✳️ من هم بناست بمیرم...
🔻 شروع به تکاندن عبای خاکیاش کرد، من که از حرفزدن با او لذت میبردم، پرسیدم: «کجا بودی که عبایت اینقدر خاکی است؟»
- وادی السلام.
- آنجا مُرده داری؟
- نه.
- بیکاری؟
- نه.
- برای چه رفته بودی؟
کمی مکث کرد و گفت: «استادم در تبریز، دستور داده است که دستکم هفتهای یک بار به مقبرهها بروم.»
- که چه شود؟
- که یادم بیاید من هم بناست بمیرم.
📚 از کتاب #کهکشان_نیستی
📖 صفحات ۴۰ و ۴۱
👤 #محمدهادی_اصفهانی
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_خوب_بخوانیم