eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.2هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
5.8هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المنتقـم‧عج‧' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانہ‌منتظرپسرزهراست❤️.
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنان درباره شخصیت : " فرزند حاج عماد جوان بود و هیچکس نکرده بود در این مسیر باشد. میتوانست دانشگاهش را ادامه بدهد. هزاران فرصت داشت ک ب دنیا برسد. اما آن جوان که روح، معنویت، معرفت و عشق را درون خود داشت، همه ی این کارها را رها کرد و به ، و رفت. خبر شهادت او به هر کس رسید، مثل این بود ک حاج عماد، آن فرمانده و تیزبین و تاریخی، دوباره به شهادت رسیده است. " سلام به تو که نامت سیره ات بود ؛ ... أخي یا مع السلام الی الرضوان یا جهاد... هنیأ لك جوار أبیك 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 4⃣ ، ویژگی های خود را از خصایص شخصیتی کسب کرده بود. وی در واقع، نسخه کوچک شده محسوب می شد. تمامی توانایی‌های از جمله قدرت مدیریت، قدرت برقراری ارتباط با مردم و محبت به آنها همگی نشأت گرفته از ویژگی‌های شخصیتی بود. تمام تلاش خود را کرد تا از گنجی به نام نهایت بهره برداری را داشته باشد. اگر ما شخصیت را نشناسیم، شخصیت را هم نخواهیم شناخت. یکی از ثمرات محسوب می شود. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 5⃣ پیش از ، بسیار به رسیدگی می کرد. وی را به کلاس‌های آموزش می فرستاد و مهارت‌های مختلف را به او آموزش می داد. علاوه بر این، تلاش بسیاری را برای تقویت در زمینه‌های و به کار بست. تلاش گسترده‌ای برای فراگیری مختلف داشت. در فراگیری و هضم و بهره برداری از مختلف بسیار سریع عمل می کرد. حتی در مواقعی که بنابر دلایل مختلف از جمله شرایط سنی قادر به فراگیری برخی از در فضای نبود، به مطالعه دقیق کتاب‌های مربوط به حوزه مورد علاقه‌اش می پرداخت و بدون رفتن به هر آنچه را که اراده می کرد، فرا می گرفت. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
به دنبال موفقیت آمیزی که به فرماندهی برای عقب‌نشینی از جنوب انجام می‌داد هم با پای پیاده در کنار جنوبی ها به روستاها وارد می شد و از این روستا به روستاهای بعدی می رفت. مسیر همین طور به سمت مرزهای ادامه داشت تا آنکه دست آخر به مرز رسید. در آنجا بود که روی بلندترین تپه شهرستان مرکبا [در نقطه مرزی با ] ایستاد. آرزویش برآورده شده بود. حالا می توانست برای اولین بار هوای را استنشاق کند. در اوج آن شادی،بخشی از حصاری مرزی را با [سیم چین] پاره کرد. وقتی پرسیدند چرا این کار را می‌کند؟ با لبخند جواب داد : "[شاید در آینده خواستیم اسیر بگیریم] ؛ این بخشی از مقدمات اسیر گیری احتمالی است." هدف [مثل برخی رهبران ] فقط این نبود که "وجود "به رسمیت شناخته شود او "نابودی " را در چشم انداز داشت. در تمامی این روزه بود. 📚 برگرفته از کتاب ☑️ زندگینامه و خاطرات 📇 انتشارات شهید کاظمی ✍🏻 گردآوری و ترجمه:وحید خضاب 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 8⃣ پیش از ، فرد مشهوری نبود. زندگی او تقریبا زندگی امنیتی بود و حتی با اسم مستعار در مدرسه، دانشگاه و مکان‌های عمومی حاضر می شد. زندگی هم زندگی بود و مدام از مکانی به مکان دیگر برای زندگی جا به جا می شد. اما زمانی که به رسید، در مراسم تشییع وی سخنرانی کرد و از آن روز تمامی نگاه‌ها به دوخته شد و او از سوی همه زیر نظر قرار گرفت. وی در روزهای پایانی زندگیش به من می‌گفت که بسیار از ناراحت است و همچنان نتوانسته که آن واقعه را فراموش کند. وی تصریح می کرد که ناراحتی‌اش به خاطر این نبوده که را از دست داده، بلکه به این خاطر بوده که پس از نتوانسته الگویی کامل همچون وی برای خود پیدا کند. او می‌گفت ناراحتی‌ام به خاطر گنجی است که از دست دادم. بدون شک بزرگی در درون به وجود آورد. وی تصمیم گرفت تمامی مهارت‌هایی را که از آنها برخوردار بود، فرابگیرد و تلاشی که در این زمینه انجام داد، موجب شد تا پیشرفت بسیار سریع و غیرقابل تصوری در زندگی خود داشته باشد. در همین ارتباط، یکی از نزدیکان ما که از اساتید فلسفه و عرفان است، اذعان می کرد که پیشرفت در زمینه های گوناگون غیرمنطقی است. وی می گفت که سرعت پیشرفت خارج از حد تصور است. راوی: دوست شهید 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 1⃣2⃣ در رشته بیزینس(تجارت) کرد و پس از ، به طور رسمی وارد کار شد. وی در اولین ، مسئول ستاد در منطقه‌ای در شد. در آن زمان وی ۲۲ سال داشت. بنابراین، در ابتدای ، به این کشور رفت و رسما عهده دار خود شد. در آن مأموریت دستاوردهای زیادی خلق کرد. او گروهی را برعهده داشت که عمدتا اعضای آن ۱۰ سال از بزرگتر بودند. با این حال، آنها هیچ مشکلی با نداشتند و از اوامر وی می کردند و بسیار را دوست داشتند. من شخصا از یکی از آنها سؤال کردم که چگونه راضی شدی تحت فردی قرار بگیری که ۱۰ سال کمتر از تو سن و سال دارد؟ وی در پاسخ گفت: چون از ابتدا که با شخصیتش آشنا شدم دیدم با وجود اینکه تنها ۲۲ سال دارد اما بسیار مهربان، با محبت و در عین حال است و تسلط خاصی به مسائل دارد. البته همانگونه که گفتم تمامی این ویژگی های شخصیتی نشأت گرفته از ویژگی های بوده است. ✍ راوی: دوست شهید 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 1⃣9⃣ هیچگاه از کسانی که به آنها به عنوان الگو می‌نگریست، غافل نبود. او همواره از پدرش سخن می‌گفت و خاطرات مربوط به وی را تعریف می کرد. همچنین از اشخاصی همچون هم حرف می زد و از خاطرات و رفت و آمدهایش با ایشان می گفت. او درباره هم حرف می زد. از سوی دیگر، یکی از بی‌نظرترین محسوب می شود که مسئولیت صدور را برعهده گرفت. همواره می گفت که من یک هستم اما نه فقط در و . من هستم؛ که (ره) آن را به ثمر نشاند و اکنون من دارم آن را به سراسر کشورهای دیگر صادر کنم. وی تصریح می کرد که چارچوب فعالیت من تنها به محدود نمی شود. به همین دلیل است که ما شاهد بودیم وی به ، و دیگر کشورهای می رفت. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 2⃣1⃣ مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس گرفت و گفت یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو كه باز کردم، از ديدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب كردم! پشت فرمون نشسته بود! راه افتاديم... در کوچه پس کوچه های رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد... بحث رسید به ! ایامی بود که عکسهای حاجی در ضد ، در شبکه های دست به دست می شد، و نگران جون بود... بهش گفتم انگار دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره! گفت داریم برای مراسم سالگرد برنامه ریزی می کنیم. میشه رو دعوت کنی به عنوان مراسم بیاد ؟ گفتم چشم، إن شاء الله به میگم. می گفت میخوام امسال مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد... چون پيش از رسيدن به سالگرد ، هم به پدرش ملحق شده بود... ✍ راوی: ☑️ شادی ارواح طيبه و خصوصاً عزيز 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
چکیده ای از زندگی نامه و خاطرات با نام جهادی " " در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۷۰ در طیردبا () در خانواده ای متولد شد و در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۳۹۳ به همراه گروهی از رزمندگان حزب الله، در حین بازدید میدانی از شهرک "مزرعة الامل" در منطقه "قنیطریه" سوریه مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفته و به رسیدند. پدرش، شهید_عماد_مغنیه معروف به که یکی از فرماندهان ارشد لبنان بود، نام برادر شهیدش در مبارزه با را برای وی انتخاب کرد. فرزند بود که 23 سال قوی ترین سرویس های جاسوسی را به سخره گرفته و آنها نتوانسته بودند او را پیدا کنند، به همین دلیل در پی این سالها دو برادر یعنی عموهای به نام های و را به رساندند. ، چهارمین از خانواده می باشد، وی یک خواهر و یک برادر با نامهای فاطمه، مصطفی دارد. تحصیلات عالیه را در رشته‌ در دانشگاه آمریکایی بیروت، یکی از بهترین دانشگاه‌های خاورمیانه شروع کرد، تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای نائل شد. وی در هجده سالگی وارد دانشگاه آمریکایی بیروت - یکی از بهترین دانشگاه های خاورمیانه شد. البته به دانشگاه هم به عنوان بستری مطلوب جهت آگاه سازی نسل جوان آن روزهای نگاه می کرد. در دانشگاه جلسه های بحث و گفت و گو تشکیل می داد. بیش از همه با دانشجوها درباره نظریه بر اساس کتاب ایشان صحبت می کرد. دوران تحصیل در دانشگاه یکی از برجسته‌ترین دوران زندگی وی محسوب می شود. در دانشگاه با پیروان ادیان و مذاهب مختلف از جمله مسیحیان، اهل تسنن و دروزی‌ها در ارتباط بود. وی سه سال از زندگی خود را در فضای دانشگاهی گذراند و در طول تمامی این سالها تلاش زیادی برای جوانان انجام داد. وی حدود ۸۰ تا ۱۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه آمریکایی بیروت را در زمینه های تحت آموزش خود قرار داده بود. در واقع، به نوعی در دانشگاه آمریکایی بیروت بود. اکنون به سراغ هریک از آن دانشجویان بروید، به خوبی خواهید یافت که تمامی آنها به دنبال آن هستند تا از خود شخصیتی همانند شخصیت بسازند. همه آنها به به چشم الگویی در تمامی زمینه‌ها می‌نگریستند. حتی آنها به نحوه لباس پوشیدن جهاد نیز توجه داشتند و تلاش می کردند در لباس پوشیدن نیز مشابه جهاد باشند. واقعا جای تعجب دارد که چگونه جوانی با این سن و سال کم می تواند در یک دانشگاه تأثیر بسزایی بر دانشجویان هم سطح خود داشته باشد. در این برهه از زندگی خود میان دو گزینه « داوطلبانه» و « » که در حقیقت به آن می‌ورزید، گزینه اول را انتخاب کرد. او به این نتیجه رسیده بود که اولویت در آن برهه، جوانان است. وی گام گذاشتن در را در آن زمان نوعی می دانست و قصد داشت تا از ظرفیت های جوانان بهره برداری کند. از همین روی، در طول دو سال، تلاش بی وقفه ای را در راستای نیروهای جوان برای لبنان انجام داد. وی در واقع، بیش از آنکه جوانان دانشگاهی را برعهده داشته باشد، با آنها رابطه برادری برقرار کرده بود. آثار اقداماتی را که در آن زمان در دانشگاه آمریکایی بیروت انجام داد، امروز به عینه می توان در این دانشگاه دید. مثل باشیم الگوی جوانان زندگی و خاطرات 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه 5⃣ #حاج_عماد پیش از #شهادت، بسیار به #جهاد رسیدگی می کرد. وی #ج
زندگینامه و خاطرات پیش از بسیار به رسیدگی میکرد. او را به کلاس های آموزش میفرستاد و مهارتهای مختلف را به او آموزش میداد. علاوه بر این تلاش بسیاری برای تقویت در آموزش علوم مختلف داشت. در فراگیری، هضم و بهره برداری از علوم مختلف بسیار سریع عمل میکرد. حتی در مواقعی که بنابر دلایلی از جمله شرایط سنی قادر به یادگیری برخی علوم در نبود به مطالعه دقیق کتاب های مربوط به حوزه مورد علاقه اش میپرداخت. یکی از اساتید فلسفه و عرفان میگفت:«« در زمینه های گوناگون است و سرعت پیشرفت او است. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
زندگینامه و خاطرات 2⃣9⃣ 🔵 توسل به امام زمان (عج) ◾️بعد از و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من با زندگی می‌کردم. یک شب قبل از ، نیمه های شب دیدم با صدای بلند گریه می‌کند. به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال است. ◾️ شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» برود. فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی. ◾️شنبه از تلفن کرد. پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه. من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به حجت بن الحسن(عج) صحبت میکردم. پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم که بگو. گفت: به ایشان می گفتم که من بنده گناهکاری هستم و...» ◾️مادر بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود. ✍ به نقل از مادر 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
خواهر : خبر شهادت برای من خیلی سخت از بود. حاجی ۲۵ سال بود منتظر بودیم هر روز شهیدش کنن و هر روز که میگذشت میگفتیم یه روز بیشتر پیشمونه! اما انتظارشو نداشتم دنبالش باشن و شهیدش کنن، همه چی یهو اتفاق افتاد. واقعا قهرمان بود، توی همه چیز قهرمان بود. 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie