2_144189955904838735.pdf
10.49M
☀️انتشار رایگان pdf👇
📗 #کتاب_شهدا_و_اهل_بیت 👈 خاطراتی بسیار زیبا از شهدا و رزمندگان و توسل آنها به اهل بیت تألیف #ناصرکاوه بمناسبت فرارسیدن #هفته_دفاع_مقدس، که درباره توسل و عشق شهدا به اهل بیت(ع) است، که با افتخار و بدون چشم داشت مالی، تقدیم شما دوستان و عزیزان می نمایم. این کتاب را بخوانید و با شهدای عزیز، عاشق، قهرمان، شجاع و با ایمان و حسینی، ایران اسلامی بیشتر آشنا شوید و برای اینکه در ثواب آن شریک باشید، سپس آنرا منتشر کنید....
مهرماه ۱۴۰۲
ارادتمند
#ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد
🌷تلفن همسايه بالايي زنگ زد، يقين داشتم با من كار دارند. بلنـد شـدم دويــدم رفــتم بــالا و مطمــئن و ترســان گفــتم: مــرا مــى خواهند. صاحبخانه مان داشت با خانم حاج. شهید همت, حرف مى زد و تعجـب كـرد كه چطور شده دويدم و آمدم بـالا. همانجا حـدس زدم دارنـد از شـهيد شدن حميد حرف مى زنند، نمـى گذارند من بو ببرم... آمدم پـايين و شـروع كردم به جمع كردن اثاثيه خانه، آمدند پايين گفتند: چـي كـار مـى كنى، فاطمه؟... گفتم: امروز حمید ما شهيد شده... داريـم اثـاثمـان را جمـع مى كنيم برويم. نگذاشتند. آمدند آرامم كردند. همسر سردار اسدى و يك خواهر ديگر آمدند ديدنم و اول گفتند مهـدى زخمي شده و بعد كه مقدمه ها را چيدند گفتند: شهيد شده. و من خيلى رك گفتم: نـه، آقـا مهـدي شـهيد نـشده، حميد من شهيد شده، من خودم مى دانم... وقتى به
#مهدی_باکری فرمانده لشگر عاشورا خبر دادند که برادرت شهید شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم؛ اجازه نداد و گفت: همه ى آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید!... هر سه برادر باکری👈 علی, حمید و مهدی که شهید شدند پیکر پاک شان به دست نیامد و مفقود الجسد هستند....
#شهیدان
#مامدیون_شهدا_هستیم
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
خاطره ای از سردار
#شهیدحمیدباکری, جانشین لشکر عاشورا
🌷سوالی که در ذهن خیلی از مردم شکل گرفته است و دنبال جواب میگردند🤔 چرا #هفته_دفاع_مقدس اهمیت ویژه ای دارد؟ و باید هر سال برای آن بزرگداشت گرفت!؟
🌷 لطفا به آدرس زیر مراجعه کنید و پاسخ خود را دریافت کنید👇
https://naserkaveh.ir/2023/09/23/holy-legend/
التماس دعا: #ناصرکاوه
396-ghasas-ankaboot-ta-1.mp3
4.16M
396-ghasas-ankaboot-ta-2.mp3
2.88M
🌹طنز جبهه!😜(1)
🌿...میگویند در جهنم مارهایی هست که اهالی محترم جهنم، از دست آنها به اژدها پناه میبرند!😜 و حالا من هم دچار چنین وضعیتی شده بودم. آن هم از دست یک "جِغِله تُخس وَرپریده" که نام باشکوه "فریبرز" را بر خود یدک میکشید... 😳 یک نوجوان 15 ساله "دراز بینور" که به قول معروف به "نردبان دزدها" میماند... یادش بخیر... برای خودش "زلزله ایی" بود... زلزله ائی با هشت ریشتر و شاید هم بالاتر...😚 "خونه خراب کن" بود به تنهائی یه حوزه یه لشگر یه شهر رو حریف بود..😊 وای خدا!؟ من چی کشیدم از دستش...
🌿...در حوزه که بودیم یک طلبه تازه وارد بود که انگار از طرف شیطان😈 مأمور شده بود بیاید و فضای آرام و بیتنش آنجا را به جنجال بکشاند...😊 اسمش فریبرز😎 بود که به پیشنهاد استادمان شد:👇
سلمان!... قربان سلمان❤ بروم... آن بزرگوار کجا و این👈 سلمان جعلی کجا؟🎩😀
🌿... کاری نبود که نکند... 😇 از راه انداختن مسابقات گل کوچک میان طلاب...😔 تا اذان گفتن در نیمههای شب...😣 و به راه انداختن نماز جماعت بدون وقت.... 😃قایم کردن آفتابه ها...😞😍 بعد هم خودش میرفت در حجرهاش تخت میخوابید و ما تازه شصتمان خبردار میشد که هنوز دو ساعتی به اذان صبح مانده است!...😊😥
🌿...کارهائی می کرد که به عقل جن😈 هم نمی رسید👈 از ریختن مورچههای آتشی در عمامه مان تا انداختن عقرب و رتیل در سجاده نمازمان...😳جنگ بین مورچه ها را برگزار می کرد...😍 در شیشه گلاب، جوهر میریخت و وسط عزاداری و در خاموشی روی جمعیت میپاشید....😊😠 یادم میاد یه ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ، ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ،😖 ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ میریخت😥ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ:😊ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ...
بهش گفتم, ﺍﺧﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺘﺸﻪ؟!😥 گفت: ﺑﺰﻥ ﺍﺧﻮﯼ، ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿﺪﯼ، ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻧﺎ...😍 ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﮐﻠﯽﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ حاجی جان...👏ﺑﻌﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ...😇 خنده بازاری شده بود😆ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ😥 ﺗﻮ ﻋﻄﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ!...😳 ﺑﭽﻪ ﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ… 😃ولی قبل جشن پتو یه نکته عرفانی گفت👈به این مضمون که: 👇
💥این رو سیاهی با یه شستشو راحت با آب میره... 😇حواسمون باشه مقابل خدا رو سیاه نباشیم...😎از فریبرز این حرفها بعید بود و کمی هم عجیب به نظر می رسید...😵😏فکر کنم تحولاتی در آقا فریبرز داشت شکل می گرفت...😵😣
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
🌹طنز جبهه!😜(2)
🌿...اوایل سعی کردم با بیاعتنایی او را از سر خودم باز کنم...😖 اما خودم کم آوردم و او از رو نرفت...😍 بعد سعی کردم با ترشرویی و قیافه عصبی گرفتن دورش کنم؛ 😠 اما او مانند کودکی میماند که هر بیاعتنایی و تنبیه که از پدر و مادر میبیند، به حساب مهر و محبت میگذارد.😔 در آخر در تنهایی افتادم به خواهش و تمنا که تو را به مقدسات قسم ما را بیخیال شو و بگذار در دنیای خودم باشم...😠 این ماجرا گذشت...تا مدتی که داوطلبانه خواستم برم جبهه... 😰 گفتم پیش خودم هم فال است و هم تماشا, میروم جبهه هم ادای تکلیف کرده باشم و هم از شر فریبرز در امان باشم😞 به همه هم سپردم به کسی نفرمایند که من میخوام برم جبهه👌 خصوصا به فریبرز خان...😊 چشتان روز بد نبیند...😖 نمیدونم از کجا متوجه شد...😃
🌿...تا متوجه شد میخوام برم جبهه, خیلی با ادب و با کلاس آمد نشست کنارم و با حالت خاصی که پررویی و شرارت در آن موج میزد آمد دستش را روی کتفم گذاشت😇 و با بوسی که بر گونه ام زد, گفت: حاج آقا، مگر امام نگفته پشتیبان روحانیت باشید تا به مملکت آسیبی نرسد!؟... گفتم: خب... منظور 😥 گفت: خوب به فرموده امام 👈 من هم هوای شما را دارم تا دارم آسیبی به خودم و مملکت نرسد! با خندهای 😊 که ترجمه نوعی از گریه بود،😥 گفتم: برادرجان،❤ امام فرمودهاند پشتیبان ولایت فقیه باشید، نه پشتیبان من مادر مرده! ... 😖 تو رو به جدت بگذار این چند صباح را که مانده تا شهادت را مثل آدمیزاد سر کنم.😏 اما نرود میخ آهنین در سنگ!...😵😢 بالاخره با چرب زبانی مخصوص به خودش😄 مجبور شدم با خودم اونو ببرم جبهه😀👌
🌿... عاقبت اعزام شدیم جبهه و من به عنوان روحانی گردان معرفی شدم و فریبرز هم به عنوان کمک بنده و متخصص جنگ روانی😇
با دشمن در کنارم, مشغول به کار شد..😊 یه مدت بعد هم رفتیم خط پدافندی و در آنجا مستقر شدیم...😵در گردان یک بنده خدایی بود که صدایی داشت جهنمی، به نام مصطفی. انگار که صدتا شیپور زنگزده را درست قورت داده باشد. آرام و آهسته که حرف میزد، پرده گوش مان پاره میشد، بس که صداش کلف و زمخت بود. فریبرز، مصطفی را تشویق کرد که الا و بالله باید اذان نمازها را تو بگویی! ...😳
🌿...مصطفی هم نه گذاشت و نه برداشت و چنان اذانی گفت...😣 که هیچ مسلمانی نشنود و هیچ کافری نبیند!...😵 از الف اللهاکبر تا آخر اذان، بندبند بدن نمازگزارانی که مقیم سنگری که حسینیه شده بود، لرزید...😠آنشب تاصبح دسته جمعی کابوسی دیدیم وحشتناک و مخوف!😇 تنها دو نفر این وسط کیف کردند. آقا مصطفی، اذانگوی شیپور قورت داده و فریبرزخان!👌از آن به بعدهرکس که به فریبرز میخواست توپ و تشر بزند، فریبرز دست به کمر تهدیدش میکرد که: اگر یکبار دیگر به پر و پایم بپیچی به مصطفی میگویم اذان بگوید! و طرف جانش را برمیداشت و الفرار!😀
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
😍 نوآوری بسیار زیبای مادران یزدی
🔸رژه کالسکه ها در مراسم رژه هفته #دفاع_مقدس در یزد
با شعار جهاد #فرزند_آوری 🌹
سربازان #امام_زمان می آیند 👌
⁉️امسال تو کشتی آزاد چندم جهان شدیم؟ دوم!
⁉️سال آخر ریاست رسول خادم تو ۹۷ چندم جهان شدیم؟ تو آزاد ششم! و فرنگی یازدهم!
⁉️جو حاکم چیه؟ نارضایتی شدید از دبیر و تعریف از خادم!
چرا؟
♨️چون از اینترنشنال تا BBC تا رسانههای اصلاحات و اکانتاشون با پدر سوختگی تخریبش میکنن!
#قدرت_رسانه
#جهاد_تبیین
📄 جدول محلهای برگزاری مراسم #عید_بیعت در سراسر کشور
📆 مراسم عید بیعت همزمان با سالروز آغاز امامت امام زمان مصادف با دوشنبه ۳ مهرماه ۱۴۰۲ در تهران، مشهد، بیرجند، شیراز، اردبیل، اصفهان، یزد، گرگان، سمنان، ایلام، خرمآباد، و شهر ری، خوزستان، بوشهر، البرز، هرمزگان... برگزار میشود.
📆 وعده ما: ۳ مهرماه در سراسر کشور
🔹 جدول بهروز خواهد شد...
▫️ #نشر_حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 متحیر ماندن اینترنشنال از دیپلماسی عزتمندانه ایرانیان در سازمان ملل متحد!
🔹 ️خبرنگار اینترنشنال:
اینها میخواهند جهان را تغییر دهند؛ سنت مهمترین اندیشکده آمریکاییها را تغییر میدهند!
🔹 به خبرنگار زن، آن هم در آمریکا میگویند روسری بینداز.
🔹 از همه میخواهند آنچه که آنها اراده میکنند انجام دهند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اعتراف بسیار به حق شهرام همایون ضدانقلاب: چگونه در جایی که برای یک دلار آدم میکشند اما میلیاردها دلار هزینه میکنند برای اینکه برنامه تلویزیونی رایگان به ایرانی ها ارائه دهند!!! بارها گوش کنید و سپس منتشر کنید. التماس دعا، ناصرکاوه
Mohammad Noori _ Safar Baraye Vatan (320) (1).mp3
19.5M
ما برای پرسیدن نام گلی
ناشناس چه سفرها کرده ایم ♬♫♪
چه سفرها کرده ایم ♬♫♪
ما برای بوسیدن خاک ♬♫♪
سر قله ها چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم ♬♫♪
ما برای آن که ایران خانه ی خوبان شود ♬♫♪
رنج دوران برده ایم رنج دوران برده ایم ♬♫♪
ما برای آن که ایران گوهری تابان شود ♬♫♪
خون دل ها خورده ایم خون دل ها خورده ایم
ما برای بوییدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده ایم
ما برای پرسیدن نام گلی
ناشناس چه سفرها کرده ایم ♬♫♪
چه سفرها کرده ایم ♬♫♪
ما برای بوسیدن خاک ♬♫♪
سر قله ها چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم ♬♫♪
ما برای آن که ایران خانه ی خوبان شود ♬♫♪
رنج دوران برده ایم رنج دوران برده ایم ♬♫♪
ما برای آن که ایران گوهری تابان شود ♬♫♪
خون دل ها خورده ایم خون دل ها خورده ایم
ما برای بوییدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده ایم
#هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد