هدایت شده از خبرگزاری فارس
گزارش اولیه وزارت بهداشت از بررسی مسمومیت دانشآموزان
🔹معاون درمان وزارت بهداشت: عمده بچهها بعد از مراجعه به مراکز درمانی زیر شش ساعت مرخص شدند.
🔹ماده اصلی ممکن است گاز نباشد، بلکه میتواند یک ماده جامد باشد.
🔹در بررسیهای ما شاید کمتر از ۱۰ درصد بچهها کسانی هستند که واقعا با یک ماده محرک مواجه شدند. بخشی از دانشآموزان با یک ماده محرک تحریککننده که عمدتا استنشاقی است مواجهه پیدا کردند.
🔹 یک بخش دیگر مربوط به دانشآموزانی است که در کنار دانشآموزانی بودند که با ماده محرک مواجهه داشتند و اضطراب و نگرانی به آنها منتقل شده است.
🔹بخش سوم هم مربوط به دانشآموزانی است که در اخبار این موضوع را خواندند و عوارضشان ناشی از آثار روحی روانی بوده است.
🔹موادی که بچههای ما با آن تماس پیدا کردند از نوع گازهای خطرناک یا جنگی نبوده و تا به امروز موردی از فوت نداشتهایم.
🔹این مواد محرک لزوما یک ماده نیست که اسمش را بگوییم. انواع مختلف دارند و عمدتا هم مواد دمدستی هستند که میتوانند تحریک ایجاد کنند.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهیدی شهید دیگر را به تصویر میکشد
|پیشنهاد میشود که این فیلم کوتاه را ببینیم|
🔹️ سردار شهید صدرالله فنی که به "مالک اشتر امام خمینی"لقب گرفت به مناسبت شهادت مجیدبقایی به معرفی مجید می پردازد.
#شهیدصدراللهفنی
#شهیدمجیدبقایی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🌸⃟ بسم الله الرحمن الرحیم🌸⃟
#السلام_علیکِ_یاصاحب_الزمان
💠ختم صلوات و ختم قران
هدیه به خانم حضرت نرجس سلام الله مادر بزگوار امام زمان عجل الله
💚به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عجل الله
❍❍✶◍⃟🦋✶❍❍
جهت دریافت جزء و صلوات در خدمتم
@zlotfi80
📌لطفا در نشر موج صلوات سهیم باشین تا قدم کوچکی برای فرج برداریم
🌺 اٰللـٌّٰهًٌُمٓ صَلِّ عٓـلٰىٰ مُحَمَّدٍ وُاّلِ مُحَمَّدٍ وٓعٓجٓلِ فٓرٰجٰهٌٓمّ🌺
💕▫️ برای ظهورش کاری کن؛ مثلاً فقط به عشق مهدی از امروز به یک گناهت «نه» بگو...
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
#ختم_قران
#ختم_صلوات
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعلام جرم علیه زیباکلام، کیانیان، شرق و هممیهن
🔹دادستان تهران: علیه صادق زیباکلام، رضا کیانیان و آذر منصوری و مدیران رسانههای هممیهن، رویداد۲۴ و شرق بهدلیل نشر مطالب غلط درباره ماجرای مسمومیت دانشآموزان اعلام جرم صورت گرفته و پرونده قضایی تشکیل شده.
🔹پیگیریهای گسترده امنیتی - قضایی برای کشف عاملان مسمومیتها ادامه دارد و ۲ شعبه ویژه هم در دادسرای تهران برای برخورد با دروغپراکنیها و ترویج شایعات بیاساس تشکیل شده است.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تعریف و تمجید شهید قاسم سلیمانی، از شهید ابراهیم همت، فرمانده شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 👈 ۱۷ اسفند ماه، به مناسبت فرارسیدن شهادت #ابراهیم_همت که امسال مصادف است با میلاد امام زمان (عج)👌
🌷 سلام: خدمت تمام دوستان و سروران گرامی ، هر روز با یک خاطره از شهدا، در سایت شخصی ، به نشانی زیر در خدمت شما عزیزان هستیم👇امروز با خاطراتی از شهید #ابراهیم_همت در خدمت شما هستیم، برای مطالعه عاشقانه های شهید همت و همسر گرامیشان روی آدرس زیر کلیک کنید👇
https://naserkaveh.ir/
جهاد تبیین
📌 شهیدی شهید دیگر را به تصویر میکشد |پیشنهاد میشود که این فیلم کوتاه را ببینیم| 🔹️ سردار شهید صد
📌 فرازهایی از وصیت نامه شهید مجید بقایی
🔹️ شهید مجید بقایی فرمانده قرارگاه کربلا؛ در فرازهایی از وصیت نامه اش می نویسد:
◇ سلام و درود و دعا بر امام و امت امامی كه ما بايد با تلاش و جهاد و ايثار و شهادتمان رهبری و امامت جهانیشان را عينيت بخشيم و جهان انقلابی و اسلامی بسازيم.
◇ انقلاب خونين مان سنگر كفر جهان را عقب نشانده و بدانيد كه اين وضع، ايثار میخواهد و خون كه پيامدش نصر الهی است كه پيروزی اسلام در اثر رنج و سعی و كوشش زجر و ناراحتی و خون دادن است .
◇ خدايا معبودم ای آنكه همه چيزم از توست. ای آن كه در كاغذ نمیگنجی و نه با قلم وصف میشوی آنچنان تار و پودم آغشته به گناه است كه فعلاً يارای صحبت ندارم و هر وقت میخواهم زبان گشايم شرمندهام .
◇ با اين وضع، رحمی بر من كن. مرا ببخش، میدانم كه بخشندهای و مهربان، بارها فكر كردهام با خود و نهايت به اين نتيجه رسيدهام كه فقط در لباس شهيد و با محتواي شهيد میتوانم در دادگاهت حضور يابم بجز اين هرگز، كه شرمندهام و رسوا.
◇ خدايا! شاكر از اينكه تا اين حد هدايتم كردي . خدايا اگر قدمي در راهت برداشتم از من بپذير . معبودم مي دانم كه چيستي ولي در دل خانواده مان صبري وافر بگذار كه مي دانم بدون اين مسئله تحمل چنين مسئله اي را ندارم .
شوش دانيال ـ 30 / 2 / 60
مجيد بقــــــائي
🔹️ صبحانه ای با شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
50.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷سلام : انتشار به مناسبت میلاد با سعادت حضرت مهدی، امام زمان (عج)
🌷خاطره ای از عنایت امام زمان (عج) به شهید اندرزگو 👈...
☀️سال ۵۲، شش یا هفت ماه بعد از جریان دستگیری و آزادی ما از زندان، در تهران خدمت آقاسید علی اندرزگو رسیدیم. او جریانی را به صورت خاطره بازگو کرد👇 ادامه
🌷سال ۵۲،شش یا هفت ماه بعد از جریان دستگیری و آزادی ما از زندان، در تهران خدمت آقاسید علی اندرزگو رسیدیم. او جریانی را به صورت خاطره بازگو کرد:
🌷تحت تعقیب بودیم. رفتیم به سوی افغانستان. می بایست از طریق مشهد قاچاقی می رفتیم. در بین راه رودخانهٔ بزرگی آن جا وجود دارد. آب موج می زد سر راه ما. من دیدم با زن و بچه امکان عبور برایمان نیست. یقین داشتم منزل مان محاصره است و مأموران ساواک به خانه مان ریخته اند و در سطح ایران برای پیدا کردن من در تلاش هستند. یقیناً ژاندارمری ما را می گرفت و از قبل هم به سراسر کشور مخابره شده بود. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان(عج) شدیم.
🌷اندرزگو می گفت: دیگر نمی دانم چطور توسل پیدا کردم! گفتم: آقا این زن و بچه در این بیابان غربت امشب در نمانند. آقا! اگر من تقصیرم، این ها تقصیری ندارند. یکباره مردی را سوار بر اسب دیدم که به ما نزدیک می شود. جویای حال ما شد. گفتم: می خواهیم از آب عبور کنیم. او بچه را بلند کرد و در سینه خودش گرفت. من پشت سر او و خانم هم پشت سر من سوار شد. او با اسب به آب زد؛ در حالی که اسب شنا می کرد. راه نمی رفت. آن طرف آب، ما را گذاشت زمین.
🌷بعد از رسیدن به آن طرف، من سجدهٔ شکری به شکرانهٔ این که پروردگار عالم دست ما را این جا گرفت به جا آوردم. در حال سجده به این فکر افتادم که این شخص چه کسی بود. پیش خودم گفتم از ایشان هم تشکر بیشتری بکنم. از سجده برخاستم. همین طور خوشحال بودم، دیدم که اسب سوار نیست و رفته است. در همین وقت با خودم گفتم: لباس هایم را در بیاورم تا خشک شود. نگاه کردم، دیدم به لباس هایم یک قطره آب هم نپاشیده. به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم، دیدم خشک است. دو مرتبه به سجده افتادم و از رحمت خاص پرودگار عالم که در این جا شامل حالم شده بود حالت خاصی به من دست داد و با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن. خانمم می گفت: چیه؟ چی شده؟
🌷گفتم: اگر تا امروز رحمت خاص را به چشم ندیده بودم، امروز آن واقعیت برایم مجسم شد. آیا قطره آبی روی لباس ها با کفشت می بینی؟ همان حالت نیز به همسرم دست داد و آن جا بود که حس کردم همسرم هم که اضطراب خاطر داشت، از وجود او رفته است. این جریانی است که تا این وقت هیچ جایی نگفتم. (اردوگاه کوچک شماره ۵ تکریت که محل تبعید بسیاری از فعالان فرهنگی اردوگاه ها بود، محل مناسبی شد که حاج آقا ابوترابی برخی خاطرات ناگفته ی خویش را بیان کند.)
ولی خوب، فکر می کنم این جا جایش باشد. ایشان فرمود: آن طرف آب روستایی بود. رفتیم توی روستا. چندان ما را تحویل نمی گرفتند. جایی بود که معلوم بود هرکس می آید می خواهد به طور قاچاق به افغانستان برود. لذا نمی خواستند من را تحویل بگیرند. یکی از آن خانه ها، بالاخره، با رودر بایستی شب ما را راه دادند؛ به این عنوان که فقط شب آن جا باشیم. در آن شب، صحبت هایی کردیم که از آن جمله، صحبت از گاوشان شد.
🌷گفت: گاوی داریم که شیرش خشکیده و مدتی است که از این مختصر نعمت خدا که بهره مند مانده ایم. این تنها سرمایه ی ما بود. پیش خود گفتم: یک توسلی می کنیم و همین جوری دستی به سینهٔ گاو کشیدیم. کار به جایی رسید که آنها مثل امامزاده دور ما جمع شدند؛ چرا که در همان وقت، یک مرتبه سینهٔ گاو پرشد از شیر. همان موقع آمدند و دوشیدند؛ اما با گریه و شوق. نگذاشتند ما جایی برویم و مدتی که می خواستیم مخفی باشیم، آنها ما را به زور نگه داشتند. این ناقلش آن شهید بزگوار است که اگر کسی دیگری برای انسان نقل کند، انسان نمی تواند باور و یقین کند. ولی ایشان در صداقتش اصلاً جای کمترین خدشه ای نبود و آن چنان با اخلاص زندگی می کرد که هیچ پروایی نداشت که الان دستگیر بشود، یا الان به شهادت برسد.
کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه
به نقل از سیدآزادگان مرحوم ابوترابی