eitaa logo
جهاد تبیین ۸
18.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
415 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
(۲) 👇 🌷نوجوان که بود، ساواک دستگیرش کرد. رفتم ملاقاتش و دیدم اوضاع زندان اصلا خوب نیست. اتاق زندان بسیار کوچک و قدیمی و غیر بهداشتی بود... به سید حسین گفتن: چه چیزی لازم داری برات بیارم؟... گفت: فقط یک جلد قرآن برام بیارین.... حسین علم الهدی را به بند نوجوانان بزهکار انداختند. او صبوری به خرج داد...چند روز صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود... ماموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد می زدندو می گفتند: تو به اینها چی کار داری؟... از آن به بعد، شکنجه ی حسین، کار هر روز ماموران شده بود... یک بار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد... این نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی، یا اینکه از سقف آویزانش می کردند و می چرخاندنش و یا... 🌷رشته مورد علاقه اش «تاریخ» بود. سال 1356 در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. هر روز نماز صبحش را در حرم می خواند. توی مسجد کرامت مشهد جلسات تفسیر قرآن آیت الله خامنه ای را پیدا کرده بود. بچه های دانشجو را به این جلسات می‌برد... 🌷روزهای ابتدای جنگ ، شبی تعدادی از بسیجیان طرح شبیخون به ارتش عراق را داشتند . ارتش عراق در اطراف اهواز بود . حسین وصیت نامه ای نوشت و به من داد . این برگه تاچند روز درجیب من بود . روزی مشغول مطالعه کاغذهای جیب خود بودم که ناخودآگاه نامه ی حسین را خواندم . حسین در وصیت نامه نوشته بود، به شاگردانم سفارش وتأکید می کنم که مطالعه نهج البلاغه را ادامه دهند... 🌷نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند ومی فرماید :أین َ عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست... 🌷عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‏ الله خامنه‏ ای...
(۲۵) 🛑کاخ سفید: هدف گروه‌های تحت حمایت ایران اخراج آمریکا از سوریه و عراق است ☀️‏جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید: ‏🔹گروه‌های تحت حمایت ایران نمی‌خواهند شاهد حضور آمریکا در عراق و سوریه باشند. آنها در تلاش هستند کاری کنند که ما از این کشورها خارج شویم. ‏🔘همان‌طور که دیروز از ما شنیده‌اید و فردا هم خواهید شنید مأموریت ما علیه داعش پابرجا است و ما آن را ادامه خواهیم داد...👈 طبق گفته ی هیلاری کلینتون، آمریکا خوش داعش را به وجود آورد و باز طبق گفته ی ترامپ بیش از هفت تریلیون دلار هم خرج کردن برای حمایت از داعش، حالا اومده شمال سوریه را با همکاری ترکیه اشغال کرده و نفت سوریه را استخراج می‌کنه و می فروشد، بعد میاد میگه ، من دارم با داعش مبارزه میکنم،😀 همون داعشی که چند وقت بیش، یک مقداری از آنها را بار زد و برد برای جنگ با اکراین،🤔 نتیجه👈 هرچی آمریکا و انگلیس و اسرائیل می گویند، دروغ و شارلاتان بازی است با استفاده از رسانه و شبکه های مجازی و البته پادوهای افساد طلب و لیبرال و لشگر فواحش و دواعش داخل و....👌 ارادتمند:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 معجزات شهدا در سفر راهیان نور 🔹️ یک خانم راوی راهیان نور تعریف میکرد: می‌گفت یک کاروان آورده بودیم مناطق عملیاتی ، همگی دانشجو بودن، یک دانشجو داشتیم تو کاروان که هرجا میرفتیم (شلمچه،فکه،طلائیه و...) مسخره میکرد ◇ تا اینکه...شب اومدیم تو اردوگاه که بخوابیم صبح بلند شویم برگردیم شهرمون، نصف شب دیدم این دختر خانومه دنبال من می‌گردد و همینجوری دارد گریه می‌کند... ◇ می‌گفت: حاج آقا شب خوابیده بودم ک دیدم یک شهید اومد خوابم گفت: فکر میکنی شمارو کی اینجا راه داده؟! شما با اجازه کی اومدی اینجا؟! ◇ در ادامه خودش میگفت: ما تک تک اونایی که میان اینجارو میرویم در خونه هاشون دعوت نامه می‌دیم و از لحظه خارج شدن از منزل حواس ما به آنها هست ◇ گفت: حاج آقا یا منو برمیگردونی طلائیه یا من برنمیگردیم شهرمون ◇ حرف هایش کاروان را منقلب کرده بود وصبح شد بردمشون طلائیه، به محض اینکه از اتوبوس پیاده شد، خودشو پرت کرد رو خاک انقد گریه کرد که به سختی می‌شد آرامش کرد و فریاد می‌زد: شهدا شرمنده شما هستم ،شهدا مدیون شما هستم... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671