42.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 مصاحبه #حاج_آقا_احرابی در هفته دفاع مقدس در رابطه با شهید شاپور برزگری از لشکر عاشورا، شهرستان اردبیل با شبکه العالم 👈 #شهیدشاپوربرزگر_گلمغانی
🌷...یه دستش قطع شده بود ، اما دست بردار از جبهه نبود. بهش گفتند :«با یه دست که نمی تونی بجنگی ، برو عقب» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل(ع) با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود:«ولله ان قطعتمو یمینی ، انّی احامی ابداً عن دینی»»
🌷در عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. #حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل(ع) رو از محاصره دشمن نجات بده. باعده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه ی مأموریت و از بالای تپه ای بچه ها را از محاصره نجات میداد.
پس از چند لحظه ای گلوله ای به سمت چپش و روی قلبش خورد.
🌷...وقتی تیر به سمت چپ و روی قلب شاپور برزگری خورد، پس از چند لحظه فوران خون با ورق ورق شدن قرآنی که در جیبش بود، آنچنان صحنه ای برایم ایجاد کرد که تا آخر عمر یادم نمی رود...
🌷...لحظه های آخر که قمقمه رو آوردم نزدیک لبای خشکش گفت: «مگه مولایمان حسین(ع) در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم»
🌷بعدها که خدمت همسر شهید رسیدم و راز این معرفت و شجاعت را از ایشان پرسیدم، ایشان فرمودند، شاپور تا شهادتش، خواندن زیارت عاشورایش ترک نمیشد و هرچه دارد از ، زیارت عاشورا خواندنش است👌
🌷وقتی هم این خاطره را با تمام حزئیات برای رهبر معظم انقلاب، در محفل خصوصی بازگو کردم، آقا هم برای این شهید اشک ریخت و گفتند: «هنیا لک»
🌷شاپور شهید که شد ،هم تشنه لب بود هم بی دست
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
راوی: مصاحبه حاج آقا احرابی و کتاب حماسه دو لاله ، زندگینامه و خاطرات شهید شاپور برزگر
#شهیدشاپوربرزگر_گلمغانی
امروز ۲۲ آبان روز میلاد این شهید است
🌷...چهاردهم اردیبهشت سال ۶۲، در پادگان شهید پیرزاده، در حین آموزش به نیروهای بسیجی، یک نارنجک جنگی در دست راستش منفجر می شود. علت این انفجار، نامرغوبی نارنجک بوده است که به محض کشیدن ضامن، در دستش عمل می کند.شاپور را ظرف مدت سه ساعت، به بیمارستان امام خمینی(ره) در تبریز می رسانند. در اتاق عمل، به خاطر قوی بودن بدنش، آمپول بیهوشی در ابتدا به او اثر نمی کند. چون وضعیت دستش رو به وخامت می رفته، پزشک جراح مجبور می شود جلوی چشمان او، کار قطع کردن اضافات گوشت و استخوان دست را، از مچ به پایین شروع کند. آنها در کمال تعجب می بینند که این جوان هیچ ناله ای نمی کند تا اینکه به تدریج بیهوش می شود...
🌷شهید مهدی باکری می گوید: شاپور برزگر با یک دست در جبهه می جنگید. بنده به فرمانده تیپ گفتم: نگذارید این جوان با یک دست به جبهه برود، او که نمی تواند بجنگد. فرمانده تیپ گفت: بیا ببین که چگونه با یک دست جنگ می کند، او قبول نکرد که عقب برگردد....
🌷شاپور می گفت: مگر حضرت ابوالفضل(ع) با یک دست جنگ نکرد؟ چه شجاعت و شهامتی؟ با یک دست می جنگید و حمله ور می شد...شاپور یه دستش قطع شده بود ، اما دست بردار از جبهه نبود. بهش گفتند :«با یه دست که نمی تونی بجنگی ، برو عقب» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل(ع) با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود:«ولله ان قطعتمو یمینی ، انّی احامی ابداً عن دینی»»
🌷در عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. #حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل(ع) رو از محاصره دشمن نجات بده. باعده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه ی مأموریت و از بالای تپه ای بچه ها را از محاصره نجات میداد. پس از چند لحظه ای گلوله ای به سمت چپش و روی قلبش خورد...
🌷...وقتی تیر به سمت چپ و روی قلب شاپور برزگری خورد، پس از چند لحظه فوران خون از میان قرآنی که در جیبش بود آغاز شد، یعنی خون از میان ورق های قرآن میزد بیرون، آنچنان صحنه ای برایم ایجاد کرد که تا آخر عمر یادم نمی رود...
🌷...لحظه های آخر که قمقمه رو آوردم نزدیک لبای خشکش گفت: «مگه
نمی بینی امام حسین کنار من نشسته است، لحظات آخر با انگشت دستم لبانش را خیس مردم و در همان لحظه جان دادن ، سه بار گفت👈 صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)»
🌷بعدها که خدمت همسر محترم شهید رسیدم و راز این معرفت و شجاعت شاپور را از ایشان پرسیدم، ایشان فرمودند، شاپور تا موقع شهادتش، خواندن روزانه زیارت عاشورایش ترک نمی شد و هرچه دارد و بهش دادن، از مداوامت در زیارت عاشورا خواندنش بود، 👌
🌷شاپور وقتی شهید شد ،هم تشنه لب بود هم بی دست و هم کنارش آنان حسین(ع)، نشسته بود😰
#کتاب_خاطرات_دردناک، #ناصرکاوه
راوی: مصاحبه #حاج_آقامحمدرئوف_احرابی و کتاب حماسه دو لاله ، زندگینامه و خاطرات #شهید_شاپور_برزگر