eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
•
.
روضه‌هاروخوندیم‌اما،ماجراادامه‌دارھ.. قتلگاھ‌تموم‌شداما،ڪࢪبلاادامه‌دارھ..'!
بسـم‌ربِّ‌ضـآمن‌آهوها:)❤️
♥️ ⃟🕯 - مهـ♥️ــدی جـان روزم را با ســلام به تــــو آغــاز میکنم. اَلسَّلامُ عَلیٰ رَبیـعِ الاَنـٰام وَ نَضْـرَةِ الْاَیـّام السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌يَاحُجَّةَ‌اللَّهِ‌فـٖے‌أَرْضِهِ..✋🏻✨ - - ؟ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ جـہــʲᵃʰᵃᵈــادمـغـنـیـھ ‹🥀›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
「🌱💛」 • . هر چند گویمت کہ بہ دنیا قرار نیست... اما قرار ماست بہ دنیا نگاه دوست :)💗🖇 🕊 ♥️✨(: |📻|@jahadesolimanie
'📖⏳' کسی‌که‌خودرا گرامی‌دارد! هواوهوس‌را‌خوارشمارد. |حکمت۴۴۹نهج‌البلاغه‌| :)
'✨🥀' خواهر بزرگتر جهاد مراقب برادرش بود. جهاد باهاش درباره هرچی که به ذهنش می‌رسید و درگیرش میشد؛ مشورت می‌کرد... درباره کارهای روزمره باهاش صحبت می‌کرد... اشتباهاتی که می‌کرد بهش میگفت.. اوهمیشه بهش کمک می‌کرد و راهنماییش می‌کرد... ولی همیشه جهاد را به‌چشم پدر میدید، چون جهاد شبیه‌ترین کس به پدرشان بود. 💛⃟🔗¦↫ 🌿 🎙⃟🔗¦↫(فاطمه‌مغنیه)✨ ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ
(♥️⛓) دلم سنگر استــ! و من عمری ... مشغول به ... دفاع مقدس:) ـ ـ ـ ـ ــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😉🌱 😌↶🍉 📚"مسافرآگوسٺ"♥️ 《این‌کتاب‌زندگے‌نامه‌ شہیدحشمت‌علی‌شاه‌است زندگی‌نامه داستانی رزمنده شیردل لشکر زینبیون..!🕊.» ✍🏻" سیدہ‌نرگس‌میرفیضۍ"🌸 توضیحۍاز‌ڪٺاب: 📖رمضان داشت بہ روزهای آخرش می‌رسید🌒. مادر مدام بی‌قراری می‌ڪرد. با اینڪہ چند وقت یڪ‌بار با علی تلفنی صحبت می‌ڪرد، اما بازهم از من سراغش را می‌گرفت.انگار حرف‌های علی دلش را قرص نمی‌ڪرد. انتظاری جز این هم نبود. در میدان‌های سوریه ڪہ حلوا خیرات نمی‌کردند🤷🏻‍♀. جنگ بود. تیر و خمپاره و موشک داشت؛ زخم و دردِ بی‌طاقت داشت؛ و از همہ بیشتر شهادت داشت🥀 مادر این‌ها را می‌دانست ڪہ آرام و قرار نمی‌گرفت. هر قدر هم سعی می‌ڪردیم او را خاطرجمع ڪنیم، فایده نداشت. مگر از پشت تلفن چقدر می‌توان به این‌وآن دلدارے داد؟ من ایران بودم، مادرم پاڪستان و برادرم سوریه. مردمِ هر سه ڪشور، یڪ دل شده بودند💗 و جوان‌هایشان را فرستاده بودند براے دفاع از حرم🕊؛ و با این حال مرزها ما را دورتر از هم نشان می‌دادند. نقشه‌ها بی‌رحم بودند و جنگ اصلاً با هیچ‌کس سر مروّت نداشت.. 「 ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ