🔮 وقتی خانم و آقا برا برداشتنِ هدیشون از گوی جهاننما به هم تعارف میکنن و منتظرن!
👨👩👧👦 خانوادهی جهاننما
🌍 عیدِ «جهاننما» مبارک. 🌹
@jahannama_life
✨عید «جهاننما» مبارک
🎁از گوی «جهاننما» عیدی بگیرید
❤️جالبه که مهمونهامون هم عیدی رو با عیدی جواب میدن؛ یک خانم خوش سلیقه شیرینی خونگی آوردن و یک آقای خوش قریحه هم ۲۰ نفر از جهاننمایی هارو امروز چای دعوت کردن
خوش آمدید ☺️
مبارک باشید 💐
@jahannama_life
میخوای وسط تابستون گرم
زمان و مکان و فصل و.... رو تغییر بدی؟؟
#موکتل ❄️👌
نوش جانت✨
سفر خوبی داشته باشید🚀
@jahannama_life
🎁 برنامه ویژه برای یکشنبههای «نویسنده شو!»
✔️ امروز میخوایم یه تمرین #دورهمی تو #فضای_مجازی داشته باشیم:
#باهم بنویسیم
📸 سه تا عکس براتون میذاریم، شما از یه جمله تا یه بند برامون از صحنهای که میبینید بنویسد.
✍🏻 با هم بنویسیم...
راستی
هدیهای هم برای عزیزان #نویسنده_شو در نظر گرفتیم. 😉🥰
@jahannama_life
🌍 عزیزان جهاننما
💐 بابتِ متنهای زیبایی که میفرستید از صمیم قلب سپاسگزاریم؛
📝 همهی نوشتههاتون رو مشتاقانه میخونیم و پاسخ میدیم.
✍🏻 دوستانی که هنوز دست به قلم نشدن هم زودتر دست بجنبونن؛ منتظر متنهای شما هستیم.
🏡 اینجا #باهم زندگی میکنیم.
@jahannama_life
27.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکند رهایت
این فیلم توضیح داره همراهِ یه خبر خوب برای جهاننماییها😍
فعلا فیلمو ببینید لذت ببرید تا خبرشم منتشر کنیم.❤️🌹
#جهان_نما
#اینجا_باهم_زندگی_میکنیم
@jahannama_life
جهان نما 🌍
🎁 برنامه ویژه برای یکشنبههای «نویسنده شو!» ✔️ امروز میخوایم یه تمرین #دورهمی تو #فضای_مجازی داشت
سلام جهاننمایی های عزیز🌺
روز همگی بخیر✨
امروز، متنِ برگزیدهی #نویسنده_شو که به صورت مجازی تشکیل شده بود، انتخاب شد☺️
البته دیروز انتخاب شد🙄
از عزیزان دیگه ای که در #نویسنده_شو شرکت کردن و متنهاشون رو ارسال کردن متشکریم🌹
ما تازه فهمیدیم تو جهاننما، کلی نویسندهی ماهر زندگی میکنن😍
ولی از اونجایی که برنده قرعهکشی فقط یک نفر میتونست باشه، جایزه ما به ایشون تعلق گرفت🍃
امیدواریم در برنامههای بعدی، شما برندهی جهاننما بشید ☺️
@jahannama_life
#نویسنده_شو
#اینجا_باهم_زندگی_میکنیم
جهان نما 🌍
روبه روی آیینه می ایستم.
گندم توی دستم است. بغلش کرده ام.
چشم های مشکی درشتش را گرد میکند و دهانش باز میماند.
متعجب توی آیینه نگاه میکند دخترم.
نگاهم به زن بچه به بغل توی آیینه عمیق تر میشود.
آنقدر عمیق که میکشاندم به آنروز.
خسته با چشم هایی پف کرده و خیس از مرکز مشاوره بیرون میآیم.
میخِ نوشته روبه رویم میشوم.
_شما هم حق زندگی دارید!
چیزی شبیه به همین جمله بود.
چرا موقع آمدن ندیده بودمش؟!
میخواهم توی پوسته بی تفاوتی ام فرو بروم و مسیر خانه را پیش بگیرم.
نمیتوانم.
بیشتر به آن مکان ناشناخته که حق زندگی میدهد نزدیک میشوم.
در باز است. سَرکی میکشم.
کمی از حیاط را میبینم، نیمی از حوض، کمی هم گلدان و پله.
پر میشوم از حدس و گمان. مثلا شاید مرکزی برای زنان بدون مرد باشد که دست سازه هاشان را میفروشند.
شاید هم برای آدم های معتادْ قبلی باشد!
یعنی تارکان اعتیاد.
دورهم جمع میشوند توی حیاط و میگویند: من فلانی ام و چند روز است که پاکم.
شما هم حق زندگی دارید، یعنی آنهایی که معتاد قبلی بودن هم حق دارند زندگی کنند.
شاید هم برای از زندان آزاده شده ها باشد!
دریای تخیلات غرقم میکرد که علی زند وکیل غریق نجات شد!
مردی با ریش های بلند که بی شباهت به علی زند وکیل نبود از پله ها پایین آمد.
رفت به طرفی از حیاط که از دم در نامعلوم بود.
فکر گندم و حنا که در خانه بودند و بابایشان که الان حتما مو به سرش نمانده بود آژیر اخطار مغزم را فعال کرد.
میخواستم برگردم اما حق زندگی مرا به داخل فرستاد.
وارد که شدم تازه فهمیدم حق زندگی یعنی حق ورود به آنجا.
آنجا خودِ زندگی بود.
زیبا، چوبی، پر گل و حوضی که میگفت بیا و دمی کنار من نفس تازه کن.
آرامش بود. بی وزن بودم و سبک. انگار جایی بودم که باید باشم.
فکر گندم، حنا و همسرم نگذاشت بیشتر از این پیش بروم.
به داخل بهشت کوچک نرفتم.
بیرون آمدم اما به دلم قول دادم که دوباره سهمی از این آرامش به او بدهم.
امشب که توی آیینه چوبی و سنتی جهان نما به خودم نگاه کردم دیدم درست وسط زندگی ایستادم.
با صدای محمد از زن درون آیینه دست میکشم.
همسرم محمد، حنا را هم میدهد توی بغلم.
یک دستم حنا و یک دستم گندم.
میگوید عکس بگیریم؟!
لب هایم به بالا کشیده میشوند.
صدای دوقلو ها حیاط کافه را پر کرده است.
کسی بد نگاه نمیکند. کسی نمیگوید مزاحمید. که بچه دار را چه به این جا.
عکس میگیریم.
بعد از آمدن دوقلو ها فکر میکردم هیچ کجا پذیرای ما و سر و صدای مان نباشد.
کافه کتاب که هرگز!
اما اینجا ماهم حق داشتیم زندگی کنیم.
✍یک نومادر.
۱۸/تیر/۱۴۰۲
🌹 #ساعت_۵_عصر چهارشنبهها رو فراموش نکنید.
❤️ امروز تو دورهمی #شاعرانه از #کاظم_بهمنی و زندهیادان #نجمه_زارع و #نادر_نادرپور میخونیم.
💯 منتظرِ دوستانِ #شاعر هم هستیم تا شعرای خودشون رو برامون بخونن.
@jahannama_life
رنگین نما
نه🙄
جهان کمون
ای بابا🤦♀
رنگین کمونِ جهاننما🌈🌎
#اینجا_باهم_زندگی_میکنیم
#جهان_نما
@jahannama_life
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم از قشنگیای جهاننما ببینیم ❤️🍉
بفرمایید هندوانه😋
@jahannama_life
#اینجا_باهم_زندگی_میکنیم
#جهان_نما
😃امشب این هندونهی خوشمزه قراره چند لیوان #اسموتی_هندوانه بده😋
کی میاد نوش جان کنه؟😍
جهان🍉🍉🍉🍉🍉🍉نما
یه تیکه نون سنگک داغ و تازه میگیری دستت🍞؛ یه قاشق بر میداری🥄؛ یه تیکه از نیمرو برش میزنی🍳؛ یه دونه گوجه 🍅و یکم کاهو🥬، آخرش لیمو ترشو میچکونی روش ...
نوش جان کردی؟!✌️
حالا صبحت بخیر شد😋🙂
☀️
#نیمرو
#صبحانه
#جهان_نما
#اینجا_باهم_زندگی_میکنیم
@jahannama_life
جهان نما 🌍
یه تیکه نون سنگک داغ و تازه میگیری دستت🍞؛ یه قاشق بر میداری🥄؛ یه تیکه از نیمرو برش میزنی🍳؛ یه دونه
صبحها که میاین #جهان_نما و نیمرو سفارش میدین بهمون بگید که عسلی میخواید یا همزده🥚🍳
اینجا همه غذاها طبق سلیقه شما آماده میشه...😍😉
@jahannama_life
🍉 هندونهی تو حوض، دیروز
تبدیل شد به #اسموتی، امروز
🍹 برگرفته از مجموعه شعر «از حوض تا لیوان»
⛲️➡️🍉➡️🍹
@jahannama_life
سلام
📩 پیامهای زیادی داشتیم و داریم...
بعضی حضوری بعضی پیامکی بعضی تماسی بعضی تو ایتا و...
نمیدونم معنی #خانه و #خانواده و #رفیق و هممیهن وهمخون و همآیین و همفکر و...... تو ذهن هر کدوم از شما و ما چهطور ساخته شده و چه شکلیه...
جهاننما...
ی جای مشترک بینِ #قلب و #جان و #فکر همهی جهاننماییهاست...
جایی برای با هم بودن...
جهاننمارو ما #باهم شکل میدیم.
برای همین «اینجا #باهم زندگی میکنیم» از جانِ جهاننما برخواسته و اتمسفر تنفس همه ماست... با هر شکلی که هستیم...
چهطور میشه؟!!
فعلا که شده...
⁉️ راستی!
تا حالا از ما پرسیدید چرا «جهاننما»؟!
یک داستان عجیب و شگرف و ارزشمند داره...
ورودیست به یک جهانِ دیگه... مثل همه فیلمها و داستانهایی که دیدید و شنیدید و خوندید...
🌍 وارد دنیای جهاننما بشید...
دوستدار شما...اولین کلام مستقیم ناگهانی...
@jahannama_life