eitaa logo
متی ترانا و نراک
316 دنبال‌کننده
44.4هزار عکس
17.1هزار ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#یاران_آسمانی 💠هر وقت پیش محمود حرف زن را می‌زدیم، می‌گفت: دست از سر من بردارید! #ازدواج برای کسی است که مرد این دنیا باشد، نه من که تا چند وقت دیگر شهید می‌شوم 💠همیشه می‌گفت: من، داماد جبهه‌ام، و عروسم حجله شهادت است حتی یک بار اسمش برای مکه در‌آمده بود، ولی #محمود نرفت. می‌گفت: الان ماندن در جبهه، واجب‌تر از حج است. 💠عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش آقای #خامنه‌ای بود. پز می‌داد که من بزرگ شده خامنه‌ای‌ام و از بچگی، هوایم را داشته. #شهید_محمود_کاوه سالروز آسمانی شدن 🌷صلوات
🔹بچه ها را جمع کردند👥 توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود اردبیلی برایمان سخنرانی کنند🎤 لابلای صحبت هایشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم💞 چرا که پاسدارها (عج) هستند. 🔸کنار ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می دادم🎧وقتی آیت ا... اردبیلی این حرف را گفتند، یک دفعه دیدم محمود رنگش عوض شد😨 بی حال و یک جا نشست 🔹مثل کسی که دردشدیدی💔 داشته باشد. زیر لب می گفت: "لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و را داشت. تا آن موقع این جوری ندیده بودمش🚫 🔸از آن روز به بعد هر وقت کلاس می رفت، اول از همه را می گفت، بعد درسش📖 را شروع می کرد. 🔹می گفت: اگر شما کاری کنید که خلاف اسلام باشد، دیگه نیستید❌، ما باید اون چیزی باشیم که می خواد👌 🌹🍃🌹صلوات
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃قصه از آنجایی شروع شد که مادری به آغوش اسلام پناه آورد و خود پناهِ این شد؛ انقلابی که نیاز به سرباز داشت و مـ♥️ـادر تازه مسلمان شده ی قصه ی ما، را پیشکش کرد. 🍁امروز، باید از جسارت مادر بگویم تا مبادا فراموش کنیم🗯 محمود نام ها در چه دامنی پرورش یافته اند؛ مبادا از یاد ببریم دل بریدن مادرانی را که فرزندان را من و شما کرده اند. 🍃حرف های مادر محمود را که میشنوی، دم به دم از پسرش می گوید. دلم قرص میشود همانجایی که به نقل از محمود با میگوید: "ما از ابوذر هم میتوانیم بهتر باشیم✔️ ایمان ده درجه دارد و میتوانیم به عالی ترین درجات آن برسیم. به برسیم✨ 🍁با ادامه ی حرف های مادر، دیگر جای بهت و تعجبی برایم نمیماند‼️ برایمان تعریف میکرد از ختم ای که گرفته بود؛ به این نیت که اگر قرار است جوانش شود قسمتش روز عاشورا باشد و اشک های مادر هم نذر بی مادریِ حسین(ع)💔 🍃روز که شده بود، مادر دست به دعا برداشته بود🤲 و برای قابل نشدن خودش گلایه میکرد. از آن سو محمود، برای اقامه نماز ظهر عاشورا به تبعیت از اربابش قامت بست؛ و فراغِ بالِ او بود که ترس را از دیگر همرزمان👥 گرفت. بعد نماز، همه خیال برخاستن داشتند اما محمود تسبیحات را زمزمه میکرد📿 و می گفت: "امروز باید کار را یکسره کنیم..." سرانجام دعاهای مادر محمود، جسم بی جان و او بود که روز عاشورا از سومار پر گرفت. 🌷 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دشمن احمق اینطوریه که حتی صبر نمیکنه دو روز بگذره شاید مردم یادشون رفت!😂 صادقی غربگدا
ندیدم بگذارد کسی لباسش را بشوید. علی قمی این کار را کرد.ولی سریع تلافی کرد رفت لباس علی را شست گفت "بار آخرت باشد به حرفم گوش نمی کنی آ." وقت غذا هم می رفت توی صف،پشت سر بچه ها می ایستاد غذا می گرفت. اگر آشپز می شناختش می خواست غذایش را چرب تر کند غذای نفر قبلی یا بعدی را برمی داشت،می گفت "تا تو باشی دیگر پارتی بازی نکنی." 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 😭🌷🍃