﴾﷽﴿
روحالله #هنرمند بود. هم خطاطی میکرد هم طراحی و نقاشی.
بهش پیشنهاد داده بودند برای #طراحی حرم کاظمین و سامرا برود.
اما #روحالله قبول نکرد.
میگفت: من تو #سپاه و کارِ نظامی #مفیدتر هستم تا جای دیگه...
اعتقاد داشت راهِ سپاه، راهِ امام حسین(ع) است.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهادت_خوب_است_و_تقوا_بهتر
🍃🌹🍃🌹
🌟🌟🌟 #خاطرات_شهدا 🌷
🔰خاطره مشترک از دو شهید
📚قسمتی از کتاب #دلتنگ_نباش
⚜بیستوهفتم آبانماه #روحالله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد✅ و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که #عکسی روی دیوار🌠 نظر روحالله را به خود جلب کرد.
⚜وسط حرفش پرید و گفت: « #مهران یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️روحالله بهسمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره میکرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده #شهید_محمدحسن_خلیلی . اینکه محمدحسن نیست، این #رسوله، دوستمه💞، میشناسمش!»
⚜مهران با تعجب به او نگاه میکرد😳. هنوز حرفی نزده بود که #روحالله گفت: «خب حالا چرا زده #شهید🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ ⚡️اما عکس #خودشه.»
⚜بعد با ترسی که از #چشمانش میبارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً #رسول شهید شده😢 بیچاره میشم.مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمیگفت. نمیدانست باید چه #عکسالعملی نشان بدهد.
⚜روحالله #غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد❌. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی میکرد🍝.
مهران چند بار #صدایش کرد.
- کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمیخوری⁉️
⚜روحالله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً #اشتهام کور شد، میرم یه #پرسوجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه⭕️.»این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روحالله #اشکهایش را پاک میکند😭.
⚜از حالوروزش پیدا بود که خیلی #ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓»روحالله سرش را بهنشانۀ #تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چهکار کنم😭؟»
⚜میدونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که #شهید_شده و نمُرده.
روحالله که سعی میکرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش.
⚜اما #رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. میخواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 . کلی #سؤال_داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از #محرم_ترک یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمیکردم 🗯اینجوری بشه.»
⚜مهران بازهم سعی کرد که #دلداریاش بدهد، اما خودش هم میدانست خیلی فایدهای ندارد🚫. روحالله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹یاد شهدا ذکر صلوات
متولدین پسر سال ۶۸ که #روحالله نام گرفتند بیشتر از سالهای دیگر بود...
برای مردِ بزرگی چون #امام نام فرزند که هیچ، جان میدادیم برایش...
غم فقدانش را فقط با یک چیز تبدیل به #صبر کردیم، آن هم دلبستن به فرزند و جانشین او یعنی #سید_علی_حسینی_خامنهای بود...
به معجزه انقلاب، همان روحالله های سال ۶۸ شدند سربازان سید علی...
به یاد امام و شهدا بخوانیم: #فاتحه و #صلوات
سالروز رحلت امام خمینی(ره) تسلیت باد.🏴
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#متولد_خرداد_۶۸
🍃🌹صلوات
﴾﷽﴿
.
#مرتضی_عطایی موبایلش را گذاشت روی ضبط و گرفت جلوی#سیدمهدی_ذاکرحسینی و گفت: خاطرهای که از #قدیر و#روحالله داشتی تعریف کن.
.
سید مهدی گفت:
«بسمالله الرحمن الرحیم
قدیر سرلک اولین شهید لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) بود.
زودتر از همهی ما به سوریه اومده و مدتی رفته بود پیش فرمانده تیپ حیدریون عراق.
تو سابقیه اومد به ما سر بزنه. ۵۵ روز بود که سوریه بود. دستش تیر خورده بود چرک کرده بود اما حاضر نمیشد برگردد عقب. با ماشین اومد کنار گروهان ۱ ما.
به من گفت: بچه هایی که روز تاسوعا داخل ساختمون رفته بودند، به من معرفی کن که وقتی برگشتم تو کار ازشون استفاده کنیم.
اسم خودم و بچهها رو برایش نوشتم. سرم رو بردم داخل ماشین که برگه رو بدم، قدیر به روحالله که کنارش نشسته بود گفت: اینم مثل خودته...
اما من نفهمیدم منظورش از این جمله چی بود.
نیم ساعت بعد از رفتنشون، یکی از بچهها خبر داد که قدیر و روح الله شهید شدند.
شوکه شدم. به یکی از رفقا گفتم: دیدی چی شد؟! قدیر اسم مون رو نوشت و با خودش برد پیش خدا.»
.
سیدمهدی ذاکرحسینی ۷ ماه بعد و مرتضی عطایی ۱۰ ماه بعد از شهادت قدیر و روحالله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند...
صلوات 🌷🌷🌷
🔸 #مداح بود. تمام روضهها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآمد. مخصوصا روضه #علی_اکبر(ع)🖤
🔹ماشین که منفجر💥 شد، همه مات و مبهوت مانده بودند. همین دو دقیقهی قبل #روحالله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر #شهادت رو روزیم میکنه»
حالا چطور میتوانستند باور کنند😢 ماشینی که جلوی چشمانشان میسوزد، #قتلگاه رفقایشان است؟!
🔸صدایش که از شدت #بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما #عاشق_شهادتیم...» رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش🥀 را جمع کند.
🔹خب! فرمانده بود. #غیرتش اجازه نمیداد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گلهایش🌷 را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را #بویید و بوسید. زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید😭
🔸اما، امان از آن لحظهای که میخواست برخیزد! باز هم #روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکسـ⚡️ـت» کمرش خم شده بود. دیگر نمیتوانست راست بایستد🚫 ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.پر کشید سوی #شهیدان ،سوی #سالار_شهیدان🕊
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃صلوات
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰خاطره مشترک از دو شهید
📚قسمتی از کتاب #دلتنگ_نباش
⚜بیستوهفتم آبانماه #روحالله مانند روزهای دیگر به دانشکده رفته بود. از صبح کارهایش را بر طبق روال همیشه انجام داد✅ و ظهر همراه مهران به سالن غذاخوری🍲 رفتند. وقتی وارد سالن شدند، گرم صحبت بودند که #عکسی روی دیوار🌠 نظر روحالله را به خود جلب کرد.
⚜وسط حرفش پرید و گفت: « #مهران یه لحظه صبر کن!»چی شده⁉️روحالله بهسمت عکس روی دیوار رفت. همان طور که به عکس اشاره میکرد، خندید😄 و گفت: «اینجا رو نگاه کن. زده #شهید_محمدحسن_خلیلی . اینکه محمدحسن نیست، این #رسوله، دوستمه💞، میشناسمش!»
⚜مهران با تعجب به او نگاه میکرد😳. هنوز حرفی نزده بود که #روحالله گفت: «خب حالا چرا زده #شهید🤔 نکنه واقعاً شهید شده⁉️ این رسوله نه محمدحسن؛ ⚡️اما عکس #خودشه.»
⚜بعد با ترسی که از #چشمانش میبارید، به مهران خیره شد.نکنه واقعاً #رسول شهید شده😢 بیچاره نذر ظم میشم.مهران همچنان در سکوت به او خیره شده بود و چیزی نمیگفت. نمیدانست باید چه #عکسالعملی نشان بدهد.
⚜روحالله #غذایش را گرفت و سر میز نشست، اما یک قاشق هم نخورد❌. به یک نقطه خیره شده بود و با غذایش بازی میکرد🍝.
مهران چند بار #صدایش کرد.
- کجایی داداش؟ چرا غذات رو نمیخوری⁉️
⚜روحالله که با صدای او به خودش آمد، از سر میز بلند شد و گفت: «اصلاً #اشتهام کور شد، میرم یه #پرسوجو کنم ببینم خبر صحت داره یا نه⭕️.»این را گفت و از سالن غذاخوری رفت بیرون. چند دقیقه بعد مهران رفت سراغش👥، نگران حالش بود. وقتی به اتاقش رفت، دید که روحالله #اشکهایش را پاک میکند😭.
⚜از حالوروزش پیدا بود که خیلی #ناراحت است. رفت کنارش نشست و گفت: «چی شد؟ پرسیدی❓»روحالله سرش را بهنشانۀ #تأیید تکان داد و با بغض گفت: «آره پرسیدم. خبر صحت داره. حالا چهکار کنم😭؟»
⚜میدونم دوستت بوده، خیلی ناراحتی. اما باید خوشحال باشی که #شهید_شده و نمُرده.
روحالله که سعی میکرد بغضش را مخفی کند، گفت: «درد من فقط این نیست. آره شهید شده🌷، خوش به حالش.
⚜اما #رسول خیلی بلده بود. به کارش وارد بود. میخواستم برم پیشش ازش کار یاد بگیرم🛠 . کلی #سؤال_داشتم ازش. قرار بود چیزهایی رو که از #محرم_ترک یاد گرفته بود، بهم یاد بده😞. خیلی قرارها با هم گذاشته بودیم. فکرشم نمیکردم 🗯اینجوری بشه.»
⚜مهران بازهم سعی کرد که #دلداریاش بدهد، اما خودش هم میدانست خیلی فایدهای ندارد🚫. روحالله خیلی ناراحت بود😔.نمی دونست خودش هم روزی میشه شهید مدافع حرم و دست خیلیا رو میگیره...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃صلوات
~🕊
🌴#خاطـرات_شہدا ✨
از کلاس زبان یک راست رفتم مسجد. یه گوشه نشستم و دفتر کتابم رو درآوردم.
#روحالله اومدم پیشم. کتابهای زبانم رو که دید تشویقم کرد و گفت:
آفرین... سرباز امام زمان باید زبان بلد باشه.
واسم برادر بزرگتری بود که نداشتم... هادی راهم بود...
یکبارم بهم گفت: همیشه عینک آفتابی بزن چشمات ضعیف نشه. سرباز امام زمان باید چشماش سالم باشه...
تمام معیار زندگیش رو گذاشته به اینکه «سرباز خوبی برای امام زمانش باشه»
✍🏻به روایت یکی از دوستان شهید
#شهید_روحالله_قربانی♥️🕊
.
.
🌱صلوات 🌷🍃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
●« بدانید که نه تنها من بلکه تمام #شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این#انقلاب و امام مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و امام#امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند😔 نخواهیم گذشت
●عزیزان و عاشقان #روحاللّه
امام و جمهوری اسلامی امانتی است❤️ در دست ما
قدر این تحفه#الهی را بدانید تا به عذاب الهی دچار نشویم👌
●این انقلاب و این#پیروزی ها با حرف بدست نیامده
برای لحظه لحظه آن#جوانان غیورمان#خون داده اند و جان داده اند تا به اینجا رسیده ایم
پا روی این خون ها نگذارید
●اُمت حزب اللّه
دلخوش باشید که این دلقک هایی🤡 که در گوشه و کنار مملکت دست به خرابی ها می زنند😡
نمی توانند این خون ها را پایمال کنند و نمی توانند مقابل چرخ #عظیم انقلاب بایستند.زیرا که این مملکت به فرموده امام:
#مملکت امام زمان {عج} است😍
و هر صاحبخانه ای، خود از خانه اش #محافظت می کند
و ان شاءاللّه به زودی همگی آنها از بین خواهند رفت. از کرم مولا
●در خط#رهبر قدم بردارید و به پدر و مادرتان احترام فراوانی قائل شوید☺️
●با کسانی که در خط رهبر قدم بر نمی دارند و ولایت فقیه را قبول ندارند، قطع رابطه کنید❌
●اگر می خواهید که راه ما را ادامه دهید
#درس هایتان را بخوانید که مملکت اسلامی شدیداً احتیاج به افراد👨🎓👩🎓با #سواد دارد👌
●از همگی شما#حلالیت می طلبم و عاجزانه تقاضای حلالیت می کنم
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
#شهید_داوود_عابدی
🌹🍃صلوات
تهتغاری خانواده بود، اما حکم، بزرگترین عضو خانواده را داشت. از هیچ کمکی به اعضای خانواده دریغ نکرده و بسیار مهربان و بخشنده بود. اینها چیز کمی نیست که جای خالیاش برای خانواده ۸ نفرهاش سخت باشد.
بارها در روایات از تأثیر «اسم» بر شخصیت افراد شنیدهایم. اسم «#روحالله» برازنده شخصیتش بود و خودش هم به نامی که برایش برگزیده بودند، افتخار میکرد.
وقتی ۲۰ بهمنماه سال ۱۳۷۴ بدنیا آمد. بخاطر تقارن تولدش با #دهه_فجر، مادر لازم دید به یاد #امام_راحل(ره) نام کودک خود را «#روحالله» بگذارد. نظر خانواده را هم جویا شد و همه از این انتخاب استقبال کردند.
📎به روایت خواهر شهید
#شهید_سیدروحالله_عجمیان ❤️
#شادی روح مطهر شهدا و امام شهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم😭✋🌷🍃
https://eitaa.com/jahfadarahbary