eitaa logo
جهاد تبیین 🕌
279 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10هزار ویدیو
173 فایل
مقام معظم رهبری : جهاد تبیین، یک فریضه ی قطعی و فوری است‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید مهدی زین الدین:در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوش تان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی، چه دستوری صادر می شود 🕊شادی روحشان صلوات @masjedalmahdi
🌹|شهید علیرضا موحد دانش ✍️ عروسی علیرضا موحد ▫️روزی که امام رحمه الله علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سیدالشهدا و همسرش را عقد کرد، علی با دست چپش دست امام رحمه الله را گرفت و بوسید. وقتی از حضور امام رحمه الله بیرون آمدند، همسرش پرسید، چرا با دست راست دست امام رحمه الله را نگرفتی؟ گفت ترسیدم امام رحمه الله متوجه دست مصنوعی‌ام شود و غصه‌دار شود. علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعارف مقداری خرما برگزار کنند نظرش این بود که خبر مراسم را با پخش اعلامیه به گوش دوستان و آشنایان برساند؛ اما خانواده علی زیر بار نرفت. اگرچه مراسم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی، فرمانده سپاه تهران و فرستادن صلوات در مسجد برگزار شد، امام خانواده توانست شیرینی را جایگزین خرما کند. 📚 راوی: همسر شهید علیرضا موحد دانش @masjedalmahdi
🔆 ✍ برده‌های دیروز و برده‌های امروز 🔹دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه کنکورش تک‌رقمی بود و برق دانشگاه شریف می‌خوند. 🔸برای فوق‌لیسانس به کانادا رفت و بعد از مدتی به باباش گفت می‌خوام ول کنم و برگردم تو دانشگاه‌های خودمون مدیریت بخونم. 🔹باباش این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو توی معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می‌خونی، اونم در بهترین و بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران می‌شی استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چطوری همچین تصمیمی گرفتی؟ 🔸پسر گفت: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود، به فکر فرورفتم و در احوالات هم‌کلاسی‌هام دقت کردم که ظاهرا جزء نوابغ درجه یک دنیا بودن، دیدم همه‌شون یا افغانی هستند یا ایرانی یا پاکستانی یا هندی و ... و به طور کلی همه‌شون مال این کشورای استعمارزده هستن. 🔹از خودم پرسیدم مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست، پس نوابغ انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجان؟ بالأخره همه‌شون که خنگ نیستن و اونام چهار تا نابغه دارن. 🔸رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اونا نوابغشون رو می‌فرستن تو رشته‌هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط می‌شه. این کارو می‌کنن تا بتونن بشریت رو چپاول کنن. 🔹نابغه‌هاشونو می‌فرستن تو رشته‌هایی که برای امورات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری بشری مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری‌ها، وزارت‌خونه‌ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم ویندوز رو داره تا بتونن همه این‌ها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنن. 🔸نابغه‌های اونا در رشته‌های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعه‌شناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس می‌خونن. 🔹اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم یه کارگر فریب‌خورده نگاه می‌کنن نه یه دانشمند فرهیخته. 🔸همون طور که ما اگه لوله آب خونه‌مون بترکه، زنگ می‌زنیم لوله‌کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا هم می‌خوان ماهواره و موشک پرتاب کنن، زنگ می‌زنن کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب‌مونده بیاد و برای اونا و زیرنظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لوله‌کش، باید حتما نابغه باشه. 🔹و همون جور که ما نجّار و کارگرها رو تحویل می‌گیریم و دمشو می‌بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بده، اونا هم کارگرای نابغه‌شون رو تحویل می‌گیرن تا کارشون پیش بره و بتونن به هدفشون برسن. 🔸فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته‌های مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجّاره، البته یه ذره بیشتر. 🔹ولی تو کشورای استعمارزده ارزش علوم رو جابه‌جا کردن؛ رشته‌هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته‌های مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده. 🔸یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور ما در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی می‌کرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می‌کنیم که ۴۰ درصد دانشمندان ناسا و بزرگترین استادان دانشگاه اروپا، ایرانی هستند؛ ما افتخار می‌کنیم معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانی‌اند و... 🔹من تو دلم بهش گفتم: آقای رئیس! تو فکر کردی اون ۶۰ درصد که ایرانی نیستن، آمریکایی هستن؟! 🔸اون ۶۰ درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستن که مسئولینشون مثل تو نفهمیدن چه کلاهی سرشون رفته؛ اون ۶۰ درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستن. 🔹نابغه‌ تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته‌ها تلف نمی‌کنه. 🔸سیستم مدیریتی‌شون به گونه‌ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته‌ای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشته‌ای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه برده به کار بگیره. 🔹یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن، نیاز به برده‌هایی داشت که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتن و غارت کردن؛ زن‌ها و مردهای سیاه‌پوست، از بچه هفت هشت ساله تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کردن و آوردن به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنن. 🔸امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده داره، منتهی نه اون برده سیاه‌پوست دیروزی که کارهای بدنی طاقت‌فرسا انجام می‌داد بلکه برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب و غریب بسازه. 🔹برده دیروز رو به زور با کشتی بار می‌زدن و می‌بردن اما برده امروز رو با برنامه‌ای به نام المپیاد ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی می‌کنن و می‌برن. @masjedalmahdi
🔅 شرکت در ختم قرآن برای فرج @masjedalmahdi
shabnameh669.mp3
9.48M
فایل صوتی قسمت 669 شبنامه نگرانی اندیشکده آمریکایی درباره محرومیت‌زدایی در دولت رئیسی اندیشکده آمریکایی: این طرح اگر محقق شود؛ نه تنها به مناطق محروم کمک می‌کند، بلکه مشکل امنیت غذایی را با کمک روستایی‌ها بر طرف کرده و به امنیت ملی ایران کمک می‌کند... @masjedalmahdi
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 سه نشانه ی خردمندان: - سکوت ... موقعی که ابلهان سخن می گویند، - اندیشه... موقعی که دیگران خیال می کنند، - عمل ... موقعی که تن پروران در خوابند. 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @masjedalmahdi
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ. @masjedalmahdi
🔴🔵 صلواتى بعد از نماز جمعه جهت قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر ارواحنا فداه 🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند : 💐 هر کس بعد از نماز جمعه هفت مرتبه این صلوات را بگوید از اصحاب امام زمان-عج الله تعالی فرجه الشریف-خواهد بود: 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ 🔹 خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد وتعجیل کن درفرج آل محمد 📚 بحارالانوار جلد ۶۰ ص ۹۵ @masjedalmahdi
4_5785067488806964229.mp3
12.33M
۵۴ ♨️ به خدا که نمی‌شود دست یافت! نه او را می‌توان دید! و نه کسی او را دیده، که توصیفش کرده باشد! ❓من چگونه می‌توانم شبیه کسی باشم و به اخلاقش متخلق شوم، وقتی نه می‌توانم ببینمش، و نه می‌توانم جزئیات اخلاق او را بشناسم؟ ‼️ اینهمه احکام و باید و نباید چگونه می‌تواند مرا به برساند؟ @masjedalmahdi
💕 داستان کوتاه جالبه, حتما بخونید روزی بود، روزگاری بود. در ایران ما هم روزگاری بود که "شاه‌عباس" صفوی پادشاهی می‌کرد. می‌گویند؛ شاه‌عباس گاه‌وبی‌گاه لباس پر زرق و برق "پادشاهی" را از تنش درمی‌آورد و لباس "مردم عادی" را می‌پوشید. "بعد هم شبانه راه می‌افتاد توی کوچه و بازار تا ببیند مردم چگونه زندگی می‌کنند و چه درد و مشکلاتی دارند." یکی از شب‌ها که شاه‌عباس به صورت "ناشناس" از قصر بیرون آمده بود، چیز عجیبی دید: سه نفر دزد، بیرون از قصر، مشغول "سوراخ کردن" زیر دیوار قصر بودند و می‌خواستند هرطور شده به خزانه‌ی شاه دست پیدا کنند و "طلا و جواهرات" آن را بردارند و با خود ببرند. شاه‌‌عباس که سررسید، دزدها دست از کار کشیدند. شاه‌عباس پرسید: «چه می‌کنید؟» دزدها گفتند: «چاه می‌کنیم.» شاه‌عباس گفت: «چاه کندن، آن‌ هم در شب تاریک و زیر دیوار قصر! فکر می‌کنید من دیوانه‌ام و حرف شما را قبول کنم؟ حتما شما دزدید.» دزدها که دیدند "نقشه‌هایشان" نقش برآب شده، دست به یکی کردند تا شاه‌عباس را با جنگ و دعوا از صحنه دور کنند اما شاه‌عباس که متوجه نقشه‌ی آن‌ها شده بود، گفت: «چرا جنگ و دعوا؟ من هم شریک! هر چه از قصر دزدیدیم، میان هر چهار نفرمان تقسیم می‌کنیم.» یکی از دزدها گفت: «این‌طوری نمی‌شود. هرکدام از ما "هنری" داریم که به درد کارمان می‌خورد. اگر تو هم کاری بلد باشی، می‌توانی با ما شریک بشوی.» شاه‌عباس پرسید: «هنر شما چیست؟» یکی از دزدها گفت: «من هرکسی را حتی در تاریکی شب یک‌بار ببینم، بار دیگر هرجا ببینمش می‌شناسم.» دزد دومی گفت: «من می‌توانم هر قفل بسته‌ای را باز کنم.» دزد سومی گفت: «کار من هم مهم است. من می‌توانم تمام سگ‌ها را برای مدتی آرام کنم و تمام نگهبان‌ها را به راحتی خواب کنم.» دزدها رو به شاه‌عباس کردند و گفتند: «حالا نوبت تو است. بگو ببینم تو چه هنری داری؟» شاه‌عباس گفت: «کارهای شما مهم است اما باز هم ممکن است گیر بیفتید و زندانی شوید. من هنری دارم که به درد این جور وقت‌ها می‌خورد. من "ریشی" دارم با "جنباندن" آن می‌توانم هر زندانی یا اسیری را آزاد کنم!» دزدها که "حوصله‌ی دردسر" نداشتند، قبول کردند که مرد ناشناس "شریکشان" باشد با هم سوراخ را کندند و به قصر شاهی رسیدند. دومی کاری کرد که هیچ سگی واق، واق نکرد و هیچ نگهبانی بیدار نماند. سومی هم کاری کرد که همه‌ی قفل‌ها باز شدند. آن‌ها به "خزانه‌ی شاهی" راه پیدا کردند. هر چه طلا و جواهرات به دستشان رسید، جمع کردند و بردند اما چون کارشان طول کشید، زمان خواب سگ‌ها و نگهبان‌ها تمام شد. هنوز دزدها از قصر خارج نشده بودند که سگ‌ها واق واق کردند و نگهبان‌ها از خواب پریدند و همه را "دستگیر کردند" و به "زندان" بردند. صبح روز بعد، شاه‌عباس "لباس شاهیش" را پوشید و دستور داد دزدها را برای "محاکمه" بیاورند. او رو به دزدها کرد و گفت: «با چه جرأتی به قصر ما دستبرد زده‌اید؟» مردی که گفته بود هرکس را یک بار در هر لباسی ببیند باز هم می‌تواند او را بشناسد، تا شاه عباس را دید، شناخت و با خود گفت: «چشم که توی چشم افتاد، حیا می‌کند.» آن وقت صدایش بلند شد که:«ای شاه! یکی از دوستانم می‌تواند همه‌ی سگ‌ها را "آرام کند" و همه نگهبان‌ها را بخواباند. او دیشب کار خودش را کرد، اما کارمان طول کشید و نگهبان‌های تو از خواب پریدند. یکی از دوستانم هم می تواند هر "قفل بسته‌ای" را باز کند. او هم دیشب کار خودش را کرد و ما به راحتی وارد قصر شدیم. من دیشب کاری نکردم، اما حالا می‌توانم "چهره‌ی شریک دیشب خودمان" را که در تاریکی دیده‌ام، شناسایی کنم. با این حساب، من هم همین الان کار خودم را کردم و باید بگویم: هر یکی کردیم کار خویش را نوبت تو شد، بجنبان ریش را شاه‌عباس "خنده‌اش گرفت" و گفت: «آزادشان کنید.» از آن به بعد، هر وقت در یک کار گروهی، یکی از افراد کار خودش را به خوبی انجام ندهد، به او می‌گویند: * «ما کار خودمان را کرده‌ایم؛ نوبت تو شد، بجنبان ریش را.» * @masjedalmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا