#داستان_های_حسنا
#خاطره
#مادران_باردار_حسنایی
تصمیمش را گرفته بود هرچند با دودلی،هیچ کس موافق نگه داشتن بچه نبود...
مادرش می گفت اگر بفهمند در دوران عقد باردار شده ای چه زخم زبان هاکه نمی زنند...
شوهرش هم حق داشت، حقوق کارگری اش کفاف زندگی دونفره شان را هم نمی داد
پدرش نمی توانست به این زودی ها جهیزیه اش را جور کند
پدرشوهرش نمی توانست خرج عروسی و کرایه خانه شان را بدهد تا زودتر بروند سرزندگی شان...
باحالی نزار رفت تا قرص سقط بگیرد.
مامای مرکز بهداشت که دید نمی تواند منصرفش کند شماره اش را داد به گروه جهادی حسنا
غصه های دلش راشنیدیم دلگرمش کردیم به روزی رسانی خدا ..جهازش را زود جور کردیم تا برود خانه خودش.
از سونوگرافی که زنگ زد صدایش از شادی می لرزید...
❤️خودمان هم باورمان نمی شد که خدا چنین لطفی را به ما و نوعروس و داماد حسنایی مان کرده باشد
به جای یک سیسمونی باید سه سیسمونی اماده می کردیم
😍 فاطمه سادات سه قلو بارادر بود
حالا که ۲ سال از تولد نوه های سه قلوی حسنا می گذرد برکت وجودشان درجای جای زندگی پدرومادرشان خودنمایی می کند...فاطمه سادات و شوهرش خانه خریده اند.بابای سه قلوها مهارت جدیدی یادگرفته است و استادکار شده است.
👶👶👶👶فاطمه سادات شوهرش وبچه هایشان حالا مشتاقانه چشم انتظار تولد فرزند چهارم خانواده هستند!
🌟 به امید گسترش #نسل_منتظران_ظهور
#جهادگران_حامی_فرزنداوری
#انصراف_ازحرامِ_شرعی_سقط
#انصراف_ازقتل_جنین_معصوم
@jahadi_hosna