خوابی که با وعده صادق تعبیر شد
مهناز سادات هنوز نمیخواست بپذیرد که سیدحسن به شهادت رسیده است. هر بار که از تلویزیون سخنرانی سیدحسن پخش میشد، از سخنرانیاش انرژی میگرفت و سیدحسن را تحسین میکرد.
فقط سه روز از شهادت سیدحسن نصرالله گذشته بود که ایران انتقامش را گرفت. شب وعده صادق ۲. مهناز سادات آن شب از ذوق خوابش نبرد. به دخترش میگفت: «ای کاش پدرت هم بود واین شب را میدید.» لیلا سادات با این جمله مادر به یاد خواب دو هفته پیشش افتاد. یک شب که لیلا سادات خیلی دلتنگ پدرش شده بود، به قدری گریه کرده بود که خوابش برد. پدرش را در خواب دید. با لباس بسیار زیبا و آراسته با عجله میرود. لیلا سادات بلند پدر را صدا کرد. بابا من لیلا هستم. پدرش گفت: بابا جان من کار دارم. لیلا سادات پرسید: چیکار دارید بابا؟ سیدرضی جواب داد: امام زمان یک انگشتر به من دادهاند و فرمودند این را ببر بده به حضرت آقا و بگو یک دانه مشابه همین را هم قبلا به شما داده ام. مراقب مادرتان باشید. جای من خوبه. من خیلی کار دارم. لیلا سادات خوابش تعبیر شد. آن شب دل همه مسلمانان غزه، لبنان، عراق و ایران و دیگر کشورها شاد شد و اقتدار خودشان را به رخ دنیا کشیدند. ولی همه میدانستند که دست شهدا هم در کار است. حاج قاسم، سید رضی، تهرانی مقدم، سیدحسن و بقیه شهدایی که زندگیشان را برای مقاومت گذاشتند، هنوز هم پشتیبان حزب الله هستند و میمانند. حتی اگر جسمشان در این دنیا نباشد
#مهنازالسادات
.
#وعده_صادق
#موسسه_جهادتبیین_و_سوادرسانه_ای
@jahadetabiinvasavaderesanehei
🌎 اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد.
👈 آیدی پذیرش تبلیغات👇👇
@f_aaha
🔷 حتی المقدور با لینک ارسال شود.