eitaa logo
مبلغان جهادی تبیین و روایتگری هرمزگان
151 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
296 فایل
هدف کانال توانمند سازی مبلغان جهاد تبیین با مدیریت بسیج طلاب خواهران استان هرمزگان است. (اگر جهاد تبیین نشود دنیامداران حتی دین را هم در خدمت میگیرند).
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💠 عالم‌ترین شخص هشام بن عبد الملک، امام باقر علیه السلام را از مدینه به شام فراخواند و او را با خود می‌نشاند. حضرت با مردم در مجالسشان می‌نشست. در همین حین که امام علیه السلام نشسته بود و مردم نزد او مشغول پرسش بودند، حضرت جمعی از نصاری را دید که وارد بر کوهی که آنجا بود می‌شدند! فرمود: این قوم را چه شده؟ آیا امروز روز عید آنان است؟ گفتند: نه یا ابن رسول الله! آنها هر سال در چنین روزی به نزد عالمی از علمایشان بر این کوه می‌روند و او را بیرون می‌آورند و هر چه می‌خواهند از او می‌پرسند و از آنچه در یک سال برایشان اتفاق افتاده سؤال می‌کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: او عالم است؟ گفتند: از عالم ترین مردم است و اصحاب حواریّین از یاران عیسی علیه السلام را درک نموده. فرمود: می‌آیید به نزد او برویم؟ گفتند: اختیار دارید یا ابن رسول الله! راوی می‌گوید: امام باقر علیه السلام سر خود را با لباسش پیچید و با یارانش به راه افتاد و قاطی مردم شدند تا به کوه رسیدند. امام باقر علیه السلام و یارانش در وسط نصاری نشستند. نصاری فرشی گستردند و متکاهایی قرار دادند و سپس داخل شدند و عالمشان را بیرون آوردند و ابرویش را بستند. او چشمش را که گویی چشم افعی بود بین جمعیت چرخاند و سپس رو به امام باقر علیه السلام نمود و به حضرت گفت: تو از ما نصاری هستی یا از این امت مورد ترحم خدا؟ امام فرمود: از امت مورد ترحم خدا. پرسید: از علمای امتی یا از جاهلان آنها؟ فرمود: از جاهلان آنها نیستم! نصرانی گفت: من از تو سؤال کنم یا تو از من چیزی می‌پرسی؟ امام فرمود: تو از من بپرس! عالم نصرانی گفت: ای جماعت نصرانی! مردی از امت محمد می‌گوید که از من بپرس. این مرد عالم به مسائل است. سپس گفت: ای بنده خدا! از ساعتی به من خبر بده که نه از شب است و نه از روز! آن کدام ساعت است؟ امام باقر علیه السلام فرمود: بین طلوع فجر تا طلوع شمس. نصرانی گفت: اگر نه از ساعات شب و نه از ساعات روز باشد از کدام ساعات است؟ امام فرمود: از ساعات بهشت است که بیماران ما در آن ساعت به هوش می‌آیند. نصرانی گفت: درست گفتی! من از تو سؤال کنم یا تو از من چیزی می‌پرسی؟ امام فرمود: تو از من بپرس! عالم نصرانی گفت: ای جماعت نصرانی! این مرد شایسته پرسیدن است. سپس گفت: مرا از اهل بهشت خبر بده، چگونه می‌خورند ولی قضای حاجت ندارند؟ مثل آن را در دنیا برایم بیاور! امام باقر علیه السلام فرمود: (مثال آن) همین جنین در شکم مادرش می‌باشد که از آنچه مادرش می‌خورد، می‌خورد ولی دفعی ندارد! عالم نصرانی گفت: درست گفتی! مگر نگفتی که تو از علمای اسلام نیستی؟ امام فرمود: من گفتم من از جاهلان اهل اسلام نیستم! نصرانی گفت: من از تو سؤال کنم یا تو از من چیزی می‌پرسی؟ امام باقر علیه السلام فرمود: تو از من بپرس! عالم نصرانی گفت: ای جماعت نصرانی! به خدا قسم از او سؤالی خواهم کرد که در آن فرو رود! حضرت فرمود: بپرس! گفت: مرا از مردی خبر بده که زنش دو قلو باردار شد و هر دو را در یک ساعت واحد به دنیا آمدند و آن دو فرزند در یک ساعت از دنیا رفتند و در ساعت واحد و قبر واحدی دفن شدند، اما یکی صد و پنجاه سال و دیگری پنجاه سال عمر کرد! این دو نفر کیستند؟ امام باقر علیه السلام فرمود: آن دو عزیر و عزره هستند که حمل مادرشان طبق وصفی که نمودی بود و وضع حملشان هم طبق وصفی که کردی بود و عزره و عزیر سی سال زندگی کردند، سپس خدا عزیر را صد سال میراند و عزره به حیات خود ادامه داد. سپس خدا عزیر را برانگیخت و بیست سال دیگر زندگی کردند. مرد نصرانی گفت: ای جماعت نصاری! من هرگز احدی را عالم تر از این مرد ندیده ام! تا این مرد در شام است، یک حرف از من نپرسید. مرا برگردانید! او را به غارش برگرداندند و نصاری با امام باقر علیه السلام برگشتند. 📔 تفسیر قمی: ص۸۸