40.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی جنجالی مجتبی رمضانی
شنبه، ۷مرداد ۱۴۰۲
گوش کردنش خالی از لطف نیست
@jahadetabeen8
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥لطف دوستان و همکاران شبکه پنج جهت انعکاس اخبار مربوط به والدین و خانواده معظم شهدا
🛑عرض تسلیت مجریان برنامه سلام تهران و اعلام مراسم ترحیم پدر بزرگوار شهیدان قربانی دستجردی
🌷حسین شب اول قبرم بیا👌
💠نماز لیله الدفن
برای
«مرحوم حاج حسین قربانی دستجردی»
▪️ پدر شهیدان احمد ، محمد و قاسم دستجردی
که امروز دفن شدند،خوانده شود
🖤مراسم شام غریبان پدر شهید
🔻امشب بعد از نماز عشاء
📍مکان :
مسجد الهادی(ع) غرب تهران،
خ مالک اشتر بعد از خ جیحون،
برگزار میشود
✨هدیه به آقا امام حسین و شهدا و تازه گذشته فاتحه مع الصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهاد_تبیین (۸۱)
💥بد شد که، اینو نشون برعندازا ندید!
💥 شاهشون هم میگفت «حکومت من بر پایه اسلام هست، همون اسلامی که پیغمبر برای ما آورد»
☀️تشکر میکنم از سخنران جلسه بصیرت افزایی جناب محمد رضا پهلوی در جمع بسیجیان، قبل از انقلاب😜😜
🔷اینجا یک شرکت در استانبول یا بانکوک یا استکلهم و ..... نیست. بلکه اینجا یک شرکت در تهران پایتخت ام القرای اسلام است .
وقتی با شرکت های دولتی و برخی شرکت ها مثل دیجی کالا و طاقچه و... اون برخوردهای نمایشی و مضحک صورت می گیره، شرکت های خصوصی مثل این شرکت اینطور وقیحانه با این وضعیت وحشتناک و اسفبار اقدام به انتشار تصاویر کارکنان ولنگار خود می نمایند.
مشخصات و نوع فعالیت و ادرس شرکت محفوظ هست و منتشر نمی کنیم . چرا که یکی از هدف های اصلی این بیشرف ها ی هرزه از انتشار این عکس ها تبلیغ شرکت هست که حداقل تو این یک مقوله ما سعی می کنیم این جماعت هرزه را در رسیدن به این هدف ناکام بگذاریم.
اقایان برخوردهای نمایشی و مضحک شما سبب وقیح شدن این جماعت شده هست .
جناب آقای رئیسی احتمالا از نگاه شما این تخلف فردی هست؟؟ خدا کنه قبل از اینکه لطمات جدی و تبعات امنیتی از جانب این مزدورها متوجه کشور بشه از خواب غفلت بیدار شید و بفهمید این سلسله اقدامات هدفمند و با هدایت های سرویس های اطلاعاتی بیگانه برای ایجاد بسترهای لازم و بروز بحران های امنیتی هست نه یک تخلف ساده فردی.
@jahadetabeen8
DOC-20230808-WA0002..pdf
4.46M
کتاب آزاده خلبان، حسین لشگری
به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت
۶۴۱۰ روز اسارت
ارادتمند: ناصر کاوه
☀️سلام: لطفاً قبل از خواندن این خاطره این قول را بدهید که این 👈 کار را انجام دهید. یک قسمتی از منزل یا محل کار خود را مشخص کنید به ابعاد تقریبی ۲×۳ و فکر کنید برای یک مدت فقط باید در این محدوده زندگی کنید و تمام نیازهایتان را هم باید در این مکان، انجام دهی!؟ 🤔
☀️فقط چند دقیقه که این کار را انجام دادی، حالا چراغ را خاموش کن و پرده ها را بکش👈 تا نوری درون اتاق نیاید... قول بدهید تاریک و بی نور باشد🥺 چند دقیقه که گذشت حالا، تمام ارتباطات خود را با دنیا قطع کن👈 آب، برق، گاز، تلفن، تلویزیون، رادیو، رایانه، گوشی همراه، فضای مجازی، واتساپ، تلگرام، زن و بچه پدر و مادر و... خلاصه هیچ... در ظلمات تاریکی و سکوت، تنهای تنها... هیچ کس و هیچ چیز فقط 👈 ظلمات و سکوت... 🥺حالا که در این موقعیت قرار گرفتی، فکر کن جایی که الان داخلش هستی، کمی رطوبت هم داره و چندتا حشره هم مثل سوسک و مارمولک هم داشته باشه و...🤔 درست حدس زدی😰 فکر کن داخل یک
«سیاه چال» هستی و چند طبقه هم زیر زمین هستی!؟ یه چیز یادم رفت، هر وقت خسته شدی که می خواهی بخوابی، یه خورده اذیت کنند و نگذارند، بخوابی👈 حمام هفته ای یکبار اونم ۵ دقیقه با آب سرد...😔 دو وعده هم غذا در طول روز داری، که عبارت از کمی آب و چندتا خرما و سوپ و یه نون، مثل نون ساندویج، بدون سبزی و میوه و دسر و ...😰 تازه من کتک و شکنجه و... را هم فاکتور گرفتم و نگفتم... حالا یه سوال👈 چند ساعت، چند روز، چند سال می توانی طاقت بیاری، در این وضعیت... 😠حالا این خاطره را شروع کن به خواندن👇
🌷همسر شهید جلسه ای میگفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود و…او اولین کسی بود که رفت و آخرین نفری بود که برگشت وقتی بازگشت ازاو پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی واو می گفت: برنامه ریزی کرده بودم وهرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم کردم . اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود
☀️ سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا بود. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم ...
💥۱۸ سال اسارت سرلشگر شهید لشگری
🌺 عشقی که تورادر دل سنگر دشمن استوار و مقاوم نگه می دارد عشقی متفاوت تر از عشق های زمینی ما بود....تصورش هم سخت است.18سال دوری از وطن و خانواده ...تازه نه یک دوری ساده یک دوری پر ازسختی و مشقت... بازی های روزگار حواس مان را پرت کرده که روزگاری یک حسین لشکری داشتیم که 27 شهریور 59 قبل از شروع رسمی جنگ اسیر بعثی ها شده و 18 سال اسارت کشیده... اسارتی متفاوت از همه... اسارتی که16 سال آن را به دور از صلیب سرخ گذرانده بود و هیچ کس نمی دانست که اصلا او زنده هست یا نه...
🌺 گاهی خوب است آن چشم بند و پنبه ها را کنار بزنیم و ببینیم که این کشور یک سید الاسرا داشته که آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده !!....
همه این 18 سال سختی یک علت داشت و آن این که بعثی هاخواستار این بودند که حسین را مجبور کنند بگویید ایران جنگ را آغاز کرده و با این اعتراف معادلات جنگ را عوض کنند ولی او این سال ها را تحمل کرد و حاضر به خیانت به میهن و انقلابش نشد...👌
☀️ 18 مرداد ماه 1388 نماز که خواندند، دیدم دست شان را سه بار بلند کردند و برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) دعا کردند. چهار ساعت بعد هم در خانه در اثر ایست قلبی، تمام کردند.ساعت دو نیمه شب بود که ایشان از پشت به زمین افتاده و حالت خفگی به ایشان دست داده بود به طوری که صورت شان کبود شده بود و اصلاً نمیتوانستند صحبت کنند ولی به من نگاههای عمیقی میکردند. با گریه و دستپاچگی گفتم، حسین جان چه شد، چه کار کنم خدا و … می دیدم هر لحظه که این نفس تنگتر میشود، نگاهش بیشتر به من دوخته میشود. من میگفتم چه کار کنم و او فقط نگاه میکرد. آن قدر نگاه شان قشنگ و زیبا بود که محال است تا پایان عمرم فراموش کنم. آخرین مکالمه ما نگاهی بود که میدید من گریه میکنم و او میگفت: نگران نباش...
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
ادامه این خاطرات را در آدرس زیر مطالعه کنید
https://b2n.ir/s87637