شده و اکنون باید محافظهکارانه، در پی حفظ قدرت بود و بس. آنان که منفعل و وادادهاند - و به تعبیر آیتالله خامنهای، حاکمانی که همچون «شاهسلطانحسین» هستند – انقلاب را یکشبه میفروشند و جام زهر تعارف میکنند تا کمی بیشتر در قدرت بمانند. در تجربههای متعدّد دهۀ شصت، مشاهده کردیم که بسیاری از کارگزاران نظام، عقبنشینی و انفعال را توصیه کردند و این امام خمینی بود که مصمّم و جزمی ایستاد و استقامت ورزید. آنان که با «استقامت» بیگانهاند، بهزودی پا پس میکِشند و به رنگ غیرانقلابیِ زمانه درمیآیند و اسیر فشارها و فضاها میشوند. چنین است که باید از تکرار تجربۀ مشروطه در انقلاب هراسید؛ روزی که انقلاب به دست «روشنفکران» بیفتد، مشروطۀ سکولار به راه خواهد افتاد. و مگر چنین نشد و در دهۀ هفتاد، روشنفکرانِ سکولار در مسندِ قدرت ننشستند و از انقلاب به اصلاح و از سرمایۀ انقلابی به سرمایۀ اجتماعی و از اسلام به دموکراسی عبور نکردند؟! تعبیر آیتالله خامنهای از تحوّلات دهۀ هفتاد به عنوان «واگراییهای دهۀ هفتاد»، پردهای از وقایع مشروطه را نشان میدهد که به شکلی دیگر در اکنونِ ما تکرار شد. خطر مشروطۀ سکولار، همچنان در میان است و جریان روشنفکریِ سکولار، جانِ تازه گرفته و در لایههای مختلف قدرت، حضور و حیات دارد و گاه با فتنهانگیزی خیابانی و گاه با فریبکاری انتخاباتی و گاه با روایتپردازی رسانهای، نفسهای انقلاب را به شماره میافکند.
۴. لاجوردی ادامه میدهد: «چون عاشق نظام بودهام، از آن ترس داشتم که افشای چهرۀ سازشکاران، لطمهای ناچيز به نظام وارد آورد.» مسأله این است که اصحاب استحاله و نفاق و سازش، در قدرت رسمی به سر میبرند و خود را به نظام، گره زدهاند. دراینحال، هزینههای روشنگری، متوجّه نظام نیز خواهد شد و بر این اساس لاجوردی از سخن صریح و بیپرده میگریزد و استخوان در گلو و خار در چشم، با کنایه و اشاره مینویسد و میگوید. این شرایط، اکنون حادتر و شدیدتر شده است؛ چراکه بسیاری از نیروهای سیاسیِ سکولار، سالیان سال در قدرت بودهاند و حیثیّت و اعتبار نظام را به خود پیوند دادهاند و به این دلیل، واکنش صریح را دشوار کردهاند. نظام، هزینۀ اینان را میدهد و در، همچنان بر همان پاشنهای میچرخد که لاجوردی احساس کرده بود. بنا بود که لیبرالها به درون قدرت راه نیابند و عرصۀ رسمی، ملاکها و معیارهای جدّی داشته باشد، اما سادهنگریهای و تساهلها، وضع را دچار قفلشدگی و انسداد کرده است. البته همیشه، مصلحت در نگفتن یا صریح نگفتن نیست و اگر جبهه و جریانِ منسجم و همافزایی در میان باشد، میتوان با کمترین هزینه، روشنگری کرد، اما افسوس که چنین نیست.
۵. لاجوردی با دوراندیشی مینویسد: «مبادا سختیهای حرکت و فشارهای بينالمللی موجب شود تعادلی را که شعار نه شرقی و نه غربی، تا حدودی ايجاد کرده، به هم بزنند.» از جمله واگراییهایی دهۀ هفتاد، یکی همین بود که به عنوان تنشزدایی و گفتگوی تمدّنها و آشتی با جهان، سیاست انقلابی از دستورکار خارج شد و از سیاست خارجی، انقلابزدایی صورت گرفت. معیشت مردم در این برهه، به سیاست خارجی گره زده شد و اینطور القا شد که دشواری معیشت، ناشی از آرمانگراییِ انقلابی است و اگر به خصومت و معارضه با جهان ادامه بدهیم، چالشها ادامه خواهند داشت. هر دولتی که از راه رسید، به صد زبان و بیان این تحلیل غلط را به افکار عمومی خوراند و در ذهنها جاگیر کرد. ازاینرو، جامعۀ کنونی، تحریماندیش است و گمان میکند انقلاب، بیمنطق و لجباز و ماجراجو است.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
هدایت شده از دادشهر | حمزه شکریان
♨️ وفاق ملی یعنی چه؟
«تمام مخالفان را نابود کنید تا ما با دوستان به وفاق برسیم!»
#قهقرا
@dadshahr_iranian
جهاد کبیر🇵🇸🇾🇪🇱🇧
♨️ وفاق ملی یعنی چه؟ «تمام مخالفان را نابود کنید تا ما با دوستان به وفاق برسیم!» #قهقرا @dadshahr
✴️ یک تقارن جالب ☺️
همزمان که در این روزها، قطعی شد گروه علمی مهندسی کامپیوتر دانشکده، من را از لیست مدرسان گروه کامپیوتر در سال جدید تحصیلی حذف کرده، آن هم بدون آنکه حتی یک تماس بگیرند و اطلاع بدهند!
از آن سو افرادی که در فتنهی ۱۴۰۱، سردمدار تحریک دانشجوها بودهاند و اقدام علیه امنیت ملی انجام دادهاند، به دانشگاه بازگشتهاند که علی شریفی زارچی یکی از آنها است.
❇️ جهت اطلاع مخاطبان:
طی پنج سالی که بدون وقفه، مدرس دروس متعدد در دانشکدهی مهندسی دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی) بودهام، حتی یک بار هم از حیث علمی، انضباطی، ارزشیابی دانشجویی و ... تذکر شفاهی و کتبی نداشتهام و واقعا مایلم بدانم با چه بهانهای این حذف صورت گرفته است؟
💢 چون قطعاً نمیتوانند به زاویه نگاه سیاسی اشاره کنند و حتماً باید دلیلی در چارچوب آییننامهی آموزشی ارائه کنند.
همزمان در این سالها:
🔸 دهها نشست علمی برای اساتید گرامی و دانشجویان سراسر کشور؛
🔹 به مدت یک سال نمایندهی دانشگاهی جمهوری اسلامی ایران در کمیته موقت تدوین کنوانسیون مقابله با جرایم سایبری سازمان ملل؛
🔸 دو سال پیاپی، مسئول ارتباطات سازمانی کنفرانسهای ملی فضای سایبر دانشگاه تهران؛
🔹 و ... بودهام
🔴 یادتان باشد جماعتی که همواره گفتهاند «دانشگاه را سیاسی نکنید»، خودشان سیاستزدهترین و رانتیترین فضای دانشگاهی را در تاریخ جمهوری اسلامی رقم زدهاند!
#وفاق_ملی‼️
✍️ تمدننگار | شکوهیانراد
@SHRChannel
هدایت شده از دکتر حمیدرضا مقصودی
آن روز که با تغییر آن دولت حکم هیات علمی من و امثال من را از فلان دانشگاه، بی سروصدا ملغی کردند، ما ززآ نبودیم. علیه امنیت ملی لجن پراکنی نمی کردیم. مشکل حراستی و اعتقادی نداشتیم. بی سروصدا حذف شدیم. چون نگاه سیاسی ما انقلابی بود و اقتصاد اسلامی را دنبال می کردیم.ما یک شریفی زارچی نبودیم...
☘️کانال تحلیلهای اقتصادی دکتر حمیدرضا مقصودی
@hamidrezamaghsoodi
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻نَقلی که عقول را ربود:
تأسّف از تنزّل امر سیاسی
🖊مهدی جمشیدی
۱. آیتالله خامنهای در دیدار با رئیسجمهور و هیئت دولت تصریح کردند که دربارۀ «بیشترِ» وزرای پیشنهادیِ رئیسجمهور و در مقام مشورت به ایشان گفتم: «نمیشناسم و نظری ندارم». در این گفته، دو نکته وجود دارد: نخست اینکه ایشان، «همۀ وزرای پیشنهادی» و یا حتی اکثریّت آنها را نمیشناختند و تأیید نکردند و این برخلاف روایتی است که مدعی بود «همۀ وزرا» به تأیید ایشان رسیده است و بدینجهت باید به همۀ آنها رأی داد؛ دیگر اینکه با وجود آنکه ایشان دربارۀ بیشترِ وزرای پیشنهادی، شناخت و نظری نداشتند، اما این افراد به «مجلس» معرفی شدند و این یعنی لازمۀ معرفی وزرا به مجلس، «تأیید رهبر» نیست و مجلس باید بهطور «مستقل» و «مسئولانه» تصمیم بگیرد و تصوّر نکند که معنی مشورت رئیسجمهور با رهبر انقلاب این است که اگر مجلس به برخی از وزرا، رأی اعتماد ندهد، این است که در برابر موضع رهبر انقلاب ایستاده است. خطای اخیر رئیسجمهور در «روایتپردازیِ ناراست» از مشورت با رهبر انقلاب، و همچنین «سادهنگری» و «ناپختهگی» و «نسجیدهکاریِ» اکثریّت مجلس در اطمینانِ مطلقِ به نقل رئیسجمهور - که هم برخلاف سیره و منطقِ رهبر انقلاب بود و هم ناسازگار با عقلانیّت انقلابی – تبدیل به یک تجربۀ تأسّفبرانگیز در دولت و مجلس شد.
۲. سخن رهبر انقلاب نشان داد که موضعِ جوانِ نوپایی همچون امیرحسین ثابتی، درست بود و عقلای سیاسیکارِ اصلاحطلب و اصولگرا، ره به خطا بردند و نامعقول و کودکانه عمل کردند؛ درحالیکه در طول یک هفته، وی را به شهرتطلبی و تندروی و خودنمایی متهم کردند و در جهت ترور شخصیّت او کوشیدند. او درست عمل کرد، اما مخالفان پُرمدعایش، نشان دادند که از «فهم سیاسی»، بهرۀ ناچیز دارند؛ هرچند سالهاست که در عرصۀ سیاسی و مجلس، حضور دارند. بسیار در همهجا بودهاند اما اندک آموختهاند؛ مدعیاند، اما تهیدست هستند؛ از عقلانیّت انقلابی - که به هر بهانه بر زبان خویش، لفظ آن را جاری میکنند - جز همین لفظِ القاشده و رسانهای، درک و تحلیلی ندارند؛ و در اثر یک نطقِ بیمنطقِ کوتاه، هیجانزده و اغوا میشوند و استدلالها و شواهد را بهراحتی کنار میگذارند. وقتی مجلس در چنین موقعیّت ساده و پیشپاافتادهای، اینچنین «عاجز» و «عوامزده» و «زودباور» است، در موقعیّتهای دشوار و پیچیدۀ سیاسی، هرگز نمیتوان به آن تکیه کرد. باید به حال انقلاب گریست که امر سیاسی در آن اینقدر تنزل یافته که اکثریّت نمایندگان مجلسش، از عوامِ کوچهوبازار، «سطحیتر» و «احساسیتر» نظر میدهند. اگر معرکهای رخ بدهد که حیات و تقدیر انقلاب به آن وابسته باشد، هرگز نمیتوان به چنین مجلسی دلخوش داشت؛ زیرا بهآسانی میتوان آن را به بازی گرفت و با یک نقلقولِ بیاساس، رأی آن را جابجا کرد. این وضع به آن معنی است که حتی در میان نیروهای سیاسی نیز، عقلانیّت رو به ضعف و کاستی نهاده و کجروایتها میتوانند اینان را نیز در بازیِ ساختهگیِ خویش، هضم کنند.
۳. به عنوان یک برداشت راهبردی و پهندامنه باید گفت امر سیاسی در جامعۀ کنونی، سخیف و سطحی و فرومایه شده و عقول در برابر احساسات، زانو زدهاند و تفکّر مستقل و خلافآمد، به انحطاط کشیده شده است. همهچیز به «روایت» وابسته شده و هرکه بتواند جریان رسانهای بیافریند و موج روایتی ایجاد کند، برنده خواهد بود. دیگر «استدلال»، مؤثّر نیست، بلکه بیمنطقی و قشریگری و تعصّب و لجاجت و هیجانزدگی، رایج گردیده است. تنها صدایی که شنیده نمیشود، استدلال است. بهآسانی میتوان دروغ گفت و انتخاب شد. کسی دربارۀ «صدق» و «کذب»، پرسش نخواهد کرد و «دلیل» نخواهد طلبید. «تفکّر»، دچار بنبست شده و این در سیاست، بیش از همهجا خود را نشان میدهد. امر سیاسی، به شارلاتانیسمِ گرهخورده به قدرت، فروکاهیده شده و نظریۀ مردمسالاریِ دینی، استحاله شده است. هرکه به معیارهای اصیل انقلاب، متعهدتر و وفادارتر است، تندرو و افراطی و متحجّر خوانده میشود و بوقلمونصفتهای دَمدَمیمزاج و آفتابپرستهای رنگپذیر، به مظهر عقلانیّت انقلابی یا اصلاحطلبیِ مردمگرا تبدیل شدهاند. الفاظ با معانیِ حقیقیشان بیگانه شدهاند تا سیاستِ معطوف به سعادت، به سیاستِ معطوف به قدرت تبدیل شود. امر سیاسی در اینجا، مبتنی بر مردمسالاری است، اما برآمده از منطق و عقلانیّت نیست، همچنانکه نسبتی با انقلابیگریِ مؤمنانه ندارد. هنگامیکه سازوکارهای تعلیم و تربیت دینی، علیل شوند و نفسانیّت در سیاست، جولان بدهد، شاید بتوان از مردمسالاری سخن گفت، اما نمیتوان از مردمسالاریِ دینی سخن گفت. و این مرض تا جایی پیش میرود که حتی مجلسی که باید عصارۀ ملّت باشد، به تجلّیگاهِ فروبستگیِ عقلانیّت و استقلال نظر تبدیل میگردد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
جهاد کبیر🇵🇸🇾🇪🇱🇧
آن روز که با تغییر آن دولت حکم هیات علمی من و امثال من را از فلان دانشگاه، بی سروصدا ملغی کردند، ما
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بستن سنگها و رها کردن سگها !
#داستانهایدنبالهدار
یادی کنیم از این اتفاقات گذشته،که دوباره با تغییر دولت ، شاهد تحولات اسااااسی در کشور هستیم وخواهیم بود ،#علیبرکتالله 😏
پ.ن :
برشی از سریال وضعیت زرد ،که براساس ماجراهای واقعی ساخته شده ،من جمله ماجرای خسارت محضی به نام #برجام !
#وفاقبانفاق
#برجامها
#کربلادرتکرار
جهاد کبیر🇵🇸🇾🇪🇱🇧
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب (۲) بازطراحیِ مشروطۀ سکولار در متن انقلاب 🖊مهدی جمشیدی ۳.
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب (۳)
ترکیب التقاط و تظاهر در چپ مذهبی
🖊مهدی جمشیدی
۶. لاجوردی در یک بخش مهم و تاریخی از وصیّتنامهاش، به حریم ممنوعهای پا میگذارد که حاکی از حقایق مکتوم است: «چندين بار، خطر منافقين انقلاب را به مسئولين گوشزد کردهام، ولی نمیدانم چرا ترتيب اثر ندادهاند، گرچه نسبت به بعضی، تا اندازهای میدانم؛ همانان که التقاط به گونۀ منافقين خلق، همۀ ذهن و باورشان را پُر کرده و همانان که رياکارانه برای رسيدن به مقصودشان، دستمال ابريشمی بسيار بزرگ - به بزرگی مجمعالاضداد - به دست گرفتهاند، هم رجايی و باهنر را میکُشند و هم به سوگشان مینشينند، هم با منافقين خلق، پيوند تشکيلاتی و سپس ... برقرار میکنند، هم آنان را دستگير میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام به آنان تلاش میکنند و از افشای ماهيّت کثيف آنان، سخت بيمناک میشوند، هم برای جلب رضايت مسئولين، خود را در صف منافقکُشان جا میزنند و هم در حوزههای علميّه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسير فقه را عوض کنند.»
در اینجا، لاجوردی به جریانی اشاره میکند که در دهۀ شصت در قدرت رسمی، حضور مؤثّر داشت؛ «چپ مذهبی» که در دهههای بعد، «اصلاحات» خوانده شد. در نظر او، منافقان دو دستهاند: «منافقان خَلق» یا همان سازمان مجاهدین خَلق و «منافقان انقلاب» یا همان سازمان مجاهدین انقلاب. داستان نفاق، در همین فاصلۀ اندک از وقوع انقلاب، به درون انقلاب نیز راه یافت و در کنار خطر منافقان خَلق، خطر منافقان انقلاب نیز شکل گرفت. لاجوردی مینویسد حقیقت و ماهیّت اینان را برای مسئولان، شرح داده ولی مواجههای از طرف آنان رخ نداده است؛ حال یا به دلیل سادهاندیشی و ساهلوحی برخی از مسئولان و یا به دلیل همپیالهگی آنان با اینان. بههرحال، چالش از نظر او بسیار جدّی شده و اینکه در هستۀ مرکزیِ قدرت سیاسی، چنین کسانی حضور داشتهاند، به دغدغۀ اصلی او تبدیل شده بوده است. او از یک «بازی چندضلعی» سخن میگوید که در آن، شواهد مؤیّد و نقیض، در کنار یکدیگر نشانده شدهاند تا کسی پی به ماهیّت امر نبرد؛ منافقان انقلاب، رفتار دوگانهای را در پیش گرفته بودند که هم نشان میداد با سازمان مجاهدین خَلق، ستیز دارند و هم علائم پنهان، حاکی از اتّصال این دو به یکدیگر بود. این راز، سر به مُهر باقی مانده و هرگز مشخص نشد که چه ارتباطات و غایاتی در میان بوده است.
او سپس به توصیف ماهیّت منافقان انقلاب میپردازد و بیش از هرچیز، به «التقاط» اشاره میکند؛ یعنی مسألۀ سیاسی را از دریچۀ فکر و معرفت مینگرد و نشان میدهد که امر سیاسی را بریده از ایدئولوژی، تفسیر و تحلیل نمیکند. او از یک التقاط تمامعیار مینویسد که با ریاکاری و تظاهر، توأم شده و از این جهت، کار تشخیص و تمیز بر بسیاری دشوار شده است. اجرای ترور شهید رجایی و شهید باهنر، نقطهای است که به باور لاجوردی، ماهیّت این جریان سیاسی در آن متعیّن و مجسّم شده است؛ لاجوردی معتقد بود که این ترور، کار خالصِ سازمان مجاهدین خلق نبود، بلکه سازمان مجاهدین انقلاب نیز در آن دست داشت و به همین دلیل، سالها در پی اثبات تحلیل خویش بود. اتهاماتی که وی به چپ مذهبی نسبت میدهد، بسیار سنگین است؛ زمینهسازی برای ترور شهید رجایی و شهید باهنر و پیوند تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خَلق. لاجوردی، هر دو جریان سیاسی را میشناخت و کمتر کسی چون او وجود داشت که چنین شناخت تجربی و عینیای از آنها داشته باشد. میدانیم که این پرونده، تا سالهای پایانی دهۀ شصت، همچنان گشوده و بینتیجه بود و سرانجام نیز در اثر فشارهای سیاسی، بسته شد؛ بیآنکه واقعیّت امر، آشکار شود. اگر آن پرونده به سرانجام میرسید، ریشههای نفاق در درون ساختار جمهوری اسلامی خشکانده میشد، اما چنین نشد و در دهههای بعدی، نفاق در قالب فتنههای سالهای هفتادوهشت و هشتادوهشت و ... سربرآورد. ما با یک زخم کهنه مواجه هستیم که حکمِ آتش زیر خاکستر را دارد. مواجهههای سطحی و تعارفی و موردی، موجب گردیده که نفاق، ساختار منسجمی بیابد و دوباره و چندباره به قدرت بازگردد و مصائب فراوانی را برای انقلاب به وجود بیاورد. سعید حجاریان میگوید لاجوردی به من میگفت تو [سعید حجاریان] و بهزاد [نبوی] و خسرو [تهرانی]، از مسعود [رجوی] خطرناکتر هستید؛ چون مسعود در اثر سادهلوحی، خیلی زود و آشکارا خودش را در برابر انقلاب قرار داد، اما شما زیرک هستید و ماهیّت خودتان را پنهان نگاه داشتهاید و به همین دلیل، ضربههای جدّی خواهید زد. این پیشبینی لاجوردی، درست از آب درآمد و یکسال پس از شهادت لاجوردی، فتنۀ سال هفتادوهشت رخ داد.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
جهاد کبیر🇵🇸🇾🇪🇱🇧
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب (۳) ترکیب التقاط و تظاهر در چپ مذهبی 🖊مهدی جمشیدی ۶. لاجو
.
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب (۴)
لیبرالیسمِ مذهبی در لفافۀ اسلام رحمانی
🖊مهدی جمشیدی
۷. لاجوردی در وصیّتنامهاش از یک طرح سیاسیِ کلان مینویسد که حتّی استحالۀ حوزههای علمیّه را نیز دربرمیگیرد: «منافقين انقلاب ... در حوزههای علميّه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسير فقه را عوض کنند.» روشن است که استحالۀ انقلابی که «اسلامی» خوانده میشود، جز از طریق «بازاندیشی در دینفهمی»، میسّر نیست و باید با قبض و بسط تئوریک شریعت و ساختهوپرداختهکردن تفاسیر لیبرالی از اسلام، بستر استحالۀ نظام سیاسی را فراهم کرد. این اقدام، نیروهای حوزویِ متناسب با خویش را میطلبد؛ یعنی باید کسانی از درون خودِ حوزههای عملیّه، بساط تجدیدنظر در دینفهمی را پهن کنند و با رویکرد التقاطی، اسلام را به لیبرالیسم پیوند بدهند و التقاطیاندیشی به به جریان حوزوی تبدیل شود.
چنین اقدامی با سلسه مقالات عبدالکریم سروش در «ماهنامۀ کیان» آغاز شد؛ مجلهای که برآیند اندیشههایی بود که در حلقۀ کیان، پدید میآمد و از طریق این مجله به جامعه عرضه میشد تا مقدّمات نظری و معرفتیِ تجدیدنظر سیاسی و گذار از عهد انقلابی، شکل بگیرد. در این حلقه، جمعی از روحانیان نیز حضور داشتند و حضور اینان نشان میداد که همچون گذشته، شکاف روحانی/ روشنفکر، فعّال نیست، بلکه نیروهای لیبرال، فارغ از هویّت صنفیشان در کنار یکدیگر نشستهاند و در طرح استحاله، همداستان شدهاند. در این دوره، چپ مذهبی از اندیشههای مارکسیستی به سوی اندیشههای لیبرالیستی غلتید و در دانشگاه و حوزه، یارگیری فکری و جبههسازی ایدئولوژیک کرد. این بذر، نشانده شده و در کمتر از یک دهه، ثمر داد و دولت اصلاحات به قدرت رسید. آن آغاز معرفتی، این انجام سیاسی را در پی داشت.
در ابتدا، سخن از «نواندیشی دینی» بود و بعدها نیز «اسلام رحمانی». این روایت، از هر جهت در مقابل اسلام سیاسی یا اسلام انقلابی قرار داشت و میکوشید موقعیّت اجتماعی آن را تضعیف کند. جریان لیبرالیسم ایرانی برای پیشروی سیاسی و اجتماعی خویش، محتاج استدلالها و توجیههای شبهدینی بود تا جامعه را با خود همراه سازد. دههها در راستای این بازاندیشی ساختارشکنانه، ادبیّات لیبرالی تولید شد و پارهای از نیروهای حوزوی در جهت تثبیت آن کوشیدند. از یک سو، حلقۀ منتظری در قم فعّال شدند و جسارت اظهارنظر یافتند و از سوی دیگر، گروهها و گروههای لیبرالِ حوزوی و روحانی مانند مجمع روحانیون مبارز و مجمع محققین و مدرسین حوزه شروع به همراهی با خطی کردند که در حلقۀ کیان آغاز شده بود. لیبرالیسمِ معمّم، با تمام ظرفیّت خویش در قم به تکاپو افتاد و کوشید در قم و از قم، «آنتیتز نظام» را تولید کند. گاهی نیز برای تحقیر وجوه انقلابیِ قم، حوزۀ نجف را در برابر حوزۀ قم نشاندند و آن ستایش کردند و تجربۀ قم را در همراهی با انقلاب، سرزنش نمودند. اکنون نیز لیبرالیسمِ معممّ در قم، بهشدّت در تکاپوست و در قالب اسلام رحمانی، لیبرالیسمِ مذهبی را میستاید. هستۀ تئوریک و طرّاح لیبرالیسمِ مذهبی که تهراننشین است، به این راهبرد دست یافته که اگر انقلاب از قم آغاز شد، ضدانقلاب نیز از قم آغاز خواهد شد و باید در سایۀ بازاندیشی در فهم دین، گذار از انقلاب و ایدئولوژی انقلابی را تحقّق بخشید.
اگر در دهۀ پنجاه، تنها تعداد اندکی «مارکسیستِ معمّم» همچون حبیبالله آشوری و اکبر گودرزی بودند و حوزه بیشتر نظارهگر بود تا کنشگر، اما امروز، موجی از «لیبرالِ معمّم» شکل گرفته است. کافیست به تجربۀ اغتشاش اخیر بنگریم و تأمّل کنیم که بسیاری از شبههها دربارۀ حجاب و الزام اجتماعی به حجاب، در کجا متولّد شدند و چه کسانی برای آنها، توجیه دینی یافتند. بر اساس این تجربه باید تصریح کرد که بخشی از نیروهای حوزوی، از فقه امام صادق - علیهالسلام - به فقه جان لاک، گذار کردهاند و فقاهت ناانقلابیشان به فقاهت لیبرالی تبدیل شده است. در برابر این جریان، آیتالله خامنهای تصریح کرد که «اسلام رحمانی»، همان معارف نشأتگرفته از لیبرالیسم است و نه اسلام واقعی. اینان برای التقاط اسلام با لیبرالیسم، تعبیر اسلام رحمانی را بافتهاند تا هم حسّاسیّتبرانگیز نباشد و هم جذاب باشد، اما در عمل، اسلام را به نفع لیبرالیسم، مصادره میکنند. به مناسبتی دیگر، آیتلله خامنهای گفت حوزۀ غیرانقلابی به درد نمیخورد. این عبارت، حاکی از آن است که نیروهای حوزویِ بریده از انقلاب و ایستاده در برابر آن، در هر سطحی که باشند، حضور و فاعلیّتشان در نهایت، مضر و مخرّب خواهد بود. به سخن لاجوردی بازگردیم که نوشته است منافقان انقلاب به دنبال تغییردادن مسیر فقه هستند؛ یعنی میخواهند فقهی که خلوص معرفتی و تعهد سیاسی نسبت به انقلاب دارد را کنار بنهند و فقهی را ببافند که غایتش، خدمت به بسط لیبرالیسم است.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
#بصیرت
✍ جایگاه و وظیفهی مؤمنين باید از جایگاه و وظیفهی ولایت تفکیک شود
🔹هرجا امام سکوت کرد، نباید بهانهای باشد برای یارانش که آنها هم سکوت کنند
🌴امام علی(علیه السلام) به ظاهر سکوت کردند، ولی همسر گرامیشان که مظهر تام و کامل عصمت و ستر و حیا بودند با تمام توان به میدان آمدند برای افشاگری علیه خواصّ فاسد و جبههی نفاق و آگاهیبخشی و روشنگری در میان مردم و از هیچ جهادی فروگذار نکردند.
شیعه باید حرکت کند و فریاد بزند تا امامش مبسوطالید شود
🔻شیعه اگر سکوت کرد جریان تحریف، امام را وارونه به جامعه مینمایاند و امام مقبوضالید شده و تنها خواهد ماند
🔸امام اگر تنها ماند جریان تحمیل، تصميماتش را به او تحمیل میکند و نهایتا امام جامعه از سر اکراه با جبههٔ باطل به سازش میرسد.
🔻علت انزوا و غربت اولیای در تمام تاریخ همین بوده است.
https://eitaa.com/yamahdiadrekni72