eitaa logo
مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
875 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
221 ویدیو
16 فایل
گروه جهادی حسنا جهادگران حامی فرزندآوری ارتباط با ما : ادمین: @Z_bazaz تلفن تماس: 0905 689 4313 ( @jahadi_hosna01)
مشاهده در ایتا
دانلود
صدایش از اتاق کناری می‌آید. نوزاد را در بغل گرفته و قربان صدقه‌اش میرود. _ تو عمر بابایی.عزیز دل بابایی. لبخند می‌زنم و به زن نگاه می‌کنم. زن، اشک می‌ریزد. از روزی که با او آشنا شدم یک چشمش اشک بود و چشم دیگرش خون.چه روزها و شب ها که برایم درد دل نکرده بود و از دست این مرد آه نکشیده بود. ۹ماه قبل،مرد وسایل خودش و ۲فرزندش را جمع کرده بود به قهر خانه را ترک کرده بود. ۱۰روز بعد، زن فهمیدکه بعد۷سال باردار شده است.نمی‌دانست از این بارداری خدا خواسته خوشحال باشدیا ازاحضاریه ی دادگاه ناراحت. خبر را که به مرد داد، مرد به راحتی پیشنهاد قتل فرزند را داد.می‌خواست تا کوچک است با یک قرص او را به گور بسپارد.چندین بار خواستش رامطرح کرد.حتی آن روزها که زن،پله های دادگاه رابالا وپایین می‌کرد. بعضی روزهاکه ازکارسخت خسته می‌شد میان گریه‌هایش مردرانفرین می‌کرد:" حتی شیر بیشه هم به آهوی حامله رحم می‌کنه..." خیلی هاوساطت کرده‌بودند.مشاور مجموعه که بامردصحبت کردگفت: - این مرددیگه برنمی‌گرده. یک‌شب، روبروی ضریح امام رضا ایستاده بودم که زن زنگ زد.گریه کردومن تمنا کردم. من گریه کردم واودعاکرد. ازمشهدکه برگشتم بامردتماس گرفتم. اولین بار بود که با او هم صحبت می‌شدم‌ .انقدرزن ازبی اخلاقی‌های مردگفته بود که می ترسیدم. مرداما؛نرم شده بود.به برگشتن فکر می‌کرد.به ازنوساختن. می‌دانستم آقای مهربانم گره راباز می‌کند. حالا که ازاتاق کناری صدایشان می‌آید، هنوزهم زن گریه میکند ؛ولی دیگر نفرین نه! به قلم:یکی از معین های خوب حسنا پ.ن:تصویرخدمت خانوادگی نی نی حسنایی وخانواده اش درموکب @jahadi_hosna