شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
در نهایت خدمت شما این یک انیمهی تیکتاکی هست که به هر فیلم خامی میشه اضافش کرد😇 اگر تحلیل اشتباهی ه
خداوندا
من سر به کجا بزارم برم
چرا نمیفهمن اینا فیکه
آخه تو همهی کلیپا شکل حرکتیش باید یکی باشه..؟
همهی تصاویر رو نذاشتم
آخه مبداشم مشکل داره که نمیشه گفت خب موقعیت فیلم بردار فرق میکنه
آزمایش فنی سپاه؟
🌻زندگی نامه شهیده زینب کمایی🌻
#من_میترا_نیستم_قسمت_اول
(کبری طالبی نژاد :مادر شهید)
بعد از این که خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه میخواهد، اسمش را عوض کرد
میگفت :من میترا نیستم اسمم زینبه، با اسم جدیدم صدام کنید. از باباش و مادربزرگش به خاطر این که اسمش را میترا گذاشته بودند ناراحت بود.
من نُه ماه بچه ها را به دل می کشیدم اما وقتی به دنیا می آمدند ساکت می نشستم و نگاه میکردم تا مادرم و جعفر روی آنها اسم بگذارند.
اسم پسر اولم را جعفر انتخاب کرد و دومی را مادرم. جعفر اسم های اصیل ایرانی را دوست داشت.
مادرم با این که حق انتخاب اسم بچه ها را داشت، اما حواسش بود طوری انتخاب کند که خوشاینده دامادش باشد.
زینب ششمین فرزندم بود و وقتی به دنیا آمد مادرم اسمش را میترا گذاشت. او خوب می دانست که جعفر از این اسم خوشش خواهد آمد.
بعد از انقلاب و جنگ دخترم دیگر نمی خواست میترا باشد دوست داشت همه جوره پوست بیاندازد و چیز دیگری بشود
چیزی به اراده و خواست خودش نه به خاطر من جعفر یا مادر بزرگش،اینطور شد که اسمش را عوض کرد.
اهل خانه گاهی زینب صدایش می کردند. اما طبق عادت چند ساله اسم میترا از سر زبانشان نمی افتاد اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز، روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد.
می خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود. دو دوست دیگر زینب هم میخواستند اسمشان را عوض کنند.
برای افطار دختر ها، برنج و خورشت سبزی پختم همه چیز آماده بود و منتظر آمدن دوستان زینب بودیم اما آنها بدقولی کردند و آن شب کسی برای افطار به خانه ما نیامد.
زینب خیلی ناراحت شد به او گفتم: مامان چرا ناراحتی؟ خودت نیت کن اسمت را عوض کن! ما هم کنارِتیم مادربزرگ و خواهر و برادرتم نیت تو رو میدونن.
آن شب زینب سر سفره افطار به جای برنج و خورشت، فقط نان و شیر و خرما خورد. و گفت: افطار امام علی چیزی بیشتر از نون و نمک نبوده.
آنقدر محکم حرف میزد و به چیزی که میگفت اعتقاد داشت، که دیگران را تسلیم خودش می کرد.
با این که غذای مفصلی درست کرده بودم بدون ناراحتی کنار زینب نشستم و بااو نون و شیر خوردم.
اون شب، زینب رو به تک تک اعضای خانواده کرد و گفت: از امشب به بعد اسم من زینبه. از این به بعد به من میترا نگید.
مادرم رویش را بوسید و به او تبریک گفت. شهلا و شهرام هم قول دادند که زینب صدایش کنند.
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‹🥷⛓› رَجَز شیربچهی حضرت زهرا(س) : تا فاطمیون هستن غلط میکنید سمت ناموس امام حسین(ع) برید.. #فاطم
21.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون بغض صدات حاج مرتضی🙂
خدا میدونه که حداقل ۲۰ خط حرف نگفته میتونم از همین کلیپ دربیارم
ولی بیخیال
آره،هزار دلار هزار دلار پول میگیرن که میرن اونجا...
شهیدمدافعحرممرتضیغفوری
#فاطمیون
Mohammed Salman - Hasrat (Ft Sadiq AlSamahiji).mp3
10.99M
منِ جا مونده …
•محمدسلمان🎙'!
#سوریه
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
طبق اصل ماده قانون اساسی اگه تا ۲۱ روز دیگه سردار حاجی زاده پاسخ نده پایگاه های بسیج به نفع مردم وا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ خبری برام مهم نیست
من به شما اعتماد دارم
وسلام...
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
~حرامزاده به روایت تصویر 🚶♂ #سوریه
_
~عمه جان میشه ایندفعه شما
صبر نکنید ؟
عمه جان خیلی سخته ما خودمون
اینجاییم و تموم وجودمون اونجاست !
عمه جان خودیا و بیخودیا حرف زیاد
میزنن نیش و کنایه و طعنه هاشون
تمومی نداره ، اما وقتی با تمسخر
از سقوط دمشق میگن و خوشحال اند
میشه شما صبر نکنید میشه یه
نگاه علوی بندازین بهشون تا بفهمن
برای هر کسی رجز بخونن برای دختر
علی نمیتونن عمه جان دعا کنید
برامون …
اللهمعجللولیکالفرجبحقعمهسادات
#سوریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
■حکایتی شده باز حرمت...
@FATEMIYOUN1434
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
ضاحیه بیروت/ یک ساعت قبل از زمان سخنرانی جناب سید حسن نصرالله جایی برای نشستن نیست...! #طوفان_الا
گاهی اوقات
حسرتِ تکرار یک لحظه
دیوانه کننده ترین حس دنیاست (: