eitaa logo
جهاد تبیین
19هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
339 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
برهمه دکتران عزیز، خصوصا پزشکان  و پرستاران و کادر درمانی ایثارگر مبارکباد... 🌷خوش تیپ و زیبارو بود و درس‌خوان. این جور افراد تویِ کلاس زود شناخته میشن. نفهمیدنِ درس، کمک برا نوشتنِ مقاله و پایان نامه، و یا گرفتنِ جزوه‌ی درسی بهانه هایی بود که دخترها برا همکلام شدن با محمدعلی انتخاب می‌کردند. پا پیچش می‌شدند، اما بهشون محل نمی‌گذاشت و سرش به کار خودش بود. وقتی هم علنی به اوپیشنهاد ازدواج می‌دادند، محمدعلی می گفت: دختری که راه بیفته دنبال شوهر برا خودش بگرده، به دردِ زندگی نمی‌خوره! نمیشه باهاش زندگی کرد... 🌷محمد علی صبح ها بعد از نماز، قرآن می خواند اگه دخترمون بیدار بود، می گرفتش توی بغل.اگر هم خواب بود، کنار رختخوابش می نشست و می گفت:اینجا قرآن می خونم، می خواهم چشم و گوش بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه.... 🌷شهید رهنمون؛ پزشک یا فرشته مهربانی؟! جنگ بود و ناامنی و شرایط نامساعد و بودند همکارانی که تمایل زیادی به ماندن در جبهه نداشتند و ناخواسته آمده بودند اما رفتار گرمی که از محمدعلی با مجروحان جنگی می دیدند آنها را شیفته می کرد و مشتاق ماندن. نه تنها مشتاق ماندن که فعالیتی شبانه روزی شیوه آنها می شد... شهید محمدعلی رهنمون، وی مدتی ریاست بیمارستان نجمیه تهران را بر عهده داشت و در جبهه های جنگ نیز مسئول بیمارستان صحرایی بود... 💥 این خوش اخلاقی و گرمی رفتار محمد علی مختص مجروحان نبود که همه بخصوص همکارانش را نیز شامل می شد و کاری می کرد که آنها شیفته خدمت به جنگ شده بودند و خود مبلغی برای دیگران... 🌷جراحی که رگ‌های پسر شهیدش را بوسید 🌺 ... چند دقیقه بین شهدا گشتند تا این‌که یک جنازه را روی خاک، روبه‌روی دکتر قرار دادند و گفتند: این پیکر آقامجید شما ست. جنازه سر نداشت. رگ‌های گلویش پیدا بودند. دکتر دوزانو روی زمین نشست و به جیب لباس مجید که خونی بود، خیره شد. روی یک تکه پارچه سیاه کوچک، نوشته شده بود مجید ابوترابی. خم شد و رگ‌های گلوی مجید را بوسید و کنار پیکرش سجده شکر بجا آورد... 🌺...این فقط فصل شهادت تنها پسر دکتر را از زندگی پرفرازونشیبی برایتان روایت کردیم؛ بخشی که گویای عمق شخصیت قوی وی بود که هشت سال در اورژانس‌های خط مقدم جبهه‌ها با انجام سخت‌ترین و حساس‌ترین عمل‌های جراحی، جان رزمنده‌های بسیاری  را که زنده ماندنشان به دقیقه‌ها وابسته بود، نجات داد. 🌺... در گلستان شهدای نجف‌آباد، چهار قبر کنار هم بودند. دوتا از قبرها خالی بودند. وقتی پیکر مجید را به گلستان شهدا آوردند، دوستش از وسط جمعیت خودش را به دکتر ابوترابی رساند و او را سر دو قبری که کنده شده بود برد و گفت: آقای دکتر! مجید را این‌جا توی این قبر به خاک بسپارید.دکتر گفت: چرا پسرم؟! 🌺جوان جواب داد: ما چهار نفر بودیم که شب‌های جمعه می‌آمدیم گلزار و سر مزار شهدا دعای کمیل می‌خواندیم. بعد ازدعاچند دقیقه‌ای در این چهار قبر کنده‌شده می‌خوابیدیم. رسول، توی همان قبری که همیشه می‌خوابید، دفن شده.علی ابراهیمی، دوست دیگرمان هم همین‌طور. حالا مجید آمده...بعد به قبر وسطی اشاره کرد و ادامه داد: قد مجید بلند بود و داخل این قبر که می‌خوابید، سرش را به یک طرف خم می‌کرد. همیشه هم می‌گفت: بچه‌ها باید سر من از تنم جدا شود تا این قبر اندازه‌ی من بشود... چله‌ی مجید نشده بود که دکتر برگشت به اورژانس خط مقدم ... 🌷فرزندم آرزوی شهادت داشت و به آن رسید ☀️نخستین شهیده خدمت در راه مقابله با کرونا, "نرجس خان‌علیزاده" می باشد... پدرشان می گفت: دخترم آرزوی شهادت داشت و به آن رسید و تمام حرکات و سکناتش شهادت گونه بود و این مورد، هم در رفتار و هم در صفحه مجازی منتسب به دخترم کاملاً مشهود بود... نرجس خانعلی‌زاده، چهارم اسفند ۱۳۹۸ در پی شیوع گسترده ویروس کرونا در ایران، با عوارض مشابه ابتلا به ویروس کرونا، در حین رسیدگی به بیماران در محل کار خود از حال رفت و به زمین افتاد. وی به دلیل عوارض ریوی و تنگی نفس در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان میلاد لاهیجان بستری شد. نرجس خانعلی‌زاده در عصر روز ۶ اسفند ۱۳۹۸ در بیمارستان میلاد لاهیجان درگذشت. پدر شهیده نرجس خان‌علیزاده  اظهار کرد: رهبر انقلاب، امام و ولی ماست که شهادت این عزیزان را که جانشان را در راه ولایت دادند مورد تأیید ایشان به‌عنوان شهید قرار گرفت... خوشحالم که ولی ما شهادت این عزیزان را که جانشان را در راه ولایت دادند مورد تأیید ایشان به‌عنوان شهید قرار گرفت....