"هوالشهید"
بالای پشت بام یک اتاقک بود که
آن را با #مهدی تبدیل به کتابخانه کرده بودند.
می رفت و توی گرمای سخت #آبادان،
آنجا می نشست و #درس می خواند.
مثل بچه های لوس امروز هم نبود
که درس میخوانم، تقویتم کنید
و برای غذا خوردن، ادا در بیاورد.
به قدری #قانع بود که حد نداشت...
یک بار آمد خانه ما، من تازه زایمان کرده بودم
بر حسب تصادف من آن روز #نان نداشتم.
مریم پرسید: چته؟ چرا داری تاب میخوری؟
گفتم: نون نداریم. میخواهم برایت برنج بگذارم.
گفت: حوصله داری؟
یادم نمیرود که یک مشت نان خشک داشتیم،
نشست و همان ها را با چنان اشتهایی خورد،
انگار که بهترین نان را توی سفره گذاشته ام...
یک ذره قید و بندهای این جوری نداشت...
#دختری_کنار_شط
زندگینامه امدادگر شهید، #مریم_فرهانیان
@jahadelmi_313
[روز پرستار مبارک.💙]