💑خاطرات #همسر_شهید #مدافع_حرم #ایمان_خزاعی_نژاد
همیشه میگفت میخواهم برایت
خاطرات قشنگ و به یاد ماندنی بسازم💓
اولینها خیلی خوب در ذهن انسان میماند میخواهم برایت اولینهای خوبی بسازم💝
و نمیخواهم چیزی بخواهی و به آن نرسی!
گاهی اوقات کارهایی میکرد که من میگفتم الان در این موقعیت نیازی نیست این کار را بکنی😊
میگفتتو ارزش بهترین ها رو داری😇
مثلا لباس عروس عروسیمان را برای خرید👰
و می گفت دلم میخواهد هر سال سالگرد عروسی تو لباس عروست رو بپوشی 💕و من لباس دامادیام
اما چقدر دنیا بیرحم بود. 😔
هنوز به دو ماه نرسیده بود...
اولین تولد بعد از عقدمان بود💍🎂
برایم خیلی جالب بود بدانم ایمان میخواهد برای من چه کار کند
از صبح زود منتظر بودم و دل توی دلم نبود که حالا چه برنامهای برای من دارد😉
تا عصر آن روز هیچ خبری نبود😒
و من ناراحت😳 که چرا سال اولی ایمان هیچ کاری برای من نکرده!!!
عصر با ماشین پدرش آمد دنبالم تا برویم بیرون توی ماشین مدام به اطرافم نگاه میکردم🙄
منتظر بودم که حالا یه کادویی🎁 از توی داشبورد ماشین یا زیر صندلی در میاره و به من میده و من رو سورپرایزم💟 میکنه ،اما هیچ خبری 👻 نبود
بعد از نزدیک 45 دقیقه که دور میزدیم
نزدیک بلوار معلم جهرم ،ایمان شروع کرد به خواندن دکلمه 💞که معنایش این بود: روز تولد تو هوا بارانی😍 بوده
وقتی رفتند داخل آسمان و علت را پرسیدند ،فرشتهها💖 گفته اند یک فرشته از بین ما کم شده
و رفته به زمین و اون فرشته تو بودی 💓الهه💓 که آمدی به زمین😍😇
این دکلمه ایمان بهترین هدیهای بود که میتوانست به من 😌 بدهد.
به مناسبت تولدم من را به کافی شاپ👌 برد☕️ چیدمان میز ما با بقیه میزها متفاوت بود ، تا یک نوشیدنی بخوریم به مسئول کافی شاپ اشاره ای کرد
و آن هم یک کیک🎂 با یک شمع روشن بر رویش برای ما آورد😃
و دوباره اشاره کرد و یک دسته گل رز 🌷آورد داد به ایمان
و او هم گل را به من داد
و دوباره یک جعبه کادو🎁 آوردند که داخل جعبه ،یک جعبه موزیکال🎶 و یک سرویس بدل بود ...
و آن شب آنقدر رویایی 💕 و زیبا بود که هنوز فکر میکنم در یک خواب💘 بوده ام
پ.ن۱:خانوما،آقایون،اظهار محبت لازمهههههه،اینکه هییییچی بروز ندی و بگی ولی دوسش دارم،درست نیست،از کوزه همان برون تراود که در اوست.
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie