eitaa logo
طلاب جهادی انتظارالفرج
1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
184 فایل
ارتباط با مدیر کانال @jahad1113
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آیت‌الله فاطمی‌نیا: سیدی در قم بود که با اشاره مریض شفا می‌داد. از آیت‌الله بهاءالدینی(ره) رازش را پرسیدم، ایشان آهسته با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند: درِ آتش را بسته بود... #درس_اخلاق @Afsaran_ir
#امشب| 📺 برنامه زنده (در آستان خورشید) ✅با حضور استاد احمد عابدی . 🔳 ویژه شب شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام ) . 👈 بعد از خبر ۲۲ امشب . شبکه سه سیما . 🕌 از مسجد مقدس جمکران 🆔 @Ahmad_aabedi
⚫️ شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را محضر امام زمان علیه السلام و عموم شیعیان تسلیت عرض می نماییم.⚫️ @Fatemiyeh_alyasin
‏اینو شنیدین؟! دو تا تُرک بودند... که یکی بزرگترین خدمت را به قرآن و دیگری به امیرالمؤمنین[علیه السلام] و اهل بیت کرده است. ما آذری های ایران، هویت خود را از قرآن و اهل بیت(ع) میگیریم، نه از عصبیّت های پوچ و بی ارزش(پان ترکیسم). ☑️ @jahadi1 طلاب جهادی
هیتلر پسر استالین را گروگان گرفته بود و پیشنهاد معاوضه او با سرهنگ آلمانی را داده بود، استالین پاسخ داده بود: "من یک سرهنگ را با گروهبان معاوضه نمیکنم" . 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯ 🌍 @ajaaeb😨♡🍂
هدایت شده از مکالمه عربی
👈قلتُ لصديقي: لِمَ لا يصيح ديكَكُم ..؟! 👈قال: أشتكى منه الجيران لأنه يوقظهم من نومِهم الفجرَ فذبحناه ..! 👆هنا فهمتُ أن كلَّ من يوقظُ الناسَ من سباتِهم على امتدادِ التاريخِ هناك من يريدُ قطع رأسِه ..!! 👈في حياتِنا يتداولُ الناسُ اسمَ الدجاج... ✍️ولا أحدَ يذكرُ الديك. ‏..! 👈فالجميعُ يفكرُ بما يملأ بطنَه ولا يفكر بمن يوقظُ عقلَه وفكرَه . ★يوقظهم = بيدارشان ميكند ( استيقاظ) ★يملأ = پُر ميشود ★سباتهم = خوابشان
♦️♦️یاداوری نهایی♦️♦️ سلام و احترام دوره مجازی مداحی و مرثیه (همراه باتقدیم کارت هدیه به کلیه شرکت کنندگان عزیز درابتدای دوره) شرایط ثبتنام : فرد ثبتنامی حداقل باید یکبار باگروه جهادی منتظران به تبلیغ اعزام شده باشد. عزیزانی که تمایل به شرکت در دوره دارند نام شریف خود رابه 09107785377ارسال فرمایند باتشکر @jahadi1 طلاب جهادی درایتا
حضور در این دوره اختیاریست ولی بهمه عزیزان شرکت کننده ( عضو گروه جهادی منتظران)در ابتدای دوره کارت هدیه تقدیم خواهد شد.
"عمرکشون یا شیعه کشون!" (به بهانه نزدیکی به ۹ ربیع الاول) 🔹و قِیلَ لِلصَّادِقِ- عَلَیْهِ السَّلَامُ: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا» بخدمت حضرت صادق (علیه السّلام) عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما مىبینیم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش کند ما را در معرض اذیت میاندازد. [منبع: اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص: ۱۰۷] 🔸داستانک: حضرت آیت الله العظمی مظاهری می فرمودند: روزی در هنگام درس استاد ما آیت الله مرعشی نجفی خاطره ای بیان کردند که: 🔻پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ فرد می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، با پدر من‌ خداحافظی‌ کرد و رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، در زمان برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ به کرمانشاه رسید، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ و وضع‌ کردستان‌ به خاطر شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، ناگهان‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را خانه برد‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من، بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم، خلاصه مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل‌. من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، قیافه‌ای شبیه مردم‌ همدان‌ داشت، آوردند.😔 🔷یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردنش ‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند. من‌ غش‌ کردم‌. بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیاورید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، 🔶 بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ 🔷ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربه الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی. [ منبع: درس اخلاق آیت الله مظاهری در تاریخ ۲۳ فروردین ۸۵٫ شماره درس ۳۰۰] 👇کانال جامع منبر و مرثیه👇 http://eitaa.com/joinchat/2398879744Cdd88d0e5af