eitaa logo
جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
6.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
779 ویدیو
138 فایل
﷽ کانال مجموعه ی آموزشی تربیتی جهاد علمی «العلم سلطان» با علم مون دشمن رو زمین می زنیم💪🏼 •تبلیغ و تبادل @tab_jahadelmi313 •سوالات و پیشنهادات @Jahad_Ayande •کانال کنکوری هامون @ayande_sazan_mostafayi •آیدی اینستاگرام Jahadelmi313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 : گزیده روایات کتاب روایت زندگی این کتاب در 49 بخش به بیان شخصیت، توانمندی، هوش و ذکاوت شهید حسن باقری پرداخته است. در ابتدای این کتاب نویسنده در جدولی به اختصار از سال 1334 که شهید باقری متولد شده تا بهمن 1361 که در تپه‌های شمال فکه در حین شناسایی به شهادت رسیده است را توضیح داده است و در هر سال به صورت مجزایی فعالیت‌های او را شرح داده است.این کتاب حاصل روایت‌های کوتاهی از مادر شهید باقری به همراه روایت‌هایی از هم رزمان و فرماندهانی است که از نزدیک در جبهه‌های دفاع مقدس با او برخورد داشته اند و حتی افرادی که در همسایگی او زندگی کرده انده نیز خاطراتی را از او بیان کردند. 📎 @jahadelmi313 📎
جهاد علمی 🇵🇸🇮🇷
#معرفی_کتاب 📚 #حُسنِ_حَسن: گزیده روایات کتاب روایت زندگی #شهید_حسن_باقری این کتاب در 49 بخش به بیا
☕️📖 ⭕️برشی از کتاب «25 اسفند 1334 مصادف با سوم شعبان، روز تولد آقا اباعبدالله بود که یک ماه و نیم زودتر از موعد به دنیا آمد نذر امام حسین (ع) اسمش را گذاشتیم غلامحسین. غلامِ حسین. یک کیلو و هشتصد گرم بیشتر وزن نداشت آن زمان وسیله و دستگاهی نبود بچه‌های نارس را نگه دارند دکترها از زنده ماندنش ناامید بودند بیش از سه روز مرا در بیمارستان نگه نداشتند او را دادند بغلم آمدیم خانه کرسی داشتیم. او را توی پارچه می‌پیچیدم و می‌گذاشتم زیر کرسی… بدنش مثل استخوانی بود که یک لایه پوست قرزم روی آن کشیده باشند انگشت‌هایش انگار که چند چوب کبریت کنار هم قرار گرفته تا یک ماه با قاشق شیر می‌ریختم دهانش به لطف و عنایت خداوند کم کم رشد کرد یک سال و خورده‌ای داشت که سیاه سرفه گرفت او را می‌پوشاندم و می‌بردم پشت بام توی هوای آزاد تنفس کند پنج ساله بود که مبتلا به دیفتری شد زمستان هم بود پدرش نبود او را بغل کردم وسط برف از خانه بیرون آمدم دکتری پیدا نکردم سراسیمه رفتم داروخانه گفتم بچه ام دارد از دست می‌رود آنها زنگ زدند حسن زمانی که دکتر آن زمان بود سریع بچه را پیش او بردم و نسخه نوشت بلافاصله تاکسی گرفتم و برگشتم داروخانه آمپول او را زدند به لطف خدا نجات پیدا کرد احساس می‌کردم اگر از دستم برود زندگی ام می‌رود.» 🦋 @jahadelmi313 🦋