🌸🍃
💢 #شهید_جهاد_مغنیه:
✍ ای آقا و مولای ما، برای ما نزد خدای متعال #شهادت طلب کن که ما تا #آخرین_نفس در راه #خدا ایستادیم و بزرگترین آرزوی ما در این راهِ پر از قربانی و فیض و سرور این است که خود و ارواحمان را فدای این خط #مقدس سازیم؛ در زیر پرچم #حزب_الله و با چتر پیروزی #خدا متعال.
#جهاد_ادامه_دارد
#کلنا_عباسک_یا_مهدی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🔰 کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
BemanRahmKon_sayberi174.persianblog.ir.mp3
2.5M
به من رحم کن بی قرارم بیا
کجا بغضم رو جا بگذارم بیا
نمیدونم این چندمین جمعه بود
حساب زمان رو ندارم بیا
🎙 #حامد_جلیلی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#موفقیت
مـدام تـلاش ڪُن
توی زندگیتون هدف داشته باشین
و در مسیر رسیدن به هدفتون مدام
تـــلاش ڪنید یڪ جا نشستن چیز
خوبی نیست..!! بعضیها صبر رو با
تنبلی اشتباه میگیرن!!
صـبر یعنی تلاش ڪنی و منتـظر
خوب نتـــیجه باشی نه اینڪه هیچ
ڪارینڪنی و بخوای نتیجه بگیری
مثل دریـا و امواجش باش همیشه
پویا و در حرڪت نهمثل یک مرداب
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
✨﷽✨
🔰آیا حق الناسی است که خداوند آن را ببخشد؟
▓✍🏻 پاسخ:
بخشیدن حق دیگری از جانب خدا بدون این که جلب رضایت او بشود ، از عدالت خداوند به دور است. خداوند که عدل مطلق است حقوق بندگان را که بر عهده ما است نمی بخشد وما در برزخ و قیامت با آن دست به گریبانیم؛ به خصوص در محکمه قیامت خداوند به بندگان اعلام می کند برای گرفتن حقوق خود از دیگران اقدام کنند و بدانند که خدا پشتیبان آنان است.
▒✍🏻این مضمون اعلامی است که در قیامت از طرف خدا صادر می شود:
من خدایی هستم که جز من خدایی نیست ،حاکم عادلی که ستم نمی کنم . امروز به عدل و قسط بین بندگان حکم می کنم و در پیشگاه من کسی نمی تواند به دیگری ظلم کند. امروز حق ضعیف را از قوی می ستانم و صاحب حق اجازه دارد به اندازه حقش از نیکویی های بدهکار بردارد ( و در صورت نداشتن حسنه) یا به اندازه طلبش از گناه خود بر دوش او می گذارد و اگر کسی هم ببخشد ،بر بخشش او جزا می دهم.
▓✍🏻در ادامه روایت آمده خدا بندگان را به حق خواهی اجازه می دهد و خلایق همدیگر را شناسایی کرده و به مطالبه حق خود اقدام می کنند. در این میان از کثرت ازدحام و مراجعات چنان تنگی وهول و هراس و ... پیش می آید که همه آرزو می کنند کاش با بخشیدن یکدیگر از این مهلکه نجات یابند .
▒✍🏻پس منادی خداوند آنان را به بخشیدن یکدیگر و نجات یافتن از این مرحله دعوت می کند . بسیاری برای نجات از مهلکه از هم راضی می شوند ولی بعضی اعلام می کنند: خداوندا طلب ما بزرگتر از آن است که از آن چشم پوشی کنیم. در این موقع به اذن خدا، کلیددار بهشت قصری بهشتی با متعلقات آن را در افق محشر نمایان می سازد و منادی ندا می دهد: این قصر به کسی داده می شود که از حق برادر دینی اش در گذرد. در اینجا بقیه طلبکاران از حقوق برادران خود با رضایت در می گذرند. (۱)
▓✍🏻بنا بر این خداوند حق الناس را به ترتیبی که گفته شد، می آمرزد. در طول عمر خود باید سعی کنیم تا ممکن است به بندگان ظلم نکنیم و اگر ظلمی از ما بر بنده ای واقع شد قبل از آنکه فرصت بگذرد با ادای حق او، از او رضایت بطلبیم.
▒✍🏻چنانچه رضایت طلبی به دلایل مختلف ممکن نبود یا با مشقت فراوان همراه بود، کارهای صالح انجام دهیم و ثواب آن را به طلبکاران خود اهدا کنیم، بدان امید که قیامت از ما بگذرند. در دعا ها هم از خدا بخواهیم کسانی را که بر گردن ما حقی دارند با بخشیدن از دریای بیکران فضل خود ،از ما راضی گرداند. دعای امام سجاد(ع)در روز دوشنبه حاوی چنین مضمونی است. (۲)
📚منابع:
۱- بحار الانوار،ج۷،ص۲۶۸.
۲-مفاتیح الجنان
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄
🔷ابراهیم به اقرار تمام دوستانش در
اوج تواضع بود. با آن بدن قوی،
هیچ کس از ابراهیم غرور و تکبر ندید.
بارها دیده بودیم که برای حل مشکل
یک فرد ناشناس، چقدر وقت میگذاشت.
💰یک پیرمرد در محله ابرهیم بود که
وضع مالی خوبی نداشت. ابراهیم برای
کمک از او جنس میخرید. وقتی دید چند
وقت پیدایش نیست، کل محل را گشت
تا پیدایش کرد و مرتب به او کمک میکرد.
📖 این نصیحت لقمان در قرآن خیلی
حرف ها دارد :
☘وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي
الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ
فَخُورٍ.
🔸پسرم!...
با بی اعتنایی از مردم روی مگردان،
و با تکبر و غرور بر زمین راه مرو که
خداوند هیچ متکبرِ فخر فروشی را
دوست ندارد. (لقمان/١٨)
📚خدای خوب ابراهیم
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مَن خٰافَ الله َ أَخافَ الله ُ مِنهُ کُلَّ شَی ءٍ»
هرکه از خدا بترسد، خداوند همه چیز را از او بترساند.
✍حاج قاسم فقط از خدا میترسید
و به همین دلیل هم جبهه کفر و نفاق از او میترسیدند
#شهید_سلیمانی
@jahadesolimanie
:) #پروفایل
:) #فایل_باکیفیت
مظلوم دیروز...
غریب امروز...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#استوری
#پس_زمینه_گوشی
#شهید_جهاد_مغنیه
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#عاشقانه_شهدا
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه؟!
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!
_لذت میبری زجر بکشم؟!
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#امام_خامنه_ای :
در شبکه های اجتماعے؛
فقط بـه فکر خوشگذرانی نباشید!
شما افسرانِ جنگ نرم هستید
و عرصه جنگ نَرم،
بصیرتے عمار گونھ و استقامتے
مالک اشتر وار میطلبد.
#رهبرانه
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
🔰حالا که رهبری عزیز ، آقای #لاریجانی را مشاور خود و عضو مجمع تشخیص مصلحت کرده اند ممکن است برخی بپرس
#بسم_رب_الحسین 💓
📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈
👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه #تشیع_انگلیسی...👌
✍️نویسنده: #فاطمه_شکیبا
#قسمت_چهل_و_ششم:(مصطفی)
سرش را گرفته بین دستهایش و گوشهای از راهرو کز کرده. دلم برایش میسوزد. به چه زبانی بگویم تقصیر او نبوده؟ کنارش مینشینم. دل ندارد نگاهم کند، حق هم دارد. دست بر سر شانهاش میگذارم:
-باور کن هیچکس تو رو مقصر نمیدونه! به جای اینکارا، براش دعا کن.
چشمانش سرخ است. فقط نگاهم میکند؛ زیرچشمی. میدانم پشیمان است. شاید کمی عجیب باشد ولی واقعا دوستش دارم؛ نه تنها متنفر یا بی تفاوت نیستم، دوستش دارم. شاید بخاطر پاکیاش باشد، یا بخاطر پشیمانیاش. میخواهم تنهایش بگذارم که میگوید:
-آقاسید.
برمیگردم:
-جانم؟
-چه کار کنم که خدا من رو ببخشه؟ چه کار کنم که کسی نگفت دارن سم به خوردم میدن؟ یه طوری جو میدادن، یه طوری پست میذاشتن که انگار نظام داره ساقط میشه و اگه باهاشون همراه نشیم، عقب میمونیم! (این روش در فنون اقناع فن ارابه یا واگن نام دارد) میگفتن آریامهرشون داره برمیگرده، میگفتن آخوندا نمیذارن ما آگاه بشیم، آزاد بشیم، رفاه داشته باشیم... دائم توی گوشمون میخوندن باید قیام کنیم... توی کانالاشون یاد میدادن چطور بسیجیا و پاسدارا رو محاصره کنیم و میگفتن هرکدومشون رو که کشتین عکس و فیلمش رو بفرستیم براشون... یاد میدادن چطور جلوی گاردیا وایسیم... یه طوری القا میکردن که مامور نجات ایران ماییم و باید یه کاری بکنیم. دائم فیلم و عکس درباره فساد توی نظام و آخوندا... منم خیلیاش رو باز نمیکردم، زیرش رو میخوندم و بیشتر حس میکردم باید یه کاری بکنم! حس باحالی بود... انقدر مغزم رو پر میکردن که نمیفهمیدم دارم چه غلطی میکنم! وقتی علی جلوی چشمم افتاد زمین، تازه فهمیدم بسیجیا اون چیزی نیستن که بهمون نشون دادن!
از یادآوری آن شب، کامم تلخ میشود و دهانم مزه خون میگیرد. میپرسم:
-هیچوقت فکر کردی شاید اون به قول خودت مدارکی که نشونتون میدادن جعلی باشه؟
-یه طوری بود که آدم بهشون شک نمیکرد. یه لینک میدادن میگفتن منبعشه، یا آدرس فلان کتاب رو میدادن، منم حال نداشتم برم کتابه رو پیدا کنم و ببینم راست میگه یا نه؟ مثلا این رو ببین...
همراهش را درمیآورد و فیلمی را نشانم میدهد. مردی با لهجهای خاص در کتابخانه آستان قدس فیلم گرفته و کتابی عربی را مقابل دوربین میگذارد؛ کتابی درباره خاطرات یکی از طلاب با امام خمینی(ره)، در سالهای تبعید در عراق. او کتاب را باز میکند و از روی یکی از خاطرات میخواند. با این که از روی صفحه فیلم میگیرد، نوشتهها بخاطر کیفیت پایین تصویر تارند! چند کلمه از جملات عربی را میخواند و بقیه را درحالی که دستش زیر نوشتههاست، ترجمه میکند. کلمات عربی را اشتباه ترجمه میکند. سعی دارد به امام تهمتی بزرگ بزند. چشمانم را روی نوشتهها ریز میکنم، ترجمهاش پر از اشکال است و اصلا موضوعی که مرد دربارهاش حرف میزند با موضوع متن متفاوت است!
انقدر تهمتی که به امام زده بزرگ و بی شرمانه است که ضربان قلبم را بالا میبرد. سعی میکنم آرام باشم. فیلم را متوقف میکنم و با صدایی نسبتا بلند میگویم:
-داره چرت میگه! خودشم میدونه داره اشتباه ترجمه میکنه! مگه توی دبیرستان عربی نخوندین؟ نمیفهمی ترجمهش غلطه؟ تو امام خمینی رو میشناسی؟ اصلا امکان داره این وصلهها به آدمی بچسبه که دنیا رو تکون داده؟
شرمنده میگوید:
-هیچکس به ما نگفت... فقط توی کتاب دین و زندگی چهار کلمه اصول دین خوندیم برای نمره، ولی هیچکس نیومد برامون بگه امام کی بود... چرا باور نکنم؟ انقدر حق به جانب مینویسن و ژست روشنفکری میگیرن که انگار اگه قبول نکنی، احمقی!
#ادامه_دارد..
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#بسم_رب_الحسین 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرق
#بسم_رب_الحسین 💓
📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈
👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه #تشیع_انگلیسی...👌
✍️نویسنده: #فاطمه_شکیبا
#قسمت_چهل_و_هفتم: (حسن)
شانههایش میلرزد. صدایش را سخت میشنوم. حتما حضورم را متوجه نشده که بازهم درد و دل میکند:
-اولین بارم که نیس رفیقم جلوی چشمم شهید بشه... اولین بارم نیست با دست خودم جنازه رفیقم رو بردارم بذارم توی ماشین... اولین بارم نیست! میدونی دلم از کجا خونه؟ از اینکه توی سوریه کسی حریفت نشد، توی ترکیه و افغانستان یه تار مو ازت کم نشد. تا خود قلب تکفیریا میرفتی و هیچیت نمیشد؛ ولی تو همین تهران، وسط تهران، اونطوری اربا اربات کردن. دلم از این میسوزه... از این میسوزه که خونت باید توی جوب کنار خیابون بریزه... باید جنازهت رو از توی جوب دربیارم و به جای این که روی دست مردم تشییع بشی و همه جا برات پوستر و بنر بزنن و عکست بره توی همه سایتا و کانالا، یه جایی که منم نمیدونم کجاست دفنت کنن و آب توی دل مردمی که جلوی درِ خونهشون شهید شدی تکون نخوره. اصلا احدی نفهمید شهید شدی... میدونم که الان اون دنیا داری چه عشق و حالی میکنی؛ ولی یه فکری به حال دل مام بکن!
صدایش هربار در گلو میشکند. دوست ندارم گریه سیدحسین را ببینم. نشسته کنار مزار شهید گمنام و با عباس حرف میزند. مصطفی هم کمی آن سوتر نشسته و به روبهرویش خیره است. انگار اشکهایش خشک شده.
کاش درد و دلهای سیدحسین را مینشیند. در این سرما، از حرفهایش آتش گرفتهام. شفای علی را بین حرفهایش میخواهد. گفتم علی، سوختم...!
تنها چیزی که توانست درد سینهمان را آرام کند، بیست و دوم بهمن بود و دیدن آقا در منزل شهید ارمنی. وقتی دیدیم مردم مثل همیشه آمدند، برای انقلاب خیالمان تخت شد و برای آینده قشنگش نقشه کشیدیم. وقتی دیدیم آقا آرامند، آرام شدیم. چقدر خوب بود اگر آقا به ما هم میوه میدادند، آن وقت ما هم مثل مادر آن شهید ارمنی هیچوقت مریض نمیشدیم. چقدر دلم میخواست دست آقا را بگیرم توی دستم و بی خیال همه دنیا بشوم. اما دست آقا توی دست آن پدر شهید، من را هم آرام کرد. همه را آرام کرد.
سیدحسین دستی به صورتش میکشد و بلند میشود. خاکهای لباسش را نمیتکاند و بالای سر مصطفی میرود. به اشاره و لبخندی، مصطفی را بلند میکند از روی زمین تا به مسجد برویم، شب اول دهه فاطمیه. خانواده علی نذر کردهاند بانی مراسم امسال باشند برای شفای پسرشان. همه میدانند تمام دنیا را که بگردی، آخر دوباره به سرچشمه خیرات میرسی. به مادر خوبیها میرسی. دست به دامان آخرین بازمانده خدا در زمین هم که بشوی، مادرش را نشان میدهد.
مسجد دوباره حال محرم گرفته است. پرچمهای سیاه، بوی اسپند، صدای مداحی. مجلس مادر است اما دلم روضه علی اکبر میخواهد، با صدای علی. به خودم که میآیم، به سینهزنی ایستادهایم.
مجلس دارد تمام میشود و سیدحسین و مصطفی ایستادهاند به بدرقه بچهها. صاحب عزا آنهایند و من هم به عنوان طفیلی کنارشان میایستم. همراه سیدحسین زنگ میخورد:
-هنوز تموم نشده؟ تیراندازی؟ باشه باشه الان میاییم، اومدیم.
#ادامه_دارد...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#بسم_رب_الحسین 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرق
#بسم_رب_الحسین 💓
📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈
👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه #تشیع_انگلیسی...👌
✍️نویسنده: #فاطمه_شکیبا
#قسمت_آخر :(حسن)
به مصطفی که متعجب نگاهش میکند، میگوید:
- بدو! پاسداران هنوز شلوغه نیرو میخوان...
-مگه هنوز جمعشون نکردن؟
-نه... داره بدترم میشه. اونجا هم مثل انقلاب نیست؛ دقیقا منطقه مسکونیه. دارن میریزن توی خونههای مردم.
مصطفی میرود که ذولجناحش را آماده کند. این ذولجناح هم شده مثل ذولجناح تابلوی عصر عاشورا! یا رنگش ریخته، یا تو رفته. چراغش هم شکسته.
مثل بچهها به سیدحسین میگویم:
- میشه منم بیام؟
طوری نگاه میکند که دلم میریزد و جوابم را میگیرم:
-نه! تو برو پیش علی، یه سر بهش بزن.
-چرا من نیام؟
جواب نمیدهد و میرود. با حسرت خیرهام به سیدحسین و مصطفی که دور میشوند. تا بیمارستان، با بغضی نفسگیر دست به گریبانم. دلواپس علیها و عباسهایی هستم که در پاسداران، با دراویش درگیرند. صدای کف و سوت و شعار آنقدر در ذهنم میپیچد که گوشهایم سوت بکشد.
پدر و مادر علی هم بیمارستانند. مادرش مفاتیح به دست نشسته و پدرش تسبیح میگرداند. مثل همیشه، آرام روی تخت خوابیده. اگر میدانست در گلستان هفتم چه خبر است، بلند میشد و تا خود پاسداران میدوید. همان بهتر که نمیداند! حداقل خیالمان راحت است که دیگر کسی با چاقو پهلویش را نمیدرد و به بازویش تیر نمیزند. گفتم پهلو و بازو، سوختم!
کاش بلند شود و کمی باهم حرف بزنیم. آرام در گوشش زمزمه میکنم:
-علی، چرا خوابیدی پسر؟ توی خیابون پاسداران یه مشت درویش داعش مسلک افتادن به جون نیروی انتظامی... نمیخوای پاشی؟ برات مهم نیست که بریزن خونه زندگی مردم رو بهم بریزن؟ برات مهم نیس دارن با چاقو و قمه و تفنگ برای پلیس خط و نشون میکشن؟
نمیدانم چرا اینها را گفتم. نباید بفهمد، نگران میشود. از اتاقش میزنم بیرون، دل ماندن در بیمارستان را ندارم. بی قرارم، کاش من را هم با خودشان میبردند. سیدحسین و مصطفی را میگویم. راستی الان کجا هستند؟ دستم میرود که سیدحسین را بگیرم، نه! نمیتواند که جواب بدهد...!
زیارتنامه حضرت زهرا(س) میخوانم؛ به نیابت از عباس، به نیت شفای علی. نفهمیدم کی این اشکهای شور و گرم روی صورتم غلطیدند؛ بی اجازه و هماهنگی!
دلم تاب نمیآورد؛ اخبار را چک میکنم. نیم ساعتی تا اذان صبح مانده. باورم نمیشود! کی سحر شد؟
چشمانم تازه یادشان میآید نخوابیدهاند، با نور گوشی شروع به سوختن میکنند. خطوط را به سختی میخوانم:
-شهادت یک بسیجی و سه نفر از نیروهای پلیس به دست دراویش....
چشمانم بیشتر میسوزند. به پلکهایم التماس میکنم روی هم نیفتند. مادر و پدر علی پرستارها را صدا میزنند، صدایشان را گنگ میشنوم. چشمانم کلمات را یکی درمیان میخواند:
- آتش... سلاح گرم... قمه... خانه های مردم... اتوبوس... نیروی انتظامی...
پرستارها به سمت تخت علی میدوند. دوباره به کلماتی که تار و واضح میشوند نگاه میکنم:
- بسیجی... اتوبوس... زیر گرفتن...
پدر علی همانجا سجده میکند، اشک ریزان.
صدایی با شوق میگوید:
-یا فاطمه زهرا(س).
بسیجی، تیراندازی، سلاح گرم و سرد، اتوبوس...!
به گمانم صدای مادر علی است که میگوید:
-یا فاطمه زهرا(س).
پایان فصل دوم
والعاقبه للمتقین
این ناچیز، تقدیم به شهید محمدحسین حدادیان و شهید سجاد شاهسنایی، شهدای مظلوم امنیت...
یا زهرا
#فاطمه_شکیبا؛ تابستان 97
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
nagab ables.pdf
1.83M
فایل pdf رمان #نقاب_ابلیس
نویسنده: #فاطمه_شکیبا
تابستان ۹۷
دسته بندی: #سیاسی_اجتماعی
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
میلادی: Saturday - 30 May 2020
قمری: السبت، 7 شوال 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
🔹جنگ حمراء الأسد، 3ه-ق
📆 روزشمار:
1روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️8 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️18 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️24 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️34 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️52 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
💠 #حدیث_روز 💠
🔰 حضرت ادریس عليه السلام:
💢 ما يَثقُلُ فِي الميزانِ إلَا النِّيَّةُ الصّادِقَةُ ، وَالأَعمالُ الطّاهِرَةُ ، وكَفُّ الأَذى ، وَالنَّصيحَةُ لِجَميعِ الوَرى .
✍ به نقل از صحف ادريس عليه السلام ـ :آنچه ترازو[ ى اعمال ] را [ به نفع انسان ]سنگين مى كند ، چيزى نيست جز نيّت درست ، اعمال پاك ، آزار نرساندن و خيرخواهى براى همه مردم .
📚 بحار الأنوار : ج ٩٥ ص ٤٦٥
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
رِفیق ...
برایِ #شهید شدن ، هُنَر لازم است...
هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس..
هُنَرِ بِه خُدا رسیدن...
هُنَرِ تَهذیب...
تا هُنَرمَند نشی، #شهید نِمیشی!!
رفیق هنرمندم صبحت بخیر
رفیق هنرتو بهم یاد بده که من بی هنرم
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#صبحتون_شهدایی
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یادشان_باصلوات
🔰 کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهــید مهــدی باڪری:
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟»
گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
گمنام و بیصدا
ترم های اول ورود به دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه تشکیل بدیم از بچه های مشتی و با اخلاص و پای کار که کارای صلواتی برای بچه های دیگه انجام بدیم.
مثلا واکس زدن پوتین بچه ها، کارهای خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه؛ جلسه گرفتیم و چند تا تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم ستاد جنگ های نامنظم با نفس
هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن، اما با چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن
صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی متوجه نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. حسین آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش نام گذاری شده بود...
هدف؛ از انجام این کارها رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن و سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
👈 دو نوع مواجهه با برادران سیاهپوست در ایران و آمریکا
✅ اینجا مرجع تقلید شیعه دست یک طلبه عادی سیاه پوست را می بوسد
😐 اما در آمریکای وحشی، یک پلیس عادی پا بر گرده یک برادر سیاه پوست می گذارد
❌ بیچاره برجامیان عاشق آمریکا که از اصول متعالی اسلامی عبور کرده و به دنبال تحمیل ولایت و کدخدایی شیطان بزرگ می گردند.
#غرب_بدون_روتوش
#غربگداها
#برجام
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
🔴 فیلتر یا قطع اینترنت موقع بحران در ایران نشانه دیکتاتوری و سانسور است،ولی در #آمریکا امری لازم جهت آرامشبخشیدن به جامعه.
حضور نیروهای انتظامی کف خیابان برابر معترضان در ایران سرکوب است، اما در آمریکا از وظایف اولیه و بدیهی پلیس.
آشوب ایران، آشوب نخبگان است و در آمریکا اوباشگری
👌 نقش رسانه های کثیف داخلی و خارجی اینه
سیاه نمایی در ایران
بهشت توهمی از آمریکا و غرب
#رسانه_های_کثیف
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
🔴 #حسّ_لباسها
💠 اگر نظامی نباشید ولی #لباس یک سرتیپ را بپوشید حسّ اقتدار و فرماندهی کردن با #صدای مقتدرانه در شما ایجاد میشود. اگر ورزشکار نباشید امّا لباس #رزمی بر تن کنید میل به انجام حرکات و ضربات زیبای رزمی و ورزشی پیدا میکنید. حتّی افرادی که شما را نمیشناسند رفتار آنها با شما متناسب با پوششتان است مثلاً به فردی که کت و شلوار مرتّب و دیپلماسی پوشیده احترامی متفاوت از فردی میگذارند که لباسی #مندرس، کهنه و یا کثیف دارد.
💠 پوشش و لباس، #ناخودآگاه بر گفتار، رفتار، افکار ما و حتّی نوع عکسالعمل اطرافیان اثرگذار است.
💠 دلیل بخش قابل توجهی از توصیه اسلام به #حجاب زنان و مردان و آداب پوشش مثل نظافت، رنگ، جنس و #حدود پوشش زن و مرد همین تاثیرات غیراختیاری است.
💠 زن و شوهرها نیز بدانند #نوع پوشش آنها در منزل و بیرون از منزل نقش بسزایی در گرمی یا سردی #رابطه با همسر دارد.
💠 عمل به #سبک پوششهای توصیه شده در اسلام، احساسات، حالات روحی و جسمی و روابط ما با انسانها را #زیبا میکند.
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
#بیقرار_شهادت
سر مرا هم بریدند....
درد نداشت.
«نوجوان 17 ساله ای که اخیراً(در سوریه) شهید شد، به مادرش میگوید :با توجه به خوابی که دیدهام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم
مادر اجازه تعریف خواب را نمیدهد.
برای دوستانش اینگونه تعریف کرده بود : 2 شب است که خواب میبینم که روی سینهام نشستهاند تا سرم از تنم جدا کنند، فریاد میزنم و آنوقت است که امام حسین(ع) میآید و میگوید، نترس ، درد ندارد... سر من را هم بریدند، درد نداشت.»
راوی : سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_ذوالفقار_عزالدین
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie