مهدی محمدی اقدام اخیر دولت راگامی کوچک درمسیری درست میداند.ازسستی دولت می گوید ومی خواهدمراقب باشیم دولت نلغزد والبته اینده مسیر رادرصورت تداوم این مسیر(کاستن تعهدات)راموفق می داند.گفتگوی جام جم باایشان رامی خوانیم:محمدحسن ربانی مهدی محمدی، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با جامجم
از افزایش مقطعی تنشها نباید ترسید
چهارشنبه گذشته همزمان با یکسالگی خروج آمریکا از برجام و تعلل اروپا در عمل به تعهداتش، جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد برخی اقدامات خود در چارچوب برجام را متوقف میکند. ایران در اولین گام، یک فرصت 60 روزه به اروپا داده و اعلام کرده اگر اروپاییها تعهداتشان در حوزه نفت و بانکی را عملیاتی کنند حاضر است به نقطه اول برگردد اما اروپاییها با صدور بیانیهای اعلام کردند حاضر به پذیرش ضربالاجل ایران نیستند. در گفتوگویی با مهدی محمدی، کارشناس مسائل بینالملل به بررسی اقدام ایران و واکنش اروپا پرداختهایم.
ارزیابی کلی شما از اقدام ایران در زمینه کاهش تعهدات برجامیاش چیست؟
من این اقدام را یک گام کوچک در یک مسیر درست می دانم. فشارهای آمریکا به ایران و عدم همکاری اروپا با ایران در یک سال گذشته، دو علت اساسی داشته است. اول اینکه آمریکاییها تصور می کردند ترکیب گزینه های فشار ایران را ضعیف کرده، ایران قادر به پاسخ دادن به فشارها نیست و فشار به ایران اساسا هزینه ندارد. دوم اینکه تصور می شد دولت آقای روحانی درایران به برجام نیاز داخلی دارد و در نتیجه هرگز به تعهدات برجامی خود دست نخواهد زد. بنابراین آمریکا و اروپا میتوانند با تقسیم کار پلیس بد و خوب فشار به ایران را برای گرفتن امتیازهای بیشتر یا سوق دادن ایران به سمت فروپاشی بیشتر کنند و خیالشان هم راحت باشد که برنامه هسته ای ایران همچنان تعطیل خواهد ماند. اقدام روز چهارشنبه این محاسبات را به چالش کشیده و مسیری را آغاز کرده برای اینکه به طرف های مقابل نشان بدهد ایران نه تنها ضعیف نیست بلکه در زمانی کوتاه می تواند شرایطی ایجاد کند که هیچ چیز از برجام باقی نماند. من فکر میکنم این آغاز یک راهبرد درست است که اگر هوشمندانه جلو برود روی محاسبات طرف مقابل اثر خواهد گذاشت.
پس چرا می گویید این یک گام کوچک بوده؟
واقعیت این است که قدم اول می توانست بسیار قویتر برداشته شود. نیازی هم به تعیین مهلت 60 روزه نبود. ما گزینه های زیادی مانند رفع محدودیتهای تحقیق و توسعه ماشینهای سانتریفیوژ، نصب ماشینهای بیشتر و افزایش ظرفیت تولید، کاهش دسترسی ها و بازرسیها و ... داشتیم که استفاده از آنها سیگنال بسیار قویتری به غرب می داد. ضمن اینکه فراتر رفتن از سقف300کیلو برای اورانیوم کم غنی شده یا 130 تن برای آبسنگین، با ظرفیت تولید فعلی، حدودا به اندازه همین دو ماه طول میکشد. شروع کار از تعهداتی که اساسا اجرای آنها به دلیل تحریمهای آمریکا غیرممکن شده سیگنال ضعیفی بود ولی از حیث راهبردی در مسیر درستی قرار دارد. الان آنچه مهم است این است که ایران قدمهای بعدی را مصممتر بردارد. همه چیز باید طبق آن جمله کلیدی در بیانیه شورای عالی امنیت ملی پیش برود که می گوید ایران خروج گام به گام از برجام را آغاز کرده است.
ظاهرا اروپا از همین حالا ضربالاجل ایران را رد کرده. دیگر آیا نیازی به پایبندی ایران به ضربالاجل 60 روزه هست؟
اروپا سعی خواهد کرد از این زمان 60 روزه برای فشار به ایران به منظور کنار گذاشتن تهدیدی که کرده و ضربالاجلی که داده استفاده کند. در آغاز راه من مطلقا انتظار ندارم نه اروپا و نه آمریکا قدم جدی برای جبران خسارت اقتصادی ایران از تحریمها یا کاهش فشارها بردارند. برعکس، آنها چون می دانند در ایران جریانی هست که اساسا دلش با این کار نیست و تهدیدهای غرب را هم همیشه بزرگتر از اندازه واقعی اش میبیند، سعی خواهند کرد تهدید بیشتری بکنند و با فشار روانی جدیتر عزم ایران را بشکنند. به نظر من اگر فشارها از حد معینی فراتر برود و اروپا حرف آخر را بزند اساسا نیازی نیست ایران منتظر 60روز دیگر بماند. اگر ما مصمم باشیم با توجه به نیاز امنیتی غیرقابل جایگزینی که غربیها به برجام دارند، روند بهتدریج متفاوت خواهد شد و درخواستها برای مذاکره با ایران برای اینکه راضی به بازگشت به تعهداتش شود جدیتر میشود. از افزایش مقطعی تنشها نباید ترسید. در واقع دیپلماسی پشتوانه پیدا میکند در حالی که مذاکرات یک سال گذشته با اروپا کاملا بیپشتوانه و ملتمسانه بوده است. ایران نیاز به یک عزم راهبردی دارد تا بتواند محاسبات دشمنان خودش را تغییر بدهد. این یعنی اگر لازم شد و اروپا کاملا تکلیف را روشن کرد، باید قبل از زمان 60 روزه بخشهای کلیدیتری از تعهدات متوقف شود.
واکنشها را تا اینجا چطور تحلیل میکنید؟
بر خلاف کسانی که میگفتند اگر ایران دست به برجام بزند زمین و آسمان به هم می ریزد، روسیه و چین به آمریکا ملحق میشوند، تحریمها یک شبه منفجر میشود و حتی ممکن است جنگ بشود، شما همین واکنشهای دو روز گذشته را اگر با دقت تحلیل کنید میبینید همه از جمله آمریکا محتاطانه واکنش نشان دادهاند. روسها و چینی ها تلویحا از کار ایران دفاع کردهاند. از همه مهمتر این است که بحثها دوباره برگشته روی اینکه چطور برنامه هسته ای ایران مهار شود و دیگر کسی از برنامه موشکی و منطقه ای حرف نمیزند. اگر ما جدی باشیم، بهزودی می توان درباره بازگشت تحریمها به عقب هم مذاکره کرد.
فکر میکنید هدف واقعی دولت آقای روحانی چیست؟
در وهله اول من فکر میکنم دولت تصور میکند میتواند چیز مختصری از اروپا بگیرد، اعلام پیروزی کند و سر دو ماه به برجام پایبند بماند. این پیشبینی قطعا اشتباه است. اروپا نه میخواهد و نه میتواند چیز درخوری به ایران بدهد. هرچه هم که بدهد جبران خسارتهایی که ایران در یک سال خورده نیست. ثانیا دولت عادت دارد با توجیهات مبتنی بر اعتماد به غرب بهضربالاجل ها و تهدیدهای خودش پایبند نماند. این یک تهدید بسیار جدی است. نباید با وعده ها فریفته شد. اگر غربیها ذره ای حس کنند دولت عزم واقعی برای برداشتن گام های جدید در 60 روز آینده ندارد، هیچ پشتوانه واقعی برای دیپلماسی ایجاد نخواهد شد. همچنین کسانی در دولت ممکن است به دنبال باز کردن باب مذاکره مستقیم با آمریکا باشند. همه اینها ریسک های واقعی است. دولت نشان داده ذهنیت راهبردی پیشرفته ای ندارد و بنابراین باید گام به گام از وضعیت مراقبت کرد.
آیا این احتمال وجود دارد که فشارها در اثر اقدام ایران خیلی سنگین تر شود؟
فشارها اکنون در سقف قرار دارد. همین تحریم فلزات چیزی است که آمریکایی ها قبلا هم یکبار دیگر اعمال کرده بودند. دیگر جز عملیات روانی چیزی برای آمریکا نمانده. می بینید اعزام ناوی را که از مدت ها قبل برنامه آن اعلام شده به عنوان فشار بر ایران مطرح می کنند. حتی اگر پرونده ایران به شورای امنیت بازگردد فشار اقتصادی عملی بیش از اینکه الان هست نمیتواند بشود. منتها نکته این است که ما الان اهرمی برای هزینهمند کردن فشارهای غرب و وادار کردن آن به محاسبه مجدد درباره هزینه گامهایش در اختیار داریم. این چیزی است که قبلا نبود و تفاوت اصلی است که ایجاد شده است.
انچه خواهیدخواندبرش های بسیار کوتاهی ازگزارش2300صفحه ای بانک مرکزی است که بیانگربخشی ازفاجعه ای است که تحت عنوان دلار4200تومانی وبه یغما رفتن ان برسر بیت المال و مردم امدوالبته خواندن اعداد زیادحوصله شمارا می طلبد.محمدحسن ربانی
گزیدهخوانی «فرهیختگان» از گزارش ۲۳۰۰ صفحهای بانک مرکزی
عجایب دلار جهانگیری
مهدی عبداللهی
یکی از چالشبرانگیزترین تثمیمات دولت در اردیبهشت سال گذشته، موضوع تکنرخی شدن ارز بود. از آنجاکه بهواسطه صادرات نفت و صادرات کالاهای غیرنفتی شرکتهای دولتی و خصولتی، بیش از 80 درصد درآمد ارزی ایران در دست دولت است، تصور اولیه دولتیها بر این بود که تثبیت نرخ ارز بهزودی خواهد توانست التهابات ارزی را مهار کند، اما اعلام این خبر که دولت برای همه واردکنندگان و مسافران و در یک کلام برای همه نیازهای ارزی، دلار 4200 تومانی میدهد، منجر به شکلگیری تقاضای بیرویه و کاذب برای ثبت سفارش کالا و مسافرتهای خارجی شد که درنهایت این ریختوپاشهای ذخایر ارزی کشور، خیلی زود تصمیم ارزی دولت را دچار بحران کرد. بر این اساس دولت مجبور شد در خرداد و تیرماه سال گذشته تصمیماتی را برای تخصیص بهینه ارز اتخاذ کند که یکی از این موارد، محدود شدن اختصاص ارز 4200 تومانی به واردات کالاهای اساسی، اقلام واسطهای و مواد اولیه بود. در این زمینه بررسیها نشان میدهد در سال 97 بیش از 42 میلیارد دلار انواع کالا به ایران وارد شده که واردات حدود 28 میلیارد دلار آن با ارز 4200 تومانی انجام شده است.
بر این اساس حدود 14 میلیارد دلار از کالاهای وارداتی به کشور با ارز نیمایی یا ارز آزاد وارد کشور شده که اگر حدود هفتمیلیارد دلار آن را اقلام مصرفی فرض کنیم، بازهم هفتمیلیارد دلار از اقلام مورد نیاز صنایع کشور (در قالب اقلام سرمایهای و واسطهای) با ارز دولتی وارد نشدهاند. در اینجا بحث این نیست که چرا به همه کالاهای وارداتی ارز دولتی داده نشده است، بلکه بررسیهای آماری نشان میدهد دولت در تخصیص ارز مطابق نیازهای ضروری عمل نکرده و بخش قابلتوجهی از ارز 4200 تومانی را بهجای آنکه به بخش تولید بدهد یا اصلا مصرف نکند، به واردات اقلامی همچون غذای سگ و گربه، مکملهای غذایی، زغال، آدامس، تورهای مسافرتی و مواردی از این دست داده است. همچنین یکی از نکات قابلتاملی که در لیست دریافتکنندگان ارز دولتی دیده میشود، اختصاص ارز 4200 تومانی به خیریههاست که اساسا فعالیت آنها کوچکترین قرابتی با تجارت و آنهم تجارت خارجی ندارد.
نامی میان غولهای واردات کشاورزی
بررسیها نشان میدهد میان واردکنندگان بخش کشاورزی، خانواده مدلل، جهاد کشاورزی و شرکت پشتیبانی امور دام بیشترین میزان واردات محصولات کشاورزی را در ایران دارند، اما بین واردکنندکان محصولات کشاورزی، نام شرکت فواکه نیز دیده میشود که در سال 1397 نزدیک به 175 میلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است. واردات این شرکت عمدتا جو دامی است.
ارز دولتی برای غذای سگ و گربه
بررسیها نشان میدهد در سال 1397 بیش از سههزار و 857 تن غذای سگ و گربه با ارز 4200 تومانی وارد شده است. در این زمینه از آنجاکه در لیست دریافتکنندگان ارز 4200 تومانی عنوان کالای وارد شده درج نشده است، بر این اساس سراغ برخی از واردکنندگان فرآوردههای غذای سگ و گربه رفتهایم که بررسی آماری نشان میدهد شرکت نستله ایران 32.5 میلیون دلار، شرکت ساعیگل تهران 1.6 میلیون دلار، شرکت بهینطعام ملل نزدیک به 53 هزار دلار، شرکت کاراوت پرشیا نزدیک به 46 هزار دلار، شرکت مانوک سبزدشت 32 هزار دلار و شرکت آرادسامان طب نیز 18 هزار و 900 دلار ارز 4200 تومانی دریافت کردهاند. قابل ذکر است بهجز شرکت نستله که علاوهبر غذای حیوانات خانگی در حوزههای دیگر نیز فعالیت دارد، همه واردات سایر شرکتها عمدتا مربوط به واردات غذای حیوانات خانگی است.
خیر ارز جهانگیری به خیریهها هم رسید
یکی از نکات قابلتامل پرونده ارز 4200 تومانی، دریافت 9 میلیون و 207 هزار دلار ارز 4200 تومانی توسط یک خیریه بهنام خیریه تعلیماتی و تحقیقاتی علمی و دینی مکتب امیرالمومنین است. با یک جستوجوی ساده از نام و نشانی این خیریه بهنام موسسان مشهور آن میرسیم. براساس آنچه در وبسایت این خیریه آمده است مرحوم موسویاردبیلی بههمراه چند شخصیت مذهبی از موسسان اولیه این خیریه بودهاند. همچنین بررسیها نشان میدهد مدیرعامل این خیریه در حال حاضر میرسعید موسوی، فرزند آیتالله موسویاردبیلی است که در زیرمجموعه داراییهای خود دانشکده مفید را دارد. البته فرزند آیتالله موسویاردبیلی چندین شرکت ازجمله شرکت شیمیایی فرآیندسود، سیناسود، سبلانثمین، مفیدشیشه و... را در مالکیت خود دارد که موضوع این بحث نیستند. اینکه چرا در شرایط محدودیت ارزی، 9.2 میلیون دلار ارز 4200 تومانی به یک خیریه داده میشود، خود جای سوال است، چراکه قرار بود دولت ارز 4200 تومانی را به واردات کالاهای اساسی و در مرتبه بعد به واردات کالاهای سرمایهای و مواد اولیه اختصاص دهد. همچنین موسسه بینالمللی مشکوهالرسول دیگر موسسه فرهنگی است که نزدیک به 90 هزار دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است. بررسیهای اولیه نشان میدهد مشکوهالرسول یک موسسه خیریه، انتفاعی و عامالمنفعه است که براساس قراردادی که با آموزش و پرورش داشته است، مقرر شده مدل مدرسه در تراز سند تحول بنیادین را طراحی کند.
واردات آبمیوهگیری با ارز 4200
با وجود اینکه واردات اقلامی همچون دستگاههای آبمیوه گیری، آسیاب و مواردی از این دست در لیست ۱۴۰۰ قلم «وارداتممنوعها» قرار داشت اما بررسیها نشان میدهد در سال ۹۷ به مقدار قابل توجهی ارز ۴۲۰۰ تومانی به اینگونه اقلام داده شده است برای مثال فقط شرکت مهرسام درخشان تندیس پارسه در سال 1397 نزدیک به پنجمیلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است.
بررسی لیست دریافتکنندگان ارزی که در تابستان 97 ارائه شد، نشان میدهد این شرکت واردکننده دستگاه آسیاب و مخلوطکن موارد خوراکی است. براین اساس مشخص نیست که چرا اقلام ممنوع شده در شرایط محدودیت ارزی هم ارز ۴۲۰۰ تومانی میگیرند و هم به مقدار قابل توجهی وارد میشوند.
816 میلیون دلار گوشت قرمز دست کیست؟
بررسی آمارهای گمرک ایران نشان میدهد در سال 1397 بیش از 816 میلیون دلار ارز 4200 تومانی به واردات گوشت قرمز اختصاص پیدا کرده است. اگرچه در این زمینه هیچ شفافیتی وجود ندارد که این میزان واردات گوشت به دست چه کسانی رسیده، اما براساس اظهارات یکی از مسئولان وزارت جهاد کشاورزی، در سال 97، 63 شرکت در واردات گوشت گوسفندی ارز دولتی دریافت کردهاند. در این زمینه بررسیها نشان میدهد فقط شرکت آریامحتشم شرق که زمینه فعالیت واردات آن مربوط به واردات گوشت قرمز است، در سال 97 حدود 77 میلیون و 243 هزار دلار ارز دریافت کرده است. همچنین اگرچه از جزئیات واردات شرکت سهامی پشتیبانی امور دام کشور اطلاعی در دست نیست، اما این شرکت در سال 97 نزدیک به 569 میلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است.
واردات 4500 تن مکمل غذایی با ارز دولتی
بررسی آمارهای گمرک ایران نشان میدهد در سال 97 بیش از 4500 تن مکمل غذایی (به ارزش 118 میلیون دلار) با ارز 4200 تومانی وارد کشور شده است که به جهت عدم شفافسازی آماری، معلوم نیست در شرایط محدودیت ارزی این میزان کالای مصرفی توسط چه کسانی وارد کشور میشود. نکته قابلتامل این است که بخش قابلتوجهی از واردات مکملهای غذایی از کشور آمریکا بوده است. پس از آمریکا، کانادا، اسپانیا، ایتالیا، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی مبدأ عمده واردات مکملهای غذایی با ارز 4200 تومانی بودهاند. در این زمینه بررسی لیست دریافتکنندگان ارز 4200 تومانی بانک مرکزی نشان میدهد فقط شرکت مکملهای غذایی حیاتی کارن 3.6 میلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است که براساس اطلاعات وبسایت شرکت، این شرکت واردکننده مکملهایی غذایی از کاناداست.
سفر با ارز 4200
21 فروردین در تاریخ اقتصادی ایران بهعنوان یک تصمیم تلخ همیشه ماندگار خواهد بود، چراکه در آن زمان دولت برخلاف مصالح ملی، اعلام کرد به همه درخواستهای ارزی، ارز 4200 تومانی اختصاص خواهد داد و هیچ محدودیتی در این زمینه نیست. بر این اساس یکی از اولین بازخوردهای اختصاص ارز 4200 تومانی به هرگونه نیاز ارزی، دریافت ارز 4200 تومانی برای مسافرتهای خارجی بود، بهطوری که در همان زمان گفته میشد اغلب شرکتهای گردشگری و برگزارکنندگان تورهای مسافرتی خارجی اشتهای عجیبی برای دریافت ارز 4200 دارند. فقط در یک مورد، بررسیها نشان میدهد شرکت «کاروان هوایی 2000» در یکسال اخیر حدود 48.2 میلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کرده است. پس از شرکت کاروان هوایی، شرکتهای کاروان گردشگری آپادانا، گردشگری حیران و گردشگری بابلسر نیز درمجموع 8.2 میلیون دلار ارز 4200 تومانی دریافت کردهاند.
سیدیاسرجبرائیلی میکوشد به این شبهه پاسح دهد که(چرارهبری کاری نمی کند؟)اوپاسخ رامعطوف به بیانات رهبر ونیز نبودخلاء نهادی در نظارت ولی فقیه می کند والبته راه حل هم ارائه میدهد ودودسته راهم مانع می داند:محبان غال رهبری ومبغضان غال رهبر...محمدحسن ربانی: خلأ نهادی در نظارت ولیفقیه
سیدیاسر جبرائیلی پژوهشگر اقتصاد سیاسی
در برهههای مختلف، بهویژه بزنگاههایی که افکارعمومی درگیر یک مساله ملی میشود، طیفهای مختلف مردم فارغ از اینکه در انتخاب مسئولان اجرایی و تقنینی خود چه رفتاری داشتهاند، این مطالبه را دارند که «رهبری باید کاری بکنند» یا فراتر از آن، سوال میکنند که «چرا رهبری کاری نمیکنند؟»
اما یک سوال اساسی پیش از این پرسشی که بر افواه جاری است، وجود دارد و پاسخ به آن، مقدمهای ضروری برای پاسخ به سوال یا مطالبه مردم است: رهبری چه اختیاراتی در نظام جمهوری اسلامی دارند و آیا این اختیارات بهصورت کامل اعمال میشود؟
پندار و انتظار برخی این است که هرگاه ضعفی یا کمکاری و خطایی در دستگاهی حادث میشود رهبری باید مداخله کرده، به اصلاح امور بپردازد و حتی عنداللزوم، مدیریت امور را برعهده بگیرد. این تصور درباره نقش و جایگاه ولیفقیه باعث شده است حتی برخی نخبگان از ضعف قانون اساسی در حوزه اختیارات ولیفقیه و ضرورت تجدیدنظر در این باره سخن بگویند. حضرت آیتالله خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی، تعریف دقیقی از نقش و جایگاه ولیفقیه در نظام دارند که همه این تصورات و انتظارات را اصلاح میکند: «رهبری، یک مدیریت کلان ارزشی است. گاهی اوقات فشارها، مضیقهها و ضرورتها، مدیریتهای گوناگون را به بعضی از انعطافهای غیرلازم یا غیرجایز وادار میکند؛ رهبری بایستی مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقی بیفتد. این مسئولیت بسیار سنگینی است. این مسئولیت، مسئولیت اجرایی نیست؛ دخالت در کارها هم نیست. حالا بعضیها دوست دارند همینطور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبری گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولان در بخشهای مختلف، مسئولیتهای مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخشهای خودشان، مسئولان قوه قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهای مشخصی دارند. در همه اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلا امکان ندارد. خیلی از تصمیمهای اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛ مسئولانی دارد، مسئولانش باید عمل کنند. بله، آنجایی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کجشدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا میکند. در تصمیم و عمل رهبری باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقعبینی در خدمت آرمانگراییها قرار بگیرد... دستگاههای گوناگون -قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه- مثل همه دنیا، کارهای موظف قانونی خودشان را دارند انجام میدهند، با اختیارات کاملی که در قانون اساسی معین شده؛ اما حرکت کلان و کلی نظام اسلامی به سمت آن آرمانها باید منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، باید گریبان رهبری را گرفت، او را بایستی مسئول دانست؛ او مسئول است که نگذارد.»
حال ناظر به همین تعریف دقیق از وظایف و اختیارات رهبری، این پرسش مطرح میشود که غیر از برهههایی که ولیفقیه ورود موردی و مصداقی برای جلوگیری از انعطافهای غیرلازم و غیرجایز مدیریتهای گوناگون دارند، کدام ابزار نظاممند در اختیار رهبری قرار دارد که از حرکت کلان و کلی نظام اسلامی به سمت آرمانهای خود صیانت کنند؟
در قانون اساسی، این ابزار نظاممند عبارت است از «تعیین سیاستهای کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام» که موضوع بند یک اصل 110 است و اهمیت آن به اندازهای است که حضرتآقا آن را «مهمترین وظیفه رهبری در قانون اساسی» میدانند. بلاتردید، اگر وظیفه رهبری منحصرا تعیین سیاستهای کلی باشد و ضمانت اجرا برای تحقق این سیاستها وجود نداشته باشد، شأن سیاستهای کلی به توصیههای ارشادی و غیرالزامآور تقلیل خواهد یافت. این است که در بند دوم اصل 110، «نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی» بهعنوان ضمانت اجرای سیاستها پیشبینی شده است. رهبر انقلاب نیز به استناد اصل 110، اعمال این اختیار ولیفقیه را به هیات عالی نظارت که 15 عضو منتخب از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند، تفویض کردهاند. مساله نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی در دهههای اخیر با چالشهایی مواجه بوده که اعمال نظارت رهبری، یعنی ضمانت اجرای مهمترین وظیفه رهبری در قانون اساسی، آنگونه که باید انجام نشده است؛ تا جایی که رهبر انقلاب بعضا در سخنرانیهای عمومی از رعایت نشدن سیاستهای کلی در برخی دستگاهها انتقاد کردهاند اما با وجود این، دستگاه مخاطب همچنان راه بیاعتنایی به سیاستها را پیموده است.
مردادماه سال 1396 که رهبر انقلاب حکم اعضای جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای یک دوره پنجساله صادر فرمودند، با اشاره به تجربههای ارزنده موجود، تغییراتی در ساختار و محتوای مجمع تشخیص مصلحت نظام را ضروری دانستند که یکی از موارد این تغییرات ضروری، «سامان بخشیدن به مساله نظارت بر اجرای سیاستها» بود. در دوره جدید مجمع تشخیص، مساله نظارت رهبری بر حسن اجرای سیاستهای کلی به شکل جدیتری نسبت به قبل دنبال شد و در موارد مشهوری چون لوایح تکلیفی FATF یا اصلاح قانون انتخابات، دیدیم که هیات عالی نظارت نقش موثری ایفا کرد.
با وجود این اما بهنظر میرسد سامانبخشی مورد نظر رهبر انقلاب درباره نظارت بر اجرای سیاستها با صرف تشکیل 20، 30 جلسه هیات عالی نظارت در سال و بررسی معدودی از مصوبات مجلس از نظر انطباق با سیاستها، محقق نخواهد شد. اولا مخاطب سیاستها صرفا قوه مقننه نیست و همه دستگاهها مکلف به رعایت سیاستها و در نتیجه مشمول نظارت هستند؛ ثانیا نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی صرفا یک مساله سلبی نیست که محدود به اعلام مغایرت یک تصمیم با سیاستها باشد، بلکه ممکن است سیاستهای کلی مورد غفلت و بیاعتنایی قرار گیرد و لذا دستگاه نظارتی باید مطالبه تحقق سیاستها را نیز داشته باشد؛ ثالثا ظرفیت و امکانات هیات عالی نظارت بسیار محدود است و حتی اگر این هیات اراده بررسی تمامی تصمیمها در تمامی دستگاهها از نظر انطباق با سیاستها و نیز پیگیری تحقق سیاستهای مغفول را داشته باشد، امکان عملی آن را ندارد (بودجه کل مجمع تشخیص مصلحت نظام حدود یکسوم بودجه خبرگزاری دولتی ایرنا است!) و اساسا ایجاد یک دستگاه عریض و طویل در مجمع تشخیص با بودجه و نیروی انسانی بیشتر برای امر نظارت، مطلوب هم نیست.
برای حل این مساله، راقم این سطور پیشنهادی عملیاتی دارد و آن، پر شدن خلأ نهادی موجود در دستگاهها در رابطه با تحقق سیاستهای کلی نظام است. مابهازای اصول مختلف قانون اساسی، در ساختار نظام نهادهای مرتبط و مقتضی شکل گرفته است، از قوای سهگانه تا نیروهای مسلح تا وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای مختلف. اما در رابطه با تحقق مهمترین وظیفه ولیفقیه در قانون اساسی، خلأ نهادی وجود دارد و سازوکار مناسبی برای اجرای سیاستهای کلی نظام ایجاد نشده است. بهعبارت روشنتر، ما سازوکاری قانونی برای اجرای سیاستهای کلی پیشبینی نکردهایم، اما میخواهیم بر حسن اجرای سیاستها نظارت کنیم. طبیعتا منظور از خلأ نهادی، یک نهاد مستقل نیست که اگر مراد این بود طبیعتا باید ایده بسط کمی و کیفی حوزه عمل هیات عالی نظارت ارائه میشد. مراد ما از ضرورت ایجاد نهاد مقتضی برای تحقق سیاستهای کلی، سازوکارهایی است که باید درون دستگاههای کشور شکل میگرفت. در ساختار هر دستگاهی که ماموریتهای ملی دارد، باید سازوکاری قانونی برای پیگیری تحقق سیاستها و ممانعت از اقدامات مغایر با سیاستها وجود داشته باشد؛ یعنی بهواسطه چنین سازوکاری، اجرای سیاستهای کلی در ابتدا باید دغدغه قانونی خود دستگاه باشد و نظارت بر حسن اجرا، در مرحله بعدی اتفاق بیفتد. این سازوکار دروندستگاهی میتواند شورایی متشکل از مدیران ارشد آن دستگاه باشد که تصمیمات دستگاه مربوطه را از نظر انطباق با سیاستهای کلی بررسی کنند یا پیگیر انجام تکالیف سیاستهای کلی در دستگاه خود باشند.
پس از ایجاد شوراهای دروندستگاهی مذکور، هیات عالی نظارت در مجمع تشخیص مصلحت نظام میتواند پنج نقش مهم ایفا کند؛ نخست طراحی متدولوژی تحقق سیاستهای کلی و مکلف کردن دستگاهها بر عمل طبق این متدولوژی؛ دوم معرفی نمایندگانی برای حضور در «شورای تحقق سیاستهای کلی» در دستگاهها؛ سوم نظارت بر رعایت دقیق متدولوژی تحقق سیاستها و همچنین نظارت بر حسن عملکرد شوراهای مذکور از طریق گزارشگیری از دستگاه مربوطه و ارزیابی آن (هیات عالی نظارت مراقبت کند سازوکار دروندستگاهی ایجادشده برای تحقق سیاستها، دقیق و صحیح عمل کند)؛ چهارم اخذ گزارشهایی تقویمشده از دستگاهها در رابطه با سیاستهای کلی با هدف ارزیابی عملکرد خود دستگاه و نیز کارآمدی و اثربخشی سیاستها؛ و پنجم ورود مستقیم به مسائلی که جنبه راهبردی دارند و بررسی انطباق تصمیمات دستگاهها با سیاستهای کلی، نظیر ورودی که هیات عالی نظارت به مساله FATF داشت. در حال حاضر، هیات عالی صرفا نقش پنجم را ایفا میکند که هرچند مهم و موثر، اما بسیار محدود است و تضمینکننده تحقق کامل سیاستهای کلی نظام نیست.
ایجاد سازوکاری که شرح آن رفت، محاسن فراوانی دارد. نخستین حسن این است که وقتی خود دستگاهها سازوکار تحقق سیاستهای کلی نظام را دارند، مفروض ذهنی منفکبودن دولت از نظام و انجام نظارت برای مچگیری کاملا از بین میرود. حسن دوم این است که سیاستهای کلی تعیینشده از سوی ولیفقیه بهصورت نظاممند در دستورکار دستگاهها قرار میگیرد. حسن دیگر اینکه یک شاخص مهم برای التزام عملی مسئولان به قانون اساسی و ولایتفقیه به دست میآید. در توضیح حسن اخیر باید گفت در جریان بررسی طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات در مجلس شورای اسلامی، نمایندگان نتوانستند شاخص و ملاک دقیقی برای شرط «التزام عملی به قانون اساسی و ولایتفقیه» برای احزار صلاحیت افراد در انتخابات مجلس شورای اسلامی تعریف کنند و نهایتا به همان عبارت کلی «التزام» کفایت کردند؛ با اینکه در بند 10 سیاستهای کلی انتخابات، تعیین دقیق این شاخصها تکلیف شده بود. اگر مکانیسم تحقق سیاستهای کلی نظام درون دستگاهها ایجاد شود و گزارشهای تقویمشدهای از عملکرد هر دستگاه تهیه شود، سنجش التزام عملی مسئولان به ولایتفقیه و قانون اساسی نیز مقدور خواهد بود. افرادی که نامزد تصدی مناصب نظام میشوند یا هیچ موضعگیری و عملکرد ثبتشدهای ندارند که این صورت قاعدتا صلاحیت آنها نباید احراز شود، یا اینکه مواضع و عملکرد آنها مشخص و نسبت آنها با سیاستهای کلی نظام روشن است و باید ملاک احراز یا عدم احراز صلاحیت قرار گیرد.
دو جریان که نگارنده آنها را «محب غال» و «مبغض غال» میدانم، تلاش کردهاند اختیارات رهبری را صرفا محدود به تعیین سیاستهای کلی کنند و با از دور خارج کردن مساله نظارت، از ولیفقیه مسئولیتزدایی کنند. دوستداران اهل غلو، با این نیت خیر که قداست ولی آسیبی نبیند، میخواهند هیچ مسئولیتی در قبال مسائل کشور متوجه رهبری نشود -که موضع حضرتآقا دراینباره کاملا روشن است- کینهتوزان نیز با این نیت پلید که جایگاه ولیفقیه را به یک مقام تشریفاتی نظیر پاپ تقلیل دهند که صرفا شأن ارشادی در نظام داشته باشد، هرگاه بحث نظارت پیش آمده با قیل و قال، جنجال بهپا کردهاند تا اختیارات ولیفقیه، اعمال نشود. از هیات عالی مجمع تشخیص مصلحت نظام انتظار میرود در بازنگری آییننامه نظارت که از تکالیف رهبر انقلاب در حکم انتصاب اعضای جدید است، برای برطرف کردن خلأ نهادی تشریحشده در این نوشته، تدبیر کنند.
سند2030.pptx
334.8K
https://eitaa.com/p_bazyad سند 2030 آموزش سرباز برای دشمن
سایه جنگ واقعیت یا جنگ روانی.pptx
4.87M
استاد تشکری زاده https://eitaa.com/p_bazyad
بیانیه گام دوم انقلاب.pptx
4.66M
استاد تشکری زاده https://eitaa.com/p_bazyad
تکرار تجربه سال 84 تاریخ در کمترین زمان ممکن و با شباهتهای فراوان تکرار میشود؛ وضعیت فعلی کشورو کاهش تعهدات ما در برجام شباهت بسیاری به سال ۸۴ و فک پلمب تأسیسات هستهای در نطنز دارد.و مصداق بارز آن :اتلاف وقت اروپایی با پرسش 100 سؤال!؟ از روحانی بود.
در مقطع زمانی اوایل سال 84 و پس از توافقنامههایی که در پاریس و بروکسل بین طرف ایرانی و اروپایی امضا شد، دولتهای اروپایی جدیت زیادی برای اجرای تعهداتی که بر عهده داشتند، نشان ندادند و به دنبال تلف کردن وقت تا هنگام تکلیف انتخابات ریاست جمهوری سال 84 شدند. در همین زمان، روحانی بهعنوان مسئول تیم مذاکراتی طرحی چهارمرحلهای تهیه کرده بود؛ این چهار مرحله عبارت بود از:
1- راهاندازی UCF اصفهان، در برابر تصویب پروتکل الحاقی در هیئت دولت؛
2- مونتاژ و نصب 3000 سانتریفیوژ در نطنز، در برابر تقدیم لایحه پروتکل الحاقی به مجلس؛
3- راهاندازی پایلوت نطنز، در برابر استقرار بازرسان در تأسیسات هستهای ایران؛
4- غنیسازی صنعتی نطنز، در برابر تصویب پروتکل الحاقی در مجلس (امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، ص 442)
اما این طرح با عکسالعمل جالب مسئولان اروپایی روبرو شد؛ اروپاییها در جواب این طرح، اقدام به طراحی 100 سؤال در این باره کردند و با این اقدام به دنبال اتلاف وقت بودند. روحانی در صفحه 485 خاطرات هستهای خود مینویسد: «نکته مهم این است که چرا در تاریخ 8426، مقام معظم رهبری به این نتیجه رسیده بودند که باید اصفهان راهاندازی شود؟ به نظر میرسد پس از طرح 100 سؤال از طرف اروپاییها در مورد طرح چهارمرحلهای در جلسه کارگروه هستهای 30/1/1384، اکثر مسئولان نسبت به دستیابی به توافق سریع با اروپا مأیوس شده بودند و میگفتند بهکارگیری اینگونه شیوهها برای اتلاف وقت است، چون طرح این 100 سؤال نسبت به طرح چهارمرحلهای چندان موجه به نظر نمیرسید.»
آقای روحانی در صفحات 596، 597 و 598 کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هستهای ضمن اشاره به توافق پاریس، در نهایت به شکست این مذاکرات اشاره کرده و تاکید میکند بعد از نزدیک به دو سال مذاکرات ایران و سه کشور اروپایی، آنها قصد به نتیجه رسیدن و حل کردن پرونده هستهای ایران را نداشتند و با ارائه یک بسته پیشنهادی تحقیرآمیز به ایران، باعث شدند تا ایران نیز در نامهای متقابلاً پاسخ تندی به آنها بدهد.
آقای روحانی پس از تشریح جزییات پیشنهادات تحقیرآمیز اروپاییها به ایران، مینویسد: «در مجموع پیشنهاد مذکور در زمینه تقاضاها از ایران بسیار طولانی اما در مورد پیشنهادهای ارائه شده به ایران به طور مضحکی کوتاه و نارسا میباشد. فقدان هر گونه تلاش برای ایجاد ظاهری متوازن، این پیشنهاد را به دستور استعماری کاپیتولاسیون شبیه میسازد. پیشنهاد یاد شده توهینی به تمام ملت ایران است که سه کشور اروپایی باید به خاطر آن از ملت ایران پوزش بطلبند.»واکنون نیز دوباره اروپائی هاهمان روال راتکرار کردندو جمهوری اسلامی ایران نیزتعهدات برجامی خودرا کاهش دادوفرصتی دوماهه به اروپائی ها داد(بابهره گیری از فارس پلاس).محمدحسن ربانی
هدایت شده از خط هدایت( امید به آینده)
🔸مردم با شایعهی گرانی، فروشگاهها رو درو میکنند.
🔹ولی به شایعه جنگ میخندند.
🔴این است فرق بین عملکرد پاسداران امنیت با گردانندگان اقتصاد