فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بخواهم یک اولویت برای کشور ذکر کنم، احیای اقتدار از دست رفته دولت است. دولتی که توان مالی نداشته باشد، اقتدار ندارد. و دولت فاقد اقتدار، قادر به هیچ گونه برنامهریزی برای پیشرفت کشور نیست.
@sydjebraily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگوئیم چرا نرخ بهره بانکی را افزایش میدهید؟ میگویند میخواهیم نقدینگی را از بازارهای مختلف جمعآوری کرده و در داخل بانکها محصور کنیم تا از این طرق تورم مهار شود.
بانکها چالهای دارند که نقدینگی را جمعآوری کرده و آنجا چال میکنند؟
@sydjebraily
هنگام بازی کردن با فرزندتان
▪️ بازی کردن واقعاً هنر است. چون باید همبازی خوبی باشید.
▪️ نشان ندهید از او بیشتر می دانید.
▪️ در سطح فکری کودک با او همبازی شوید.
▪️ مدام او را راهنمایی نکنید.
▪️ تا وقتی پیش بینی می کنید که اوضاع خطرناک نشده برای کنترل کودک اقدامی نکنید. بسیاری از والدین آن قدر وقت صرف کنترل کردن کودکشان می گذارند که از وقت گذاشتن با کودک آن گونه که هر دو از کیفیتش راضی باشند غافل می مانند.
▪️ گاهی گیج بازی در بیاورید و اعتراف کنید که اشتباه کرده اید.
482.mp3
6.17M
#صوت_ترجمه #صفحه_482 سوره مبارکه #فصلت
#سوره_41
#جزء_25
منبع: پایگاه قرآن ایران صدا - ترجمه استاد حسین انصاریان
#متن_تفسیر #صفحه_482 سوره مبارکه #فصلت
#سوره_41
#جزء_25
منبع: کتاب تفسیر یک جلدی مبین - استاد بهرامپور
شهید محمدجواد تندگویان بالاترین مقام کشوری جمهوری اسلامی ایران بود که در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط رژیم بعثی به اسارت گرفته شد. مرور زندگی و فعالیت های این وزیر نفت کابینه شهید محمدعلی رجایی که درست چهل روز پس از آغاز جنگ تحمیلی اسیر شد به خوبی حکایت مجاهدت ها و مظلومیت های یاران خمینی کبیر را بازنمایی می کند.
شهید تندگویان که حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری به زیبایی تمام او را شهید غریب خوانده اند با همکاری مشترک دشمن رودر رو و ستون پنجم داخلی اسیر و سال های سال سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و نیز درد دوری از خانواده و میهن را تاب آورد و حاضر نشد حتی کلامی علیه یاران، همرزمان و هم میهنان خود بگوید. او جان شیرین خود را در اوج جوانی بر سر اهداف والایش گذاشت و با سربلندی تمام به دیار باقی شتافت.
┄═❁๑๑🦋๑๑❁═┄
❗رد شدن در مصاحبه بانک
بهعنوان نفر سوم سهمیه انتخابی یکی از آن بانکها جهت اعزام به انگلستان انتخاب شد. آخرین مرحله مصاحبه بود. مصاحبهکننده از او پرسید:
⚡ «اگر در خیابانها و یا بوستانهای لندن با یک دخترخانم عریان روبهرو شوی و یا در یکی از محافل تهران با یک دخترخانم نیمهعریان روبهرو شوی، چه عکسالعملی از خود نشان میدهی؟»
💎جواد پاسخ داده بود: «در صورتی که با چنین وضعی روبهرو شوم، چون قادر نیستم مانع رواج منکرات شوم، ابتدا سعی میکنم خودم را از مسیر دور کنم و به او نگاه نکنم و بعد از خداوند درخواست میکنم مرا یاری دهد که بر نفس امارهام مسلط شوم و طلب توفیق میکنم که حتی در عالم تصور و رؤیا هم به او نیندیشم.»
🔖زیر ورقه آزمون او نوشتند: «نامبرده به علت تعصبات مذهبی صلاحیت اعزام به خارج از کشور را ندارد!»
پس از رد شدن جواد در امتحان گزینش اعزام دانشجو به خارج، ابـتدا قـرار شد، او مطابق میل خانواده در دانـشکده مـهندسی تهران شـروع بـه تـحصیل کند اما جواد در مقابل اصرار خانوادهاش در ایـن مـورد به صراحت گفت: «من شخصا علاقه شدیدی به تحصیل در دانشکده نفت آبـادان دارم امـا وقتی مادرم موفق نیست هرچه بـگویید میپذیرم، اما بدانید بـا مـخالفت خودتان آینده مرا خراب مـیکنید».
⭐ پسر شهید تندگویان نقل می کند👈 زماني پيكر پدر را براي مان آوردند كه بسياردلتنگ او بوديم😰 پس از 11سال انتظار👈 كه انتظار غريبي بود، پاهايي را كه بسيار دلتنگ آمدنش بودم، بوسيدم 😰 او در سالهاي اسارت، و در سلول انفرادي، تنها صدايش براي ستايش پروردگار بود✌ او آزاده اي تمام قامت بود كه فرياد «هيهات منا الذله» را با صداي بلند فرياد مي زد... هميشه خاك وطن را عزيز مي دانست و بر زبان سخن زنده باد ميهن را مي سرود...✌
او آن قدر "قرآن را با صداي بلند خوانده بود" كه نگهبانان عراقي به او مي گفتند ما از تو اطلاعات نمي خواهيم، فقط با قرآن خواندنت به ديگر اسيران روحيه نده😭 وقتي پيكر پدر را تحويل گرفتیم، آن قدر👈 "حنجره او را فشرده بودند كه تمام استخوان هاي حنجره اش خرد شده بود"😭"او آرزوي «سكوت» را بر دل عراقي ها گذاشت
⭐گفت: به خاطر آنكه قاب عكس 😈صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد پله از زمین فاصله داشت، بردند😣 آنجا شبیه یك مرغدانی بود😇 وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، میبایست به حالت خمیده در آن قرار میگرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر(یک متر در دو متر) بود😭 شب فرا رسید و كلیههایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود...با پا محكم به در سلول كوبیدم...😞 نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت:چیه؟... چرا داد میزنی؟... گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجابیرون بیاوریدكه كلیهام درد میكند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم میمیرم...😰 او در سلول را باز كرد و چندمتر جلوتر در یك محوطه بازتر مرا كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم... در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زدو بیمقدمه پرسید😣ایرانی هستی؟... جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا میشناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟😨 گفت: اگرایرانی باشی، حتما مرا میشناسی... گفتم: اتفاقا ایرانیام؛ ولی تو را نمیشناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیدهای؟😰 گفتم: آری، شنیدهام. پرسید:كجاست؟... گفتم: احتمالاً شهید شده😪 سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید میشد😭 گفت من تندگویان هستم و یازده سال است😳 که ازاین سیاه چال به اون سیاه چال در رفت و آمد هستم وفعلا در این سیاه چال، که 4طبقه زیر زمین در پادگان هوا نیروزعراق به نام الرشید است😇 محبوس هستم 😭 دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش میكردم.
نگاه به بدنی كه از بس با👈 "اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود"😰گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو... گفت: پیـام من مرزداری از وطن است... صبوری من است... نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد... نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند... استقامت، تنها راه نجات ملت ماست... بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد...👌گفتم: به خدا قسم... پیامت رابه همه ایرانیان میرسانم خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت...
⭐شهید رجایی به همسر محمدجواد تند گویان گفته بود که, عراق حاضر شده 8 خلبان بعثی را آزاد کنیم تا آنها تندگویان را آزاد کنند... وهمسرشهید تندگویان در جواب شهید رجائی گفت: اگر ما هم حاضر به این معامله شویم، خود محمد جواد قبول نمی کند که این خلبانان آزاد شوند و دوباره بمب بر سر مردم بیگناه بریزند.
کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه
🌷سالگرد شهادت «محمدجواد تندگویان»
وزیر نفت دولت شهید رجایی، گرامیباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محمدجواد تندگویان
نام شهید «محمدجواد تندگویان» یادآور همراهی قدرت و خدمت صادقانه است. او فقط مدت كوتاهی مسئولیت وزارت نفت را به عهده داشت، اما در این دوران كوتاه هم، لحظهای از خدمت صادقانه غافل نشد.
شهید «محمدجواد تندگویان» در سپیدهدم روز ۲۶ خرداد سال ۱۳۲۹ هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. وجودش مایه بركت و خیر برای خانواده و روشنی بخش جانشان بود. قبل از اینكه به مدرسه برود، پدرش او را به مسجد ...