تو خوب مطلقی !
من خوب ها را با تو میسنجم
بدین سان بعد از این
خوبی عیار تازه خواهد یافت:))!
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵ #سلامباباجان🌤 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
𖧧 . .
هرکسی با یک شهیدی خو گرفت 💕
روز محشر آبرو از اوگرفت :)🍃
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#کلیپ #شهیدجھادمغنیھ ִֶָ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(🕌💚)
.
.
تنها حرمی که
روضه خون نداره؛ حرم کریـمِ(:
#السلامعلیڪیاحسنبنعلی🖐🏿
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
حق با علی.mp3
10.37M
امامِمحشرِحیدر💚
•محمدحسینپویانفر🎙'!
#میلاد_امام_علی🎉'!
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
شاید باورش براتون سخت باشه ولی عمرِ،آقای جنتی از اسقاطیل بیشتره...(:
انشالله تولد ۱۰۰ سالگی آقای جنتی رو تلاویو بگیریم صلوات..
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|🙂|
میدونیم چی میخوای بگی مَرد
اذیت نکن خودتو، مغز ماهم درد گرفت...
🆔️ @jahadesolimanie
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_ 🥀🔗
در تقــویـمِ من
روزِ مَـرد …
روزے بود ، که پـدر
از جنـگ برگشت
اما ....
جورے که
در جیـب جا میشد
و بَر ،گـردن آویـزان !
#روز_پدر🫀|#پدرِشہیدم🫂
‹🦋..jahad110›
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_هجدهم
یک شب از شبهای محرم خواب دیدم درِ خانه ما باز شد و یک آقای با اسب داخل خانه آمد دست و پای آن آقا قطع بود با چوبی که در دهانش بود به پای من زد گفت برو روسریت رو سبز کن.
من می خواستم جواب بدهم که نذر کرده هستم و باید این دو ماه را سیاه بپوشم اما او اجازه نداد و گفت: برای علی اکبر حسین، برای علی اصغر حسین، روسری سبز بپوش این را گفت و از خانه ما رفت.
با دیدن این خواب فهمیدم که خدا و امام حسین علیه السلام راضی نیستند که من بدون رضایت شوهرم دوماه سیاه بپوشم.
خواب را برای مادر مادرم تعریف کردم مادرم گفت حالا که شوهرت راضی نیست روسری سیاه رو در بیار. خودش هم رفت و برای من روسری و لباس سبز خرید.
سفر به مشهد برای من مثل سفر به کربلا بود زینب برای اولین بار مسافر امام رضا علیه السلام شده بود و سر از پا نمی شناخت بارها قصه رفتنم به کربلا در سن پنج سالگی و نه سالگی را شنیده بود.
از قبر شش گوشه امام حسین علیه السلام از قتلگاه و از حرم عباس علیه السلام برایش گفته بودم.
زینب مثل خودم شیفته زیارت شده بود میگفت مامان حاضر نیستم تو مشهد یه لحظه هم بخوابم باید از همه فرصت مون استفاده کنیم.
شاید هم چند سال حسرت رفع سفر رفتن زینب را حریص کرده بود در حرم طوری زیارتنامه می خواند که دل سنگ آب میشد زنها دورش جمع میشدند و زینب برای آنها زیارتنامه و قرآن میخواند.
نصف شب من را از خواب بیدار میکرد و میگفت مامان پاشو اینجا جای خوابیدن نیست بیدار شو بریم حرم من و زینب آرام و بی سر و صدا می رفتیم و نماز صبح را در حرم می خواندیم و تا روشن شدن هوا به خواندن قرآن و زیارت مشغول می شدیم.
او از مشهد یک سری کتابهای مذهبی خرید کتاب هایی درباره علائم ظهور امام زمان.
زینب کلاس دوم راهنمایی بود و سن و سالی نداشت اما دل بزرگی داشت. دخترها که کوچک بودن عروسک های کاغذی درست می کردند.
روی تکه های روزنامه نقاشی عروسک می کشیدند و بعد آن را می چیدند و با همان عروسک کاغذی ساعت ها بازی می کردند.
یک بار که زینب مریض شد و برای اولین بار یک عروسک واقعی برایش خریدم هیچ کدام از دختر ها عروسک نداشتند زینب عروسک خودش را دست آنها داد و گفت این عروسک مال همه ماست. مامان برای چهار تایی مون خریده.
این را گفت ولی من و زینب هر دو می دانستیم که اینطور نیست. من یک سرویس غذاخوری اسباب بازی برای دخترها خریده بودم و عروسک را فقط برای زینب که مریض بود گرفتم.
اما او به بچه ها گفت مامان عروسک رو برای همه ما خریده بعد از برگشتن از مشهد تمام کتابهایی را که خریده بود به مهری و مینا داد.
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
Mohsen Chavoshi - Asadollah (320).mp3
7.53M
رجب را با
قدومش غرق رحمت کرد مولا
جهان را با
حضورش مثل جنّت کرد مولا
ارادتمند حیدر
در صف عشّاق مهدیست
به شیعه حبّ
مهدی را وصیت کرد مولا
✍خانی
#میلاد_امام_علی✨🎉'