18.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عنایت_شهید
همه چیز از تابستان ۱۴۰۰شروع شد خيابان هراز با شما و طرح
«چهارشنبه های زهرایی» آشنا شدم
از جمع دخترانه برگه ای گرفتم
زمانی که حجاب نداشتم و این متنش بود:
تو برگزیده شدی که خواهر دینی #شهید_علمدار باشی
بعد شماره منو خواستید گفتید گروه جهادی داریم و اردو جهادی میبریم
دوست داریم از امروز رفیق هم بشیم
عضو #طلیعه شدم
دیدم جهادی گذاشتین روستای کته پشت
منم اومدم انقدر حرفاتون آرومم کرد
درست زمانی که مادرم رو از دست دادم و از جهان و دنیا ناامید بودم
پیام دوم متنش این بود که
گوش شهید علمدار به حرف های توعه و همیشه کنارته
پیام سوم این بود که صبر کن تا حاجت روا بشی رفیق شهیدت کنارته
خواب دیدم آقا سید رو سجاده نشسته با لبخند ملیح نگاهم میکنه
بهم گفت
تو خواهر دینی من هستی
قراره به من خیلی نزدیک بشی
اونموقع تازه با شما از پیاده روی حرم امامزاده ابراهیم به حرم امامزاده عبدالله ۱۴۰۲ اومدم و این خواب رو دقیقا۳روز بعد دیدم
وقتی این حرف رو بهم زد از خواب بیدار شدم
شوکه شدم
هفته بعد دوباره خواب آقا سید رو دیدم بهم گفت نترس من کنارتم مسیرت با خداست و مادرم زهرا
دقیقا۲ماه بعد خانواده سختگیر من اجازه دادن توی یه داروخانه کار کنم و از قضا پسری اومد خواستگاری من و متوجه شدم اهل ساری هستن و در کمال ناباوری خانواده بنده ازدواجم با این آقا رو پذیرفتن
یک روزی بعد از گذشت یک سال به خودم اومدم و پازل ها رو کنار هم چیدم و متوجه شدم آقا سید چی میگفتن
از اون زمان متوجه شدم نگاه خدا و آقا سید به من هست
حالا چادرم را ،آرامشم را به دنیا نمیدم ای شهید
┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴✔️ @jahadi_talie
#روایت_چهارم
ارسالی از عضو گروه
رزق امروز من از #شهید_یوسف_شالیکار عزیز 🥺❤️
امروز وقتی تسبیح رو بهم دادین یاد این حرفم افتادم که اخیرا داشتم عکس های راهیان نور پارسال نگاه میکردم یکی از عکسها #تسبیح_سبز #شهید_علمدار بود که تو یکی از یادمان ها گرفته بودم تو دلم گفتم ای کاش امسالم یه تسبیح سبز از یه شهید داشتم چون اون تسبیح رو به یک نفر داده بودم
که امروز شما بعد اتمام مراسم تسبیح شهید شالیکار رو بهم دادین و من رزق قبل راهیانم رو گرفتم🥺😍
۱۴۰۳/۱۱/۲۹
#شهیدان_زنده_اند
#گروه_جهادی_طلیعه | آمل
ما اینجا #به_هم_مربوطیم
┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴✔️@jahadi_talie