#شهدای_امام_زمانی(8):👇
🌺 لایوم کیومک یا اباعبدالله
💥خواهر شهید جهاد مغنیه می گفت: مادر من یک زن فوق العاده ست. وقتی خبر شهادت بابا (عماد مغنیه) رسید رفت دو رکعت نماز خوند. و تا دید ما با دیدن پیکر بابا بی تاب شدیم، خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ات رو به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد. و اینگونه ما آروم شدیم... خبر شهادت جهاد که رسید، باز مادر غیر مستقیم ما رو آروم کرد، صورت جهاد رو بوسید و گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده، البته هنوز اربا اربا نشده، لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ... ما هم از خجالت آروم شدیم...
💥مادر شهید عماد مغنیه خطاب به سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله (پس از شهید شدن سه پسرش و شهادت نوه اش جهاد مغنیه), ضمن عذرخواهی از او اعلام کرده است که دیگر هیچ یک از فرزندانش برای او باقی نمانده تا تقدیم راه خدا کند... شهید عماد مغنيه، معاون دبیرکل و مغز متفکر حزب الله لبنان بود که بیشترین عملیات نظامی علیه اسرائیل را به نام خود ثبت کرد.... این شهید والا مقام توانسته بود شاگردانی تربیت کند که در جنگ 33روزه، در زمين، تانک های فوق مدرن نسل پنجم مرکاوا، در هوا هلیکوپتر های فوق مدرن آپاچی، و در دریا کشتی جنگی فوق مدرن ساعر را منهدم کنند!... گزارش های دستگاه های اطلاعات نظامی اسرائیل از سربازان ارتش اسرائیل هاکی از وجود چریک هایی بود، که همه جا بودند ولی در عین حال هیچ جا نبودند!... به طوری که بسیاری از سربازان ارتش دچار افسردگی های شدید شدند!... او در بعلبک قله دو کوه را به هم متصل کرده بود و یک مسیر هوایی ایجاد کرده بود!... شهید حاج قاسم سلیمانی در رابطه با شهید عماد مغنیه می گوید: او مثل یک شمشیر ضربه میزد و مثل یک شبح ناپدید می شد!...
#کتاب_مدافعان_حرم #ناصرکاوه
خاطراتی از مادر شهیدان مغنیه از فرماندهان حزب الله لبنان
💥یک هفته قبل از شهادتش از سوریه خانه آمد، پنجشنبه شب بود نصف شب ديدم صداي ناله و گريه جهاد ميآيد. رفتم در اتاقش از همان لاي در نگاه كردم ديدم جهاد سرسجاده مشغول دعا و گريه است و دارد با امام زمان (عج) صحبت ميكند. دلم لرزيد ولي نخواستم مزاحمش شوم، وانمود كردم كه چيزي نديدم. صبح موقعي كه جهاد مي خواست برود موقع خداحافظي نتوانستم طاقت بيارم از او پرسيدم پسرم ديشب چی می گفتی؟... چرا اينقدر بي قراری مي كردی؟... چي شده؟... جهاد خواست طفره برود براي همين به روي خودش نياورد و بحث را عوض كرد. من به خاطره دلهره اي كه داشتم اين بار با جديت بيشتر پرسيدم و سوالاتمو با جديت تكرار كردم، گفت چيزي نيست مادر... من نماز می خواندم ديگر....
💥ديدم اين طوری پاسخ داد نخواستم بيشتر از اين پافشاري كنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم... مرابوسيد وبغل كرد و رفت. بعد از شهادتش, متوجه شدم آن شب به خداوند و امام زمان(عج) چه گفته و بين شان چه گذشته و آن لحن پر التماس براي چه بوده است...
💥مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خواب. بهش گفتم: چرا دیر کردی؟... منتظرت بودم! گفت: دیر کردیم... طول کشید تا از بازرسی ها رد شدیم...گفتم: چه بازرسی؟... گفت: بیشتر از همه سَرِ بازرسی نماز وایستادیم... بیشتر از همه درباره "نماز صبح" مى پرسند....
#کتاب_مدافعان_حرم #ناصرکاوه
راوی مادر شهید جهاد مغنیه و همسر #شهیدعمادمغنیه
#شهدای_امام_زمانی(۱)
#شهید_جلال_افشار
🌷چه سعادتی بالاتر از اینکه سرداری در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسولالله» برسد شهد شهادت بنوشد، آری سرانجام سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالیکه ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد...
🌷زمانی که آیتالله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان میگذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری میبینم که از یکگوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیتالله بهاءالدینی گوشهای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمیخیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند. حضرت آیتالله العظمی بهاءالدینی مکرر میفرمودند «آنکه اذان را بامعنا میگوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود. وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیتالله بهاءالدینی عرضه کردند، بیاختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، بهطوریکه قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.»
🌷دار و ندار جلال ایمانش بود و یک موتورسیکلت خراب!
🌷شهید افشار نام امام زمان را که میشنید، بیاختیار گریه میکرد، یکی از همرزمانش تعریف میکند: رفته بودند کوه؛ بعد از نماز مغرب و عشا، دعاى توسل خواند و نام امام زمان (عج) را برد. صداى هق هق گریهاش بلند شد و بعد با شور و سوز و وجد و نیاز خواند: بیا بیا که سوختم ز هجر روى ماه تو/ بهشت را فروختم به نیمى از نگاه تو / اگر نیست باورت بیا که روبهرو کنم / بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو.
🌷دوستانش میگویند: آقا جلال همیشه میگفت دنیا ارزش آن را ندارد که به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم، داروندار جلال ایمانش بود، وسیلهاش یک موتورسیکلت همیشه خراب بود و این را از دستان همیشه روغنی و سیاه او زمانی که قبض حقوق یتیمان و مشمولان طرح شهید رجائی را توزیع میکرد، میشد فهمید!
🌷سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی از همرزمان شهید در خصوص حالات او میگوید: اهل ایمان بود و یقین وجود پاکش از عشق به ولایت لبریز بود؛ اهل عمل بود و حال، نه اهل قیل و قال، چونان دریا ظاهری زیبا، آرام و پر ابهت داشت و در درون پر رمز و رازش غوغایی بود از ارتباط دائم با مبدأ هستی و ذات اقدس ربوبی و ذکر پیوسته، دعای کمیل و راز و نیازهای عاشقانه او با محبوب زبانزد همرزمان و همسنگرانش بود، گویا ره صد ساله را یکشبه پیموده و به مقاماتی از عرفان نائل گردیده بود...
🌷محبت و ارادت وافر او به اهلبیت عصمت و طهارت هنوز هم در خاطرهها هست. همچنین عشق زائدالوصف او به نائب امام عصر (عج) و ولیفقیه مثالزدنی بود، چنانکه در سفری برای زیارت حضرت امام خمینی (ره) به جماران عزیمت نمود که براثر ازدحام جمعیت توفیق ورود به حسینیه جماران را نیافت و موفق به زیارت سیمای ملکوتی حضرت امام (ره) نشده بود، با چشمانی اشکبار فریاد زد «السلام علیک یا روحالله»و به دوستانش گفت: «ما امام را با چشم دل زیارت کردیم»
کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه
برشی از زندگی روحانی شهید، جلال افشار
کتاب شهدای امام زمانی _ ناصرکاوه.pdf
حجم:
11.11M
سلام : بمناسبت فرارسیدن میلاد با سعادت حضرت مهدی، امام زمان (عج) ، کتاب #شهدای_امام_زمانی تالیف #ناصرکاوه تقدیم شما دوستان عزیز می گردد. لطفا ضمن مطالعه برای یاری در راه بازسازی معنوی و زنده نگه داشتن یاد و خاطره و آرمانهای امام و شهدا ، با باز نشر این پیام در کانال ها و گروه های دیگر ضمن بردن ثواب و اجر معنوی، ما را در این راه یاری فرمائید. التماس دعا