⭕️آیا مى توان بدون اجازه، وارد ملک دیگرى شد؟
🔹پاسخ این سؤال در «آیات ۲۷ تا ۲۹ #سوره_نور» بیان شده است. در این آیات بخشى از #آداب_معاشرت و دستورهاى اجتماعى اسلام که ارتباط نزدیکى با مسائل مربوط به حفظ #عفت_عمومى دارد بیان شده است؛ و آن طرز ورود به #خانههای_مردم و چگونگى #اجازه_ورود گرفتن است. نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! در خانه هايى که غیر از خانه شما است داخل نشوید، تا این که #اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه #سلام کنید؛ و به این ترتیب تصمیم ورود خود را قبلاً به #اطلاع آنها برسانید و #موافقت آنها را جلب نمائید.
🔹«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِه». این براى شما بهتر است، شاید متذکر شوید؛ «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون». جالب این که: در اینجا جمله «تَسْتَأْنِسُوا» به کار رفته است نه «تَسْتَأْذِنُوا» زیرا جمله دوم، فقط #اجازه_گرفتن را بیان مى کند، در حالى که جمله اول که از ماده «انس» گرفته شده، اجازه اى توأم با #محبت، لطف، #آشنایى و صداقت را مى رساند، و نشان مى دهد: حتى اجازه گرفتن باید کاملاً #مؤدبانه، دوستانه و خالى از هر گونه خشونت باشد.
🔹بنابراین، هر گاه این جمله را بشکافیم، بسیارى از #آداب مربوط به این بحث در آن خلاصه شده است، مفهومش این است: فریاد نکشید، در را محکم نکوبید با #عبارات_زننده و خشک اجازه نگیرید، و به هنگامى که اجازه داده شد، بدون #سلام وارد نشوید، سلامى که نشانه صلح و صفا و #پیامآورمحبت و دوستى است. قابل توجه این که: این حکم را که #جنبه_انسانى و عاطفى آن روشن است با دو جمله «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُم» و «لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون» همراه مى کند، که خود دلیلى بر آن است که اینگونه احکام، ریشه در اعماق #عواطف، #عقل و #شعور انسانى دارد،
🔹که اگر انسان کمى در آن بیندیشد، متذکر خواهد شد که خیر و #صلاح او در آن است. در آیه بعد، با جمله دیگرى این دستور، تکمیل مى شود: اگر در آن خانه کسى را نیافتید وارد آن نشوید تا به شما #اجازه داده شود؛ «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتّى یُؤْذَنَ لَکُم». ممکن است منظور از این تعبیر، آن باشد که: گاه در آن خانه کسانى هستند، ولى کسى که به شما اذن دهد، و #صاحب_اختیار و صاحب البیت باشد، حضور ندارد، در این صورت شما حق ورود نخواهید داشت.
🔹و یا این که: اصلاً کسى در خانه نیست، اما ممکن است #صاحبخانه در منزل همسایگان و یا نزدیک آن محل باشد، و به هنگامى که صداى در زدن و یا صداى شما را بشنود بیاید و اذن ورود دهد، در این موقع حق ورود دارید، به هر حال آنچه مطرح است این است که: بدون #اذن داخل نشوید. آن گاه اضافه مى کند: و اگر به شما گفته شود: #بازگردید، این سخن را پذیرا شوید و بازگردید، که براى شما بهتر و پاکیزه تر است؛ «وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکى لَکُم».
🔹اشاره به این که: هرگز #جواب_رد، شما را ناراحت نکند، چه بسا صاحبخانه در حالتى است که از دیدن شما در آن حالت ناراحت مى شود، و یا وضع او و خانه اش آماده پذیرش مهمان نیست!. و از آنجا که به هنگام شنیدن #جواب_منفى، گاهى حس کنجکاوى بعضى تحریک مى شود، و به این فکر این مى افتند از درز در، یا از طریق گوش فرا دادن و #استراق_سمع، مطالبى از اسرار درون خانه را کشف کنند، در ذیل همین آیه مى فرماید: خدا به آنچه انجام مى دهید آگاه است؛ «وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیم».
🔹و از آنجا که هر حکم، استثنايى دارد که رفع ضرورت ها و مشکلات از طریق آن استثناء به صورت معقول انجام مى شود، در آخرین آیه مورد بحث، مى فرماید: گناهى بر شما نیست که وارد خانه هاى غیر مسکونى بشوید که در آنجا متاعى متعلق به شما وجود دارد؛ «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَة فِیها مَتاعٌ لَکُم». و در پایان اضافه مى نماید: و خدا آنچه را آشکار مى کنید و پنهان مى دارید مى داند؛ «وَ اللهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُون».
🔹شاید اشاره به این است که گاه، بعضى از افراد از این استثناء #سوء_استفاده کرده و به بهانه این حکم، وارد خانه هاى غیر مسکونى مى شوند، تا کشف اسرارى کنند، و یا در خانه هاى مسکونى به این بهانه که نمى دانستیم مسکونى است، وارد شوند، اما خدا از همه این امور آگاه است و سوء استفاده کنندگان را به خوبى مى شناسد.
📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و نهم، ج ۱۴، ص ۴۵۶
منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
👈شرکت در انتخابات یک #تکلیف شرعی است و ما چارهای جز این نداریم و مکلف هستیم تا سرنوشت خود را تعیین کنیم. انتخابات یکی از نعمتهایی است که پس از انقلاب اسلامی مردم از آن بهره بردهاند.
👈در اوایل انقلاب زمانی که #امام راحل بحث رای دادن و همه پرسی را مطرح کردند خیلی از مردم اصلا نمیدانستند #رای چیست، ولی امروز بعد از ۴۱ سال مردم همیشه در صحنه حاضر بودهاند و با رایهایی که دادهاند تاثیر خود را در جامعه گذاشتهاند.
👈مردم با شرکت در انتخابات خبرگان رهبری هم توانستهاند در این بخش نیز اثرگذار باشند و این یکی از #نعمتهای ارزشمند انقلاب است.
👈مردم ما همواره در انتخابات #شعور سیاسی بالایی داشتهاند و همین حضور حداکثری باعث شده است که همواره به #آرمانهای انقلاب برسیم.
👈هر انتخابات یک حساسیت ویژهای دارد. زمانی یک خانمی برای خریدن حضرت یوسف (ع) با چند تخم مرغ به آنجا رفته بود و وقتی به او گفتند با چند تخم مرغ نمی شود حضرت یوسف را خرید گفت میدانم اما آمدهام تا نام خود را در #زمره خریداران یوسف بنویسم. ما هم وظیفه داریم که اسم خود را در این مرحله از انقلاب بنویسیم. پس #شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی است و امیدواریم همه با بصیرتی که دارند افراد اصلح را انتخاب کنند.
۷
✍️کسانى که زیاد #حرف مىزنند، فعالیتهاى ذهنىشان پراکنده مىگردد و از قدرت تفکر و تمرکزشان کاسته مىشود. وقتى انسان #سعى کند کم حرف بزند و از حرفهاى بىفایده اجتناب کند، انرژیى که صرف حرف زدن مىگشت، صرف فکر کردن و دستیابى به آگاهى بیشتر مىگردد.
✍️ارزش انسان به آگاهى و #شعور اوست و اگر درک و آگاهى نداشته باشد، گرچه از بعد حیوانى جسمش رشد مىکند، ولى از بعد انسانى ارزشى ندارد. هر قدر شعور، آگاهى و توجه انسان بیشتر باشد، از بعد انسانى بیشتر رشد کرده است و هر قدر به غفلت مبتلا گردد، از #انسانیت دور مىشود.
✍️انسانهایى که زیاد حرف مىزنند، درک و آگاهى و شعورشان کم است، لذا وقت خود را به امور بىفایده مىگذرانند، گاهى چند ساعت حرف مىزنند، ولى توجه ندارند چه مىگویند، در مقابل کسانى که شعور و آگاهىشان بیشتر است، خود را کنترل مىکنند و سنجیده سخن مىگویند.
✍️یکى از آقایان از علاّمه طباطبایى پرسید: چه کنم تا در #نماز حضور #قلب داشته باشم؟ ایشان فرمودند: اگر مىخواهى در نماز حضور قلب داشته باشى، کم حرف بزن.
✍️توضیح روانشناختى این مطلب این است که وقتى انسان زیاد حرف مىزند، ذهنشبه امور گوناگون مشغول مىگردد و در نتیجه پراکنده نگرى، قدرت #تمرکز از اوگرفته مىشود، لذا در نماز نیز نمىتواند حواسش را جمع کند و فکرش پراکنده مىگردد. اما وقتى #عادت کرد جلوى زبانش را بگیرد و هر حرفى را نزند، قدرت بر تمرکز پیدامىکند.
📚آیت الله مصباح یزدی، راهیان کوی دوست، ص199